انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 192 از 222:  « پیشین  1  ...  191  192  193  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
بوی لاشه فقر...

در عمیق ترین نقطه تاریک
بوی لاشه فقر
نردبانی تکیه داده
به دیوار وسوسه
می برد
چشم
پله پله تا پنجره هوس

د رعمیق ترین نقطه تاریک
بوی لاشه فقر
کنار دستهای کوچک التماس
کنار زجه دخترکی هراسان
کنار سکه ای سیاه
زخم می خورد
از دیو خمار شب
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
تفسیر نام تو ...

از لحظه ای که
آخرین لقمه نان
روی دهانت یخ بست
به خانه برنگشته ام
مبادا
چشمهایت
برایم دست تکان دهند...
این روزها
تنها
من مانده ام و یک قلم
و حروف
که عاشقانه
برای نوشتن نام مقدس تو
کنار دفترم صف کشیده اند
نامی که
تفسیر هزاران شب خاطره است ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
تلخاب ...

بوی انزجار
بلند بلند
با تلخاب نگاه چهره ای عبوس
از دست خنده های خالصم
از دست مرهم قلب
که " لودگی " می خوانیش
آیینه سنگسار می کند
و من
باز
تکه های
آن شکلات تلخ را
فرو می دهم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
خیابان موعود ...

تا مرگ دو خیابان فاصله داشت !
با لباس سفید
فاتحه خواند برای شادی روح لبخند!
و بوسه زد بر گونه های سرخ آرزو
که تب کرده بود برای سیب !
شاید آبستن بود!

(( فردا خورشید از مغرب طلوع می کند !
من از سایه
جدا می شوم
تا دل زمان خنک شود !
بساطت را جائی دیگر پهن کن مادر!
سایه ام خشک شده ))

حرفهای شطعم لیموی مانده می داد

نشست پشت میز وسوسه
حسرت نوشید
در فنجان لب پریده !

ساعتی بعد
نوشته هایش را به خاک سپرد
کتابهایش را به دریا !
(( راهنمای ناخدایی باشید که طریق عشق را گم کرده ))

و قدم زد
تا خیابان موعود...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
دفتری به نام آسمان...

زل زده به قاب خاطره
شمع نیمه روشن زمان

آن طرف کنار پنجره
دفتری به اسم آسمان

نقش روی جلد آن عجب !
نقش وحشت و عذاب و درد

نقش خفت و سکوت و غمد
در هجوم ناله های سرد

اولش نوشته با توام
ای یگانه خالق جهان

بنده ی رهای تو ، ببین
شد اسیر دست این و آن

زندگی ، تمام ، خواهش است
خواهشی برای تکه نان

یا برای کودکی یتیم ،
یا که حفط آبرو و جان

در تمام دفترش غم است
مادری که لحظه های سخت

سرد و بی صدا فتاده بود
زیر چنگ مرد ، تیره بخت

اشک در میان دیدگان
بغض ، خفته در گلوی جان

با خیال خود قدم زنان
در خطوط دشت آسمان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
دندان مرگ ...

دنیا را چپ می کنم
تا خوابم
تعبیر شود !
آنوقت
دندان مرگ
آخرین استخوان مرا
خواهد برد !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
راز نهان ...

حق
نه با تو بود
نه با من !
حق با زنی بود
که زندگی را لگد می کرد
و کودکی که
شیر مادر را تف !
رازی نهفته در مشت ماه
که
سرنخ
رسوایی ماست !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
رقاصه ...

نشسته بر
سجاده ی سرخ
با چادری سیاه
ذر می گوید با دانه های انار
دخترکی عریان !
که رقص
نانش را
معنا می کند !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
سایه های سنگی ...

بزرگ بود و خسته
مثل آخرین واگن قطار
با سایه ای به سیاهی تاریخ
در اعماق جنگل مه آلود
می گذشت از من
بی توجه به نور
بی توجه به من
برایش معنا نداشت
هم آغوشی مترسک و کلاغ
بوسه های عاشقانه
سنگین می شد
با هر نفس
به خدا می رسید
باز می گشت به خاکی قصه ها
با یک فانوس
با یک شمع
هر چه بود نسوزاند مرا
در گستاخی باد
آفتاب می شکست
قطره قطره در برابر او
به من نمی رسید
ابتدای بودن نور
ایستاده بود
ساکن
خاموش
بی توجه به من
بی توجه به نور

پی نوشت :
می دانم
می آیی
روزی که سایه ی سنگی
دلش را دار می زند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
سایه سیاه ...

کدام سایه سیاه
لبخند چشمهایت را
از خواب کودکیهایم گرفت ؟ !
که بعد از رفتنت
بهانه های بنفش
روی سرخی زبانم جوانه می زنند!
و موشهای سیاه
انگشت لحظه ها را می جوند !
...
پلکهای خانه
میزبان عنکبوت های قد کشیده !
که از لا به لای
تارهای تنیده به دور خویش
خیالم را نیش می زنند !
تا دوباره
یادم بیاورند
حضو رآن سایه سیاه ،
که کمر احساس را شکست !
و هیچ مادری نبود
تا زیر بازوهای زمان را بگیرد
تا در سوگ لحظه های به گل نشسته
از پا نیفتد !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 192 از 222:  « پیشین  1  ...  191  192  193  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA