انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 21 از 222:  « پیشین  1  ...  20  21  22  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)



 
ساز

پرده را کنار بزن،
دست کم برای آن نیمه که آسمان است.
سازت را بردار،
و آواز آب ها را بنواز با جرعه ای از آسمان
چونان که می خوانند:
مهلت جهان بسی اندک است.
به قدر پریدن سنجاقکی,
از یک ساقه ی رازیانه به ساقه ی دیگر
به تو نگاه می کنم،
در این اندک فرصت مرا همین بس
ای مرغ آمین خوان،
که بخوانمش بار دیگری به نام
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
تهوع

زوزه ی باد،
خمیازه زمین،
سکون بی اختیار درختان غار
نوای کشدار عاشقانه ی قدیمی
که گم در هوا رهاست.
پیش از این به من عطش دلخواسته ای می داد
و نشئه ای آتشین.
که یکی شوم با لختی زمین
و کوک شوم با کمانچه ای در غبار یاد.
حال آن که کنون در بیداری خواب گونه ای
آن ساز، نوای سر خورده ی درمانده‌ای را می ماند
که در ضرب آهنگی افسار گسیخته چیزی را در آغوش می کشد که نیست
کاش همچون آن زنگی خراب و مست نیمه شب,
هر چند تلو تلو خوران
تمامی آن معانی مهمل را بالا بیاورم در تهوعی عظیم .
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
اندوه

بعضی وقت ها بی هیچ حصار و سایه ای
می بینی که یک گره هایی در زمان هست
ان وقت ها که هیچ چیز
نه ان ابی اسمانی که اسمان است
نه ان انبوه سبز و سیاه و خاکستری که جنگل است در کوه
نه هم اوازی رگ برگ هاو شاخه ها که درختانند
و نه بی قراری بی امان شادی که گنجشک انند
هیچ کدام تو را از
ان در هم خالی و پیچید ه نمی رهاند
ان زمان است که به یقین
به اندکی از خودت سخت نیازمندی
که دریابی
لختی از ان هجوم بی درنگ را که اندوه است
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
وداع

باز وقت ویرانگر وداع,
یکدیگر را در آغوش می فشاریم
با تمامی حواس حافظه.
بی آن که خداحافظ بگوییم
و نرم و آرام و بی صدا ترک می خوریم
بی آن که بشکنیم.
اسمش را هجرت می گذاریم
و می خوانیمش هجران.
قسمت از نخست برای ما جدایی نوشته بود
همه می دانیم
باد تنها بهانه ی تکه تکه بودن است،
و فانوس کور سوی بی امیدی در اقیانوس.
قاصدک سرگردان, هی
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
سار و صنوبر

سهم من از آفرینش درخت صنوبری ست
که ساری در میان شاخه هایش لانه دارد.
آن سار هر روز پیش از طلوع ، آواز غمناکی می خواند
که ساز روزانه سار است و صنوبر.
او پر می کشد با باد جنوب به جستجوی قوت.
برای جوجکانی که ندارند.
و به آغوش می پرورد صنوبر جوجکانی را که نیستند،عاشقانه به انتظار.
و باز می گردد شامگاهان سار,
با راز هایی از آبنوس و ارغوان و سپیدار.
که آواز فردای آنهاست.
..
آن درخت صنوبر عاشق منم
و تو آن سار آواز خوان،
و جوجکانی که نبوده‌اند و نیستند, آوازمان.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
هیچ و تمام

جهان در عین پیوستگی به طور جذبه آوری گسسته است
مثل اقیانوس ها که قد کشیده اند بین ما.
اگر چه فاصله مان به درنگ لرزش پلکی است
در تیغش آفتاب.
بیگانگی در عین یگانه بودن.
نشانه ها گم نمی شوند.
چشم هایت به تاریکی عادت بده ،
با تو هیچ
و تمام می شوم با تو من
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
قاصدک

می گویم تو را دوست دارم.
و یکباره می شکفد تخمدان اطلسی
و رها می شوند دانه های دنباله دار در باد
قاصدک هایی می نشینند بر بر شانه مترسکی
که ایستاده است رو به جنوب.
آخرین تکه های خورشید تلالو شبنمی است بر برگ صنوبر.
و امتداد آن به ستاره ای می رسد
که در رودی جاری است
که تو در آن نگاه می کنی
و با لبخند می گویی:
بی شک دوست دارد مرا خداوند.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
جست وجو

تو را در اسمان نخواهم جست.
و نه در میان خاک و ا عماق گیاه.
یا به ستیغ کوه های بی نشان و مزارهای مه آلود.
نه در میان سنگ های ساییده کف رود.
یا در میان خزه های کور- تالاب های دور.
از آن سبب که تو در قلب من نشسته‌ای.
درخشان و تابناک
چونان چون خورشید،
یگانه گرمابخش
آسمان و زمین و دشت و کوهستان و گیاه و رود.
بتاب. بتاب.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
ملکوت

در گریز از واحه های بیگانه
و شریر وسوسه های نا به گاه و گاه.
آمیخته با ابر و در جریان با باد
پناه می برم به پهنای آسمان و دلگرمی خاک
ای خداوند تو گم شده جهانی
و جهان گمشده تو است
هستی بدون تو هیچ است
و تو بدون آن نه آن گونه خدایی که همواره خواهانی
پس با تمامی دل
تمامی جان
و تمامی قوت
هم نفس ، هم دل و هم نوا می خوانیم که
ای آویخته بر چهار میخ،
در ردای خونبار
و تاجی از خار
"نام تو مقدس باد.
ملکوت تو بیاید.
اراده تو چونان که در آسمان است
در زمین نیز کرده شود.
که ملکوت و قوت و جلال
تا ابدالا باد از آن تو ست."
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
شبان

در کوهسار
عصر پاییزی یک روز خنک
وقت عشق بازی ابر ها با باد
ذهن در بند خیال,
آرزوها چون ابر,
همه در دامن یاد.
رمه من گم شد.
من هراسان به چه سان,
زار و نزار.
نه رهم بود به پس,
نه رهی روی به پیش.
رمه ام از کف رفت.
غفلت من رمه را,
غفلت تو همه ی قصه ی ما از کف برد.
تو که گویند شبان همه ای,
رمه ی من همه ام بوده و هست.
رمه ام بر گردان!
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 21 از 222:  « پیشین  1  ...  20  21  22  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA