ارسالها: 14491
#1,771
Posted: 5 Mar 2014 15:54
سیگاریم کردی.
خیالت سوزاند مرا
من هم سوزاندم سیگاری را
که مهر سکوت از لبانم بازکردو
بوسه زد
برلبی که حسرت دوستت دارم
سیاهش کرده بود!!
سیگاریم کردی لعنتی...
هر روز
منم و
بایک پنجره شکسته ی آرزونامی
بارش آسمان دلتنگ دلم
یک نخ سیگار
به یک پوک تمام میشود سیگار دستم
آنقدر خیالت عمیق است
که وقتی سیگاری از وجودم روشن میکنم
باچشمانی باز
در قلبِ دودی هوا
چشمانت را می بینم
خواستم فراوشت کنم
ولی میدانی چیست؟؟؟
نمیدانی گوش کن:
پوک اول:عشق
دادی به دستم
پوک دوم:بوسه
حسرتش ماندبر دلم
پوک سوم:رفتنت
عشق تو هوس،عشق من...
پوک دیگری نیست
یادگاریت هست
سیگاریم کردی لعنتی
هرروز عشقم را می سوزانم
تاخیال چشمانت را ببینم
حال نخواه که سیگار را ترک کنم
چون
استخوانهایم دیگر
توان لرزش دوباره را ندارد
هوای رفتنت به اندازه کافی
سرد بود!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,772
Posted: 5 Mar 2014 15:56
می لغزد نگاهم
می لغزد لبم از بغض
پلکها استوار
خیره به یک نقطه
روشنی از افق نمایان است.
شاید نور دیدگان انسانهای گرگ صفت باشد!
دل گمره من
همچو نرگس بی قرار
هری میریزد با هر
عطر اقاقیای تنت
کلبه ی خاموش زندگی
خموش باش ای عشق
خش خش برگهای امید
می لغزاند نگاهم را
جاده رو به پایان
نفس نفس
نفسم بند آمد از راهی
که دویدم وبه تو
نرسیدم
و
نور افق
سرابی پیش نبود
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,773
Posted: 5 Mar 2014 15:58
تقدیم به طاها
تو
تیمار قلب بیمارم
تسکین دل بی قرارم
تو تنها
دلیل دلواپسی های من
صدای مهیبت
همان لحن خیست
بارانی شد بر باغ خشکیده دلم
به قول خودت
هروقت حرف از بوسه میشود
خودم را به کوچه ی 30 علی چپ میزنم!
میدانی چرا؟
بوسه در خیال جدایی آور است!
با زبان ساده عشق
بعداز این همه غمنامه
غنچه های بالشم دیگر
از اشک آبیاری نمیشود
من وفادار
دستانت هستم
همان دستانی که گرمایش فقط در خیال است!
تو تمام لحظه های منی
واژه ها قد نمیدهند
سقف دلتنگی من به آسمان رسیده است.
دلم آشوب دارد
وقتی نمیخندی!!
افقهای نگاهم
وقتی که در آغوش توأم
گم میشود...
من تهی از هیجانم
مرا محکم به آغوشت بفشار
وبه من ببخش
گرمای دستت را با تصنیف دوستت دارم!
شهر زیر پاهای من ناتمام است
وقتی که تو هم قدمم باشس!!
خیالت شیاری عمیق روی گونه ام
جاری میسازد
وآن چیزی نیست جز
اشک عشق
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,774
Posted: 5 Mar 2014 16:02
مادرم
روی تخت بیمارستان
می بلعم
درد قلبم را با خنده ام
مادرم
مباد اشک
مهمان چشمانت شود!!!
من خوبم.
گریه نکن
میناهنوز زنده است!
هراشک تو مادرم
آبادی دلم را ویران میکند!
پس..
مادرم
تاج سرم
گریه نکن
تامن بیشتر از این
ویران نشوم!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,775
Posted: 6 Mar 2014 20:45
جشن تنهایی
مرگ
پای کوبی راه انداخته است
جشن تنهایی به پاست.
هویت،بی هویتم میان هیاهو
گم است!
ومن
چنگ میزنم کمر روزگار را
می بوسم لبان حقیقت
مست میشوم از شراب دروغ
چه حقیقت دروغی دارد تنهایی ام!!
امشب من
خیسی اشکهایم رابه خواب خیال دعوت میکنم
ارمغانی از نوع تاریکی
در ظلمات شب
همه وهمه با هجوم خاطرات
گوشه ای کِس میکنند و
اشک
میهمان بی صدا شکستنم است امروز....
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,776
Posted: 6 Mar 2014 20:49
بی مخاطب
این چندمین بار است که
می گویم
من
نویسنده ی احساس بی مخاطبم
خواهشا خودت را
مخاطبم جا نزن!!
.............................................
این رنگهایی که تو دادی
بوی تهوع میدهد
رنگ من سکوت است وبی رنگی
رنگی شبیه رنگ خدا...
...................................................
حالم دیدن دارد
حالش را دیدم
بعداز 2 سال پریشانی اش را دیدم
ولی من
یخ تر از هر روز
دیگر نه
تو
نه
او
ونه حتی شما دوست عزیز
هیچ کدام را دوست ندارم
من قلبم را
نسیه نمی دهم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,777
Posted: 6 Mar 2014 20:53
خیانت یا رفاقت
ببند دستانم را
به زنجیر بکش نگاهم
جزءتو هیچکس...
ولی حماقت کردم
دلم تنگ توست
تویی که نمیدانم کجا دل داده ای؟؟؟
شده ام عروسک خیمه شب بازی های
مردانگی ات
بازی می دهی
لذت میبری
میخندی...
.در آخر
پولی از جنس دروغ عشق
در دامن خون شده دلم می اندازی!!
تو می روی!!
این منم که می مانم بایک عالمه بغض
کودک درونم گرسنه است
ومن
هر روز با دروغهایت
سیرش میکنم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,778
Posted: 6 Mar 2014 20:56
دلم دوستت دارد
بوی تند مردانه می دهد دلم
آرام نفس بکش
نمی خواهم بدانند که من دل داده ام
آن زمان است که دیگر
فاحشه دلها خطابم میکنند!!
هیس........هیس.........هیس........
آرامتر قدم بردار
هر قدمت جنجال فکری در سرم دارد
مباد خرده دلهایم
زخم کند پاهایت را بهارم
من ناتوانم و
عاجزانه فریادت میزنم
بمان
کنارم پادشاهم باش!!
بگذار سراب گونه
در صحرای زندگی
برای یافتنت تاول بزند پاهایم
مهم نیست
توکه باشی
درمان هر دم نفسهایت
در بیخ گوشهایم است!!
ولی کاش این بار آخر باشد
من دیگر توانایی پاسخگویی به تاول هار ا ندارم
کاش تو آخرین باورم باشی
بدون هیچ نا باوری!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,779
Posted: 6 Mar 2014 21:07
بی دل رسوا
خیسم از اشک ،در کوی تو پنهان نمودم قلب خود
این بی دل_ رسوا منم
برخوان تو این آواز را
سجده زنان پیموده ام این راه را
چو طالب باران مهر ، گشتم بلاها را سپر
من معتکف ؛
بر تن نمودم جامه ای را از گناه
هر گوشه ی ویرانه ای آباد، باد برهان مرا
تن خسته و رنجور من ،بشکسته دل؛ این از همه پنهان را
یارب...
دریاب دل اشفته و غمبار را
مجنون هر کوی توام...
کوی تو ای لیلای من...
دریاب این تن خسته ی اشفته را...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,780
Posted: 6 Mar 2014 22:39
دلتنگم
شغل من دلتنگی
من از تو گذشتم واینگونه
دلتنگم
نام دوریت ،عشق
نام خاطراتت،جدایی
من خواستار همان بودم که تو خواستی!!
خواستی جدایی را
من گفتم:خدحافظ.
شغل من سخت است
صبح تاشب
تنها
دخترک مغرور
نیازمند یک آغوش
کاسه صبرم شکست از بس
سکوتم را فریاد خنده
سرمشق دادم!
لقمه های دلتنگی من
حلال حلال است
نوش جانت دلکم
آری...
راست میگفتی:
باورش سخت نبود
تو رفتی...
من یعنی
تنهااااااااا
ولی دیگر بس است
لطف کن
شعله بخاری دلت را کم کن
آلودگی دلها راه انداخته است
از بس که با دلها بازی کردی
در سرمای تنهایی ها
ولی من دیگر مهره شطرنج
زندگی تو نمیشوم
من تو را دیشب از زندگی ام
کیش ومات کردم!!
حال فهمیدی
شغل من سخت است
دلتنگم وتظاهر میکنم که نیستم!!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟