انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 172 از 222:  « پیشین  1  ...  171  172  173  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
بوی صبح می‌دهی

بوی صبح می‌دهی،
و گنجشک‌ها
در خنده‌هایت پرواز می‌کنند.
حسودی‌ام می‌شود
به خیابان‌ها و درخت‌هایی،
که هر صبح
بدرقه‌ات می‌کنند...
حسودی‌ام می‌شود
به شعرها و ترانه‌هایی که می‌خوانی
- خوشا به حال کلماتی،
که در ذهن تو زیست می‌کنند!-
دلم می‌خواهد
یک‌بار دیگر
شعر را
خیابان را
تمام شهر را،
با کودک مهربان دست‌هایت
از اول،
قدم بزنم...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
نمی‌گویم دوستت می‌دارم

نمی‌گویم دوستت می‌دارم
عشق ِ به تو
اعتراف سنگینی‌ست
در روزگار ِ عدم ِ قطعیت

لیلی ِ تو بودن
متهم‌ام می‌کند
به چشم‌های ِ سیاهی که نداشته‌ام

می‌نویسم دوستت می‌دارم و
قایم‌اش می‌کنم...
تو به درد زندگی نمی‌خوری
تو را باید نوشت و گذاشت
وسط ِ همان شعرها و قصه‌هایی
که ازشان آمده‌ای...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
چشم‌های تو

چه کاری از من برمی‌آید؟
وقتی عشق
تمام خودش را
می‌ریزد توی چشم‌های تو و
نگاه‌ام می‌کند..

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

انعکاس

کوه نیستی
اما،
صدایت که می زنم،
شعر و شور و عشق
به من باز می گردد...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
دوستت دارم و همین غمگین‌ترم می‌کند!

دوستت دارم
و همین غمگین‌ترم می‌کند
وقتی که نمی‌توانم چهار فصل جهان را
بر شانه‌های تو آواز بخوانم
وقتی که بادی
برگ‌هایت را از من می‌گیرد...
درخت بالابلند من!
باور کن این همه خواستن غمگین است
برای پرنده‌ای که از کوچی به کوچ دیگر پرواز می‌کند..
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
دفتر عشق:

خاطراتت صف کشیده اند !
یکی پس از دیگری ...
حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !
و من ...
فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که ...
خیلی دوستش دارم... خیلی !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
دروغ

پرنده‌ها موجودات خوش‌خیالی هستند
می‌دانند پاییز از راه می‌رسد
می‌دانند باد می‌وزد،
باران می‌بارد
اما خاطرات‌شان را می‌سازند...
پرنده‌ها همه‌چیز را می‌دانند..
اما، هر پاییز که می‌شود
قلب‌شان را برمی‌دارند و
به بهار دیگری کوچ می‌کنند...

دنیا آن‌قدرها هم کوچک نیست
که بتوانی صداها را به خاطر بسپاری
و یادت بماند که در کدام خیابان،
روی کدام درخت
پرنده‌ای غمگین می‌خواند...

دنیا آن قدرها کوچک نیست
که آدم‌ها را با هم اشتباه نگیری
و بدانی دستی که عشق را میان موهای تو می‌ریزد
همان دستی‌ست
که به نشانه‌ی تسلیم بالا می‌رود
و با تکان از پشت پنجره‌ی قطاری از تو دور می‌شود..

دنیا اگر کوچک بود
کوه هم به کوه می‌رسید
من و تو که جای خود داریم...

چه خوب است که این کلمه‌ها دیگر
ارث پدری کسی نیست
و با آن‌ها می‌توان
دنیاهای دور بهتری ساخت..
می‌توان دست بادبادکی را گرفت و
تا روزهای روشن کودکی دوید..
چه خوب است که می‌توان
قایقی نوشت و به پشت دریاها رفت..
می‌توان دیواری ساخت و برای همیشه
پشت حرف‌های یک سطر قایم شد..
می‌توان نقطه‌ای گذاشت و برگشت...
من سخاوت را از پدرم به ارث برده‌ام
می‌توان برای هر آدم شعری نوشت و
نیمه‌شب به خواب‌اش بُرد..
می‌توان آن‌قدر با کلمات بازی کرد
تا خواب‌ات ببرد
به خواب آدم‌هایی که با کلمات خوشبخت شده‌اند..

بگذار زندگی راه خودش را برود..
بگذار خیال کند که ما هنوز
برای گردش یک سال دیگر، یک روز دیگر، یک بوسه‌ی دیگر
به او وفادار خواهیم ماند...
بگذار نداند که ما در پریشانی پرسش‌هایمان
بارها با مرگ خوابیده‌ام...
ما برای زندگی،
نه به هوا نیازمندیم
نه به عشق،
نه به آزادی..

ما برای ادامه،
تنها
به دروغی محتاجیم که فریب‌مان بدهد..
و آن‌قدر بزرگ باشد
که دهان هر سوالی را ببندد..
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
سرگردان

نه آن‌قدر ابر بودم
که به آسمان بروم
و نه آن‌قدر باران شدم
که به زمین بیایم
مه‌ای هستم
میان برزخ زمین و آسمان
که نه سر بالا رفتن و
نه پای پایین آمدن دارم..
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
یکی باشد

یکی باید باشد
یکی که آدم را صدا کند
به نام کوچک‌اش صدا کند
یک‌جوری که حال آدم را خوب کند
یک‌جوری که هیچ‌کس دیگر بلد نباشد
یکی باید آدم را بلد باشد ...

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥


کفه
هرچه آدم می‌گذارم در کفه‌ی
دیگر باز تو
سنگین‌تری ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
جهان تو

تو صدایم میزنی و
فصلی عوض می شود
و در این چرخه ی ابدی
من هنوز
به دنبال سیاه چاله ای
برای پرت شدن
به جهان تو می‌گردم

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
دور

خوشا به حال کلاغان
که از زمین دورند
حتی به ارتفاع یک درخت...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
جای

لابه‌لای این شعرها
دنبال من نگرد..
من حتی تو رابین این سطرها
جا نمی‌گذارم..

من هیچ‌چیز را
جز در میان قلب‌ خویش
به جایی نخواهم سپرد..

کسی نخواهد دانست
و کلمات
سال‌ها بعد خواهند فهمید
که با آن‌ها
چه گفته‌ام..

سال‌ها بعد،
که نه چیزی از من خواهد ماند و
نه از این سرگشتگی..
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 172 از 222:  « پیشین  1  ...  171  172  173  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA