انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 190 از 222:  « پیشین  1  ...  189  190  191  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
ساز من

هنگام نواختن تو

سیمها ذوب می شوند
آهنگها خیس
.
.
.
دست نزنید
ترانه هایم فروشی نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
سکوت سنگین

نشسته ای روبروی
پرنده ای که
از چشم خورشید می آید
دلم شعر می خواهد!
سکوتی هزار ساله
امـــا
به لبهایم آویزان شده !
از کنارم می گذری
نترس !
این مرده متحرک اواسط قرن
خوابش برده !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
سیاره ی سیاه

یک ... دو ... سه
سیگارهایی که پی در پی
رد مهربانیت را نقاشی می کنند
و سرفه های سیاه
که خاطرات معکوس را
روی گونه هایم می غلتانند .

چندیست شعر هایت را ورق می زنند...
گاهی پسران خورشید را حذف می کنند
گاهی دختران دریا را
و همیشه ... خودم را

روی سردترین برگه ها
احساس سیاره ها را رصد می نم
و به دنبال
اشعه های خوشبختی
رد خنده های " کوتوله های سفید " را می گیرم

با من کلام شعرت
سپید بود
بی من اما
لحظه های خالی ات
رنگین ترند!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شاعر بی غزل

نه ساحرم
نه کف بین
شاعره ای بی غزلم
غرق در سپید
با پروازی آزاد!

دیروز شعرهایم را کاشتم
امروز
زیر گسلی سرد
مورچه ای مست
آنها را به دو ش می کشید
ساعتی بعد
مورچه خوار
میزبان دیوان من بود !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شانزدهمین ایستگاه پائیز

ربوده شدم
به لبخندی زیرکانه
که محو شد در
شانزدهمین ایستگاه پائیز

تا من
کنار زخم سوزنبان
مسافری را انتظار بکشم
برای ادامه ی دستانم !
سالهاست جستجویش می کنم
در حنجره ی
کلاغ های آوازه خوان
بر فراز کوپه های سرد دلگیر
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شاید خورشید ، مهربانتر بود ( برای عمادالدین مشایی)

می نگرم به کوچه های خاک گرفته تاریخ
به دیروزی که
واژه ها را
در آغوش هم می خواباندی
تا غزل زاده شود
و چه بی صدا
رهایش کردی
در حسرت نوازش ...

به دنبال لبخندت
دیروزها و فرداها را
از تقویم جدا کرده ام
و به پای
تمام شمع های جهان
زانو زده ام

هنوز
در پی مقصر
گوش سحر را می کشم
و موذن را سرزنش می کنم
که چرا کمی دیر
آوای اذان را سپرد به دست باد
شاید خورشید
از ماه
مهربانتر بود !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شش جفت ...

شش جفت !
حرکت !
سوار بر خاطرات کبود
و عبور وحشت انگیز از میان چرک لحظه ها
خیزشی دردناک به زیر زخمهای حسرت
و خواهش سلولهای ترمیم
برای رهایی از هجوم کرمها !
پرتاب تاس !
شش جفت !
چرخشی در میان قاب یخ زده اکنون
با کاسه های خالی مومیای شده
باز هم پرتاب !
و این باز زمان ایستاد !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شعرهایت را پرواز بده ...

گس می شوم از
طعم بود لحظه ها !

بی مکیدن هیچ سرکه ای !
آتشین چون لبهای تو !
میان احساس روییدنت


بر مردا ب دقایق
حبس می کنم نفسهای تلخم را !

بی هذلولی یک اندیشه دشوار
همیشه را به انتظار نگاهت می دوزم
دوست ندارم
هرگزی ر ا
که تو در نگاهم
طلوع نکرده باشی !

هر شب
مشق دوریت را خط می زنم !
و ثانیه ها را فلک می کنم
با ترکه ی نگاه تو !

نیستم !!
شعرهایت خوابیده اند !
پروازشان بده !
چون آواز ویولون من
بر بوم احساسی شگرف !!

بی وفایی را حک کن
با واژه های ممنوع!!
بر پیکره ی تندیس سنگی من !

امشب
چشم به راه ستاره ای باش
که هنگام افتادن
از سواحل جنوبی تو
رد می شود!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شعری با طعم تو...

هنگام هم آغوشی
تو طعم سرکه سیب می دادی !
من طعم پرتقال
لازم باشد آتشین می شوم چون تو
آنقدر می مکم لبهای سرکه را
که دهانمان یکی شود
کلاممان ترش !
آنوقت اشعارم طعم تو را می دهند !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
طلوع پائیزی

دل خوش ام
به همدستی واژه های باران خورده
...
با طلوعی زودتر از خورشید
گره میزنم آفتاب را
به دستهای بی تاب شهر
و سلام میکنم
به گلدان خالی کنار باغچه
که نشان شهامت گلهایی است
که مرگ را
ترجیح دادند
به اسارت خاک
...
با لبخند صبح
رها می شوم در آغوش روزمره گی
آزارم میدهد صورت شرجی خورده خیابان
و له شدن احساس سنگ فرشهای ترک خورده
زیر پاشنه های غرور
...
از پیچ خیابان
پرواز میکنم بالای درختی
مست از بوسه ی گنجشکی غریب
ه آواز یادش رفته
و اشاره می کند
به آشیانه اش
که کلاغ در آن تخم گذاشته
و چه بی پناه
قفس را فریاد می کشد!
...
از روی تنه درخت
می خزم به زیر چروک دستهای پیرمردی
که جارو می کند باورهای در خیابان را
عطسه که می کند
پرت می شوم
به دلواپسی کوچه
جایی که
زنی سیلی خورده از روزگار
بازوی یگانه اش را
سخت می فشارد
تا عبورش دهد
از میان خمیازه آهن پاره های متحرک
...
بالا می روم از میان روده ساختانی
که برایم معنا می کند نان را
در میان چهره های عبوس
در میان فریادهای غرور
در میان اعداد بهم ریخته
در میان کاغذهای سیاه
...
شبانگاه برمی گردم به زیر سقف بی کسی
و خورشید می خوابد
و اندیشه می خوابد
من اما بیدارم
با خط خطی روز مره گی ام
بر کاغذهای بیگناه
...
و تمام ساعتها برایم شعر است
و تمام دقیقه ها و ثانیه ها هم
...
من اما
شاعر نیستم !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 190 از 222:  « پیشین  1  ...  189  190  191  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA