ارسالها: 24568
#1,731
Posted: 28 Feb 2014 13:53
بعضیها را نه میشد نوشت و نه ننوشت !
بعضیها را نوشتم
شعر شدند
بعضیها را نتوانستم بنویسم
اشک شدند
بعضیها را اما
نه
میشد نوشت
و نه
ننوشت
آنها را فقط زیستم !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,732
Posted: 28 Feb 2014 13:57
تو قرار است هیچوقت نیایی ...
بیانتظار زیستن سخت است
بیانتظار بودن سخت است
تو قرار است هیچوقت نیایی ...
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
بعضی اسمها شناسنامهی تواند ...
بعضی آدمها
فقط یک اسماند
در شناسنامهی تو
بعضی اسمها اما
شناسنامهی تواند ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#1,733
Posted: 28 Feb 2014 13:59
شاید یک روز برگشتی ...
زخمهایم را در نمک خواباندهام
که تازه بمانند
چشمهایم را
در آبنمک
شاید یک روز برگشتی
با دستهایت
- باروتهای جوان -
برای کشف معدنی از درد که منم .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,734
Posted: 28 Feb 2014 14:00
دلخوشی
تمام دلخوشیم
زنیست که از من
توی عکس های قدیمی مان مانده
از من زنی هنوز
توی آلبوم های کنج کمد
با تو خوشبخت است
دست هیچ کس
به او نمی رسد
زنی
دستت هنوز دور گردنش
زنی
دستت تا همیشه دور گردنش
زنی
دستش دور زندگی
به مرگ بگو
می تواند اگر
تو را
ازو هم بگیرد!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,735
Posted: 28 Feb 2014 14:01
ایستگاه
ایستاده ام
در آخرین ایستگاه
مسافرها
همه ،کبریت اند
چمدانها
همه ، باروت
شمارش معکوس
سی و سه
سی و دو
سی و یک
من
می ترسم
می ترسم
می ترسم
ناگهان اما
تو میرسی
و اشک شوق در چشمهایم حلقه می زند
از رطوبت چشمانم
باروتها و کبریتها
کبریتها و باروتها
نم می کشند
آمدنت
جهان را
دو باره به جهان باز می گرداند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#1,736
Posted: 28 Feb 2014 14:02
تلفنی از زندان
من هیچ کس را آن سوی دیوارها نداشته باشم شاید
اما در این غروب کسالت بار
هیچ چیز به اندازه ی تلفنی از زندان
خوشحالم نمی کند
و مردی که اعتراف کند
گاهی
به جای آزادی
به من می اندیشد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,737
Posted: 28 Feb 2014 14:03
ابرهایی که توی این عکسند
ابرهایی که توی این عکسند
تا حالا باید جایی باریده باشند
بی گمان گلهای زیادی را رویانده اند
و بی گمان یکی از آن گل ها را کسی برای معشوقه اش برده
فکر می کنم معشوقه باید لبخندی زده باشد از شادی
بی آنکه بداند
ما در این عکس
چقدر غمگین بوده ایم!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,738
Posted: 28 Feb 2014 14:58
بازگشت
بر می گردم
به جزیره ساکت خودم
در خیابانی شلوغ
و می بندم درهای هر چه اقیانوس را پشت سرم
می نشینم و
با همین دستمال های کاغذی خیس از گریه
برای روز رهایی
بال می بافم
شاید هم
سورتمه ای مقوایی بسازم
برای روزی که
دریاهای دور و برم یخ بزنند
تنهایی من
بزرگتر از این حرفهاست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#1,739
Posted: 28 Feb 2014 15:00
زن
مرد اگر بودم
نبودنت را غروب های زمستان
در قهوه خانه ی دوری سیگار می کشیدم .
نبودنت
دود می شد
و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه
بعد تکیه می دادم به صندلی
چشمهایم را می بستم
و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم
تا بیشتر از یادم بروی
نامرد اگر بودم
نبودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم
مرد نیستم اما نامرد هم نیستم
زنم
و نبودنت
پیرهنم شده است .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,740
Posted: 28 Feb 2014 15:03
جنگ
تکلیف سرد و گرم بودنِ جنگ ها را
سرب های داغ روشن نمی کنند
ماشه ها بی گناهند
وقتی عاشق به جایِ نشانی
نشانه می گیرد
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
ترس
من از جهانی که جای خالی زندههایش هم
به اندازهی جای خالی مردهها عمیق است
میترسم!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand