انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 204 از 222:  « پیشین  1  ...  203  204  205  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
گرفته است ...

عصر است و غروب و چمدانی که گرفته ست
راهــی شده در قلب زمانی کــه گرفته ست

لب های من و تـشنگی و قطــره ی اشـکی
بغضــی که بدل داشت از آنی که گرفته ست

یک سیــنه ی پر زخــم ، پر از تب، پر گریه
هــذیان صـدا و شــــریانی که گرفته ست

هـر لحــظه مـیان غـــم و تاریـکی و رویا
می بینمـت انگار و...زبانــی کـه گرفته ست

میدزدمــت از مـردم پر عقـده ی این شهر
می گیرمت از دست جهانــی که گرفته ست

می پوشــمت از چشــم تمام شـب پر درد
در کوچـه ی بی نام و نشـانی که گرفته ست

من را ببـــر آزاد کن از رنـــج جهـــانی
این بار بیــا ســـوی همانی که گرفته ست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
دلتنگی ۲ ...

به رسم عاشقی از ابتدای دلتنگی
غمین و ناخوشم از روزهای دلتنگی

چقدر دست تو از دستهای من دورند
که من دوباره شدم مبتلای دلتنگی

قسم به هر تپش عاشقانه در قلبم
دلم گرفته ازین انزوای دلتنگی

تو هم زجنس منی، عاشقی و میدانی
تمام درد من و رازهای دلتنگی

غریبه نیستی و از دلم خبر داری
میان قلب منی ای خدای دلتنگی!

دوباره می روی و غرق می شوم در غم
به زیز بارش غم در هوای دلتنگی

سپیده سر زده در لابلای موهایم
غروب عمر من این انتهای دلتنگی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
ای دلم ...

ای دلم درد ، درد دوری بود می شود لحظه لحظه جان ندهی؟
می شود با تمام زاری ها عشق خود را به من نشان ندهی؟

اگر از من تو صبر می خواهی در میان سکوت می میرم
تو ولی با نوای بیزاری ، زخم را لای استخوان ندهی؟

منم آن عاشق و منم خسته ، تو ولی بس بهانه می گیری
فرض کن من غلط،غلط کردم، گوش برحرف مردمان ندهی؟

راستش من که نه،ولی چشمم ، چه کند از تو نیز می ترسد
تو نمی شد که اینچنین نکنی؟ سوژه ای دست عاشقان ندهی؟

درس ما درس مشکلی بوده است من وتو هر دو امتحان دادیم
هر دو مان رد شدیم ای دل ما، کاش می شد که امتحان ندهی.

.
.
.


خیالت نرسد ...

ترسم این است که بر عشق ، مجالت نرسد
دست بیچاره ی من بر لب و خالت نرسد

بین چه ها با دل سودا زده ام کردی تو !
دلم ارث پدرت نیست خیالت نرسد


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
جایت خالی ست ...

در دل کلبه غم ماندم و جایت خالیست
چه نهم پای در آن؟ ردّ دو پایت خالیست

روی این سینه ی غم بسته ی بی کینه ی من
جای عاشق شدن و زمزمه هایت خالیست

آسمان غمزده و سقف دو چشمم باران
روحم از عطر دل انگیز هوایت خالیست

سطر سطر غزلم قصه ی دلتنگی توست
بیت بیت دلم از نام و هجایت خالیست

امتدادیست غزل مملو دلتنگی ها
چه قدر قلب من از عشق و صفایت خالیست


.
.
.


شب نارس ...

می خواهم عشقم را من از تو پس بگیرم
تقــــدیر را از هــــــــر کس و نا کس بگیرم

ای تلــــــــــخ! ای رنـــگ تمـــام نا مـــرادی
کاری تو کـــــردی بوی خار و خس بگیرم

دلتنــــــــگم از دست شـــــبان ســــرد اینجا
درگیرم و بگــــــــــذار آتــش ، بس بگیرم

محـــــــــو تمام گــــــــریه های بی دلـــــــیلم
بـــس انتقام از چشـــــم دلواپس بگیرم

مــــــثل تمام روزهای خــــــالی از عشــــــق
داد دل خــــــــود از شــب نارس بگـــــیرم


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
حال شعر من خراب است ...

برگرد! بی تو من بد و مست و خرابم
چون شعرهای خسته ی پر اضطرابم

خواهی شوی آگاه از حال غمینم
مانند ماهی روی خاک و فکر آبم

گم کرده ام خود را میان عابرانی
در غربت این شهر در پشت نقابم

اینجا هوا بد جور دردآلود گشته
من هم لجوجانه به فکر آفتابم

دلتنگی ام را باز هم شعری سرودم
شاید شود باور برایت پیچ و تابم

مرگیست تدریجی فراق چشم هایت
هر لحظه افزون می شود رنج و عذابم

برگرد، حال شعر من اینجا خراب است
آه ای دلیل شعرهای مست و نابم!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
بدون تو ...

در این دنیا بدون تو ، چه دلگیرم! چه بیمارم
تمام شب به امیّــــــد قدم های تو بیــدارم

میان آه و دلشــوره ، میان درد ، وامــاندم
بیا بنشــین کنــار من ، که دنیای بدی دارم

.
.
.


عشق ۱ ...

دلتنگ و خمار روی ماهی هستم
دیوانه ی چشمان سیاهی هستم

یک روز دلی را به ستم آزردم
عمریست که آواره ی آهی هستم

.
.
.
.


عشق ۲ ...

بر پیری من نخند! عاشق شده ام
هر لحظه اسیر اوج هق هق شده ام

هر چند که سخت می شود زیستنم
دلشادم از اینکه بر تو لایق شده ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
خواهم رفت ...

روزی من از دست تو چون دیوانه خواهم رفت
بستم چو ساکم بعد یک پیمانه خواهم رفت

ختم کلامم را برایت با غزل گویم
بعد از لبی از شمع ، چون پروانه خواهم رفت

از من برایت شد نشان اعتراض این شعر
با عشق تو گویم ولی، از خانه خواهم رفت

هر گز نگفتم این سپیدی های مو از تست
دارم هزاران بغض.. زین کاشانه خواهم رفت

افسوس!.. عمرم را چرا با تو هدر کردم؟
بر من نمی پاشی تو هم گر دانه، خواهم رفت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
صد بار شود کور دو چشمان حسود ...

دل تاب نیاورد ...، دمی آه برآرم
غمگینم و اما گله ای از تو ندارم

ای شعر غم انگیز ! مرا زنده نگه دار
تا لحظه ای آن عشق در آغوش فشارم

نفرین غزلهای تو بر خرمن عمرم
بعد از تو اگر بر دگری دل بسپارم

دست از سرم ای بغض پر از وسوسه بردار
بگذار که بر چشم ترش بوسه بکارم

ای روح! کمی حوصله کن جان به سر آید
دلبسته ی افلاکم و پا بند نگارم

صد بار شود کور دو چشمان حسودان
روزی که رسد پای تو بر سنگ مزارم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
خون دل است ...

دیدم به خواب موی مرا شانه می کنی
دل را چنین دوباره تو دیوانه می کنی

با عشق خود به کوی دلم می کشی اثاث
در سینه ی شکسته ی من خانه می کنی

افسوس ! عشق در دل من قصه ای ست تلخ
این قصه را به اخم خود افسانه می کنی

غم باز روی شعر من آوار می شود
با هر تبسمی که به بیگانه می کنی

دیگر بس است این همه لبخند با رقیب
خون دل است آنچه به پیمانه می کنی


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
تکرار می شوم

گاهی شبیه عاشق بیمار می شوم
بر روی شانه ی غزل آوار می شوم

گاهی شبیه آدم میخواره ساعتی
در آسمان چشم توسیار می شوم

راضی تر از همیشه غمم خنده می کند
من تا لب جنون تو هموار می شوم

آه...ای غزل تو چاره کن این درد و داغ دل
دارم ز دست عشق تو بیزار می شوم

این جا تمام قصه به تکرار ماتم است
من هم زغصه با همه تکرار می شوم

.
.
.

زمستان


زمستانی که در راه است می گویند می آید
دل ما یخ زند هر دم ، دل خورشید هم شاید

من آن دلداده ی ابری خراب و مست و غمناکم
که با دستان سرد غم یخی بر کوه می ساید

نفس هایم صدا دارد، صدای زوزه – نالیدن
تو گویی ماده گرگ غم میان برف می زاید

به روی شیشه ی عمرم برایت عشق « ها » کردم
ببین چون کوره می سوزم ، بگو سردی نمی پاید

بگو سخت است اما مملو از رؤیای تابیــــدن
برای کوره ی عمرم ، تو را هم آتشی باید

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
صفحه  صفحه 204 از 222:  « پیشین  1  ...  203  204  205  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA