ارسالها: 14491
#1,821
Posted: 12 Mar 2014 06:01
دختری که دیروز
دختری که دیروز کفش های تابه تا می پوشید
امروز زنی ست
که پاهایش
روی یک خط راست راه می روند
و فکر می کند
آنقدر خوشبخت است
که گنجشک ها در چشم هایش لانه می کنند
دختری که دیروز
پا در کفش بزرگترها می کرد
امروز
مادری سی ساله ا ست
که پاهایش از خانه ی عروسک دخترش بزرگتر است
و فکر می کند آنقدر خوشبخت است
که هم پای مردمی می دود
که قرار است
تا ساعتی دیگر برای زیبایِی اش هار شوند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,822
Posted: 12 Mar 2014 06:02
پرنده ای غمگین
پیراهنم راتکان می دهم
بوی زندگی پخش می شود میان اتاق
شناسنامه ات را می چسبانم به دیوار
به عکسش نگاه می کنم
گرگی در من
در ما
هار می شود
شناسنامه را ورق می زنم
پرنده ای غمگین درچشم های تو
گرگی هار در قلب من هار می کند
پیراهنم را دوباره تکان می دهم
زندگی از کوچه ای آن طرفتر
مارا به بازی می گیرد
اینجا خیابانی ست
که آن سمتش تو زیبایی ات را در دست گرفته ای
و تعارف می کنی
من این سمتش کفش های مردمی را واکس می زنم
که قرار است
چند دقیقه دیگربه دنبال زیبایی ات راه بیفتد
و پیراهنت راکشف کنند
.مرا ببخش اگرکاری از دستم بر نمی آید
ما همیشه اینجای زندگی را
با یک بوسه به روی روزگار می بازیم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,823
Posted: 12 Mar 2014 06:03
کابوس
نگران پرنده ای نباش
که دیروز از قفس بريد
از کابوس های من بلند شو
چمدانت را ببند
ولانه ات را
به مقصدی نامعلوم ببر
.
.
.
شاید
سردرد های من هم بهتر شوند
******
انگار
ماهی بی تنگ
تورا به یاد مادرت انداخته است
.
.
. محمدم!
یاد بگیر
هر شب با همین تنگ بی ماهی بخواب!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,824
Posted: 12 Mar 2014 15:21
زنی که پشت شعر هایش نشسته
مرگ این بار
به شکل مردی آمد
که در سایه ها می دوید
.
.
.
ومن توانستم
ساعت ها به ساعت خیره شوم
به چشم های پسرم
.
عقربه ها را
تلو
تلو بیندازم
و روی این دیوار شنی شعری بنویسم
"مرد از چشم عاشق می شود
زن از گوش"
.
.
.
من قاعده ءبازی را یاد نگرفتم
و نفهمیدم
اگر تاسم شیر باشد
شیر در پستان هایم کپک می زند
.
.
.
سایه هارا دور می زنم
من با این زنی که پشت شعر هایش نشسته
قهرم
قهر!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,825
Posted: 12 Mar 2014 15:22
کلمات
کلمات بودند
کنارم نشستند
در این کوچه دویدند
در این خانه ته نشین شدند
من شدند
ما !
ویک روزهم به سرشان زد مادرشوند
وبعد
روی مرگ لباس پوشیدند
پس من مرده بودم
من مرده بودم
مرده بودم
بودم!
ولی این کلمات بودند
که بودند
من مرده بودم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,826
Posted: 12 Mar 2014 15:29
زندگی
زندگی
چمدان کوچک مردی است
که از پشت شیشه انتظار مه را می کشد
و انگشت های خیس زنی
که سرنوشت دایره ای اش را در هوا
ومن
هر شب از نگاهم می بارم
.
.
.
این روزها عاشقانه ترین حرفی که شنیده ام :
"زن روسری ات را بکش جلو
جلوتر
جلوتر"
گیجم
گیجم
گیجم
ونمی دانم
کدام مرد
با گرگ و میش موهای من
به حمام می رود
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,827
Posted: 12 Mar 2014 15:30
مادرم
باید کنار این قطار می ماندم
وخیره میشدم
به دست های رنگی مادرم
_مادرم که قالی می بافت ،حامله هم بود_
تا من
احساسم را در جنین نیامده تکرار کنم
وبرای گنجشک های روی درخت
_درخت زبان گنجشک_
زبان در آورم
ومن
_من کودک بودم ،قالی باف هم بودم_
ودست های من که رنگی میشد
وسوتی که با عجله از کنارم رد
_ومادرم تکرار میشد_
قالی می بافت
حامله هم بود
.
.
.
. حامله بود
قالی هم می بافت
.
.
.
.ومن
دست هایم رنگی شد
وخوابهایم بی قطار رد!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,828
Posted: 12 Mar 2014 15:31
کلاغ به جان مزرعه افتاده است
مردی که سیگار از کنار لبش به زمین افتاد
در فکرهای زنی بود
که کودکی عریان را در آیینه نفس می کشید
با بند بند انگشت های خونی
وکلبه ای روی آب
اینجا
مترسک با کلاغ به جان مزرعه افتاده است
تا
از کف دستهایم فصلی دیگر آغاز شود
وباز
وباز باران الکل ببارد
وزنده رود بی نفس جاری شود
اما
اما کدام باران؟
حالا
که دیگر اشک این شهر خشک شده است
تا مردان از خود ارضایی مفرط
با تیر و بهمن هم خوابه شوند
وزنان
بی چتر
در باران پرسه بزنند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,829
Posted: 12 Mar 2014 15:34
مرثیه ای برای گل های سرخ
کودکی دارم
که از آرزوهای کوچکش فاصله های بزرگی دارد
گاه به باغچه می رود
و مرثیه ای برای گل های سرخ می خواند
وگاه روبه آسمان
خورشید را عاجزانه ستایش می کند
وگاه
سفره ءعقدی برای گرگ های خون آشام می چیند
وبا خودحرفهایی زمزمه می کند
می دانم
کودک من اگر روزی بزرگ شود
می فهمد
وقتی آسمان آبی نیست
و ابری هم در کار نیست
وقتی زنده رود روبه قبله دراز است
گناهش گردن
زنانی نیست که هم آغوشی را ترک کرده اند!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#1,830
Posted: 12 Mar 2014 15:35
بهشت زیر پایت سوت می کشد !
مادر که شدم
مادرم آرام گفت :
بهشت زیر پایت سوت می کشد !
نگاه کردم
فرش قرمزی بود
تا
من مدل شوم
چشم ریز کنم
چیک
وچیک
وچیک
عکس بگیرم
وبعد
از آن بالا بالا ها
برای همه بوس بفرستم
نه !
من ،به تمام گلهای قالی خون دادم تا سبز شدند
بعد
کودکی گریه کرد
ومن بی خواب
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟