انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 201 از 222:  « پیشین  1  ...  200  201  202  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
خانه تکانی ...

تمام خاطراتت را امروز پاک کرده ام ..
و تمام عکسها را ..
و تمام نامه ها را..
و حالا از نو صندوقچه دلم را پاک می کنم ..

این تو ..
این خاطراتت ..
این تو ..
این نامه هایت ..
این تو ..
این عکس هایت ..
و این هم " کاش میشد" انتهای رویاهایم

خانه تکانی دلم تمام شد ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
دستان تو ...

دیگر ..
در کنار ساحل ..
قدم نمی زنم ..
مرواریدهای همین دریا بود
که با دستان تو..
گوشواره ای شد..
برای گوش هایش ..

دیگر ..
از کوچه های سیب
گذر نمی کنم
شکوفه های همین باغ بود
که با دستان تو
تاجواره ای شد ..
بر گیسوانش ..

دیگر به سکوت مرداب ..
پناه نمی برم ..
شبانه های همین مرداب بود..
که با دستان تو
پناه واره ای شد برای بازوانش ...
دیگر هیچ کدام را نمی خواهم

امــا ...
دستان تو ...
دستان تو ...
دستان تو ...

آه
هنوز
آن ها را
فریاد میکنم ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
سیب ...

راستی !
هنوز آن سیب را به یاد می آوری ؟
تقصیر کداممان بود ؟
من تو را وسوسه کردم یا تو ؟

مرا
به جرم سیب
از زمین راندند ...
و تو
هنوز
سیبهایت را با ولع
گاز میزنی !

.
.
.


سیب ۲

باور نمی کنی!
ولی
من هنوزز ...
آن سیب قرمز را خواب می بینم
هوا روشن می شود ...
من سیب را نفس می کشم ..
و سیمهای خاردار..
بی رحمانه ذهنم را خراش می دهند ..




بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
فروهر یادت ...

گفته بودی بمان ...
و من
سال هاست ..
بر فراز دلتنگی
با فروهری آویخته از یادت ..
در عبور سایه های نیامدنت..
تکیده ام ..
و از ..
تکرار مداوم نامت
لب خشکیده ..
کاش می گفتی ..
کجای این فاصله ها
سکنی گزینم ..
تا باد ..
عطر نفسهایت را
بر التهاب گیسوانم ..
فرود آورد ؟؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
فریاد ...

کسی
واژه هایم را لمس نمی کند..
یک بار دیگر
تمام خارهای این پنجره را
در لیوان کنار پنجره می گذارم..
دستانم فریاد می کنند ..
و من ..
در تمام شب..
به تو
فکر می کنم ...

.
.
.


قبیله ام را گم کرده ام امروز ...

از روزی که بر چشمهایت مومن شدم ..
سجاده ام را
به سمت تو پهن می کنم ..
اذانم تنها ذکر یا تورا دارد..
و نمازم با تو آغاز و پایان می گیرد ..

قبله ام را گم کرده ام امروز..
خودت بگو ...
به کدامین طرف باید نماز بگذارم ؟؟؟؟
کدامین طرف ؟؟؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
قرار ...

قرار ما یکشنبه صبح ، موافقی ؟
تو فقط دستهایت را بیاوری کافیست ...
و شانه هایت را ...
و چشم هایت ..
راستی جا نماند؟
من هم سبد دلم را می آورم ...
سفره ی خاکستری ام را پهن می کنم روی همین چمنزار ..
و در سایه سار نگاه بهاریت ...
چای بهار نارنج دم می کنم ..
بوسه ی ابرها که بر شانه هایت نشست ..
بر می خیزیم و روی علف ها قدم می زنیم
و بعد ...
بدون کوله ...بر میگردیم ..
قرار ما یکشنبه صبح ، موافقی ؟؟؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
مرور ...

مرا میان شعرهایم ورق می زنی ...
لمس دستانت
بر قامت واژه گانم حس می شود ...
نفس های شعرم بند می آید ...

تو را میان خواب هایت ورق می زنم ...
لمس دستانم
بر قامت خیالت حس می شود ...
نفس های رویاییم بند می آید ...
میبینی !
هیچ چیز تکان نخورده است !
مـــا
هنوز همدیگر را مرور می کنیم ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
مهتابی دیگر ...

تو در من دمیده ای امروز ...
من به اوج می رسم
و فضای احساسم ،
سرشار از بلوغی نارسیده است
کهکشان را ،
از سرخوشیم ارغوانی می کند ...
نگاه کن ..
مهتابی دیگر در آسمانم حلول کرده است
من
از تو
نورااااانیم ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
هزار و یکشب ...

هزار و یکشب نه
یک شب که نگاهم داری
تمام شعرها را بیدار می کنم
ابرها را می بارانم
و لیلی های قصه سپید پوش می شوند..
خورشید که نزدیکمان شد
این شعر را ،
دوباره در گوشهایت نجوا می کنم
یکشب که مرا نگاه داری
کافیست !!!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
هنوز ...

هنوز چیزی به دلم نگفته ام ...
او هنوز از کوچه باغهای خاطره
برایت اقاقی می چیند
او هنوز
از رویای دل آویز دستان تو
نفس می گیرد...
دیگر طاقت ندارم ،
امــا
او هنوز زیر بارانهای اردیبهشت
با تو،
قدم می زند

او از نبودنت چیزی نمی داند ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 201 از 222:  « پیشین  1  ...  200  201  202  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA