ارسالها: 14491
#2,101
Posted: 18 Apr 2014 07:16
انتظار
تنهایی چقدر بد است
غیر از در و کوچه ای خلوت
- چیزی ندیدن -
با هر تلنگری به در
- آنسو دویدن -
با هر تکان برگی
- یاد تو افتادن -
چرخیدن
هزاران خاطره دیدن
چقدر بد است
غیر از در و آیینه و کوچه ای خلوت
- چیزی ندیدن -
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,102
Posted: 18 Apr 2014 07:17
شربت شهادت
سالهاست که آمدیم و رفتیم
و تو
- تنها -
به نگاهی زنجیر
- بر ما بستی -
و مهری بر دهان
وقت آنست که شربت شهادت را بنوشم
می هراسم مثل کودکی از دوری مادر
می هراسم
- مثل کوکی از دوری مادر -
نگاهت را نبینم دیگر
آه، تنهایم
کوچه های خلوت شب
به تماشای غصه های من نشسته است
حرفی نیست
هیچکس را
برای التیام تنهایی من
آسمان خانه تاریک است
شرمگین از این میزبانی
آه، من از رهسپارانم
ای بیدار باش صبح کجایی
لیک وقتی بر می خیزم
می هراسم
- مثل کودکی از دوری مادر -
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,103
Posted: 18 Apr 2014 07:31
کوچک
سرزمین آشتی پریشان است
نهال ها افسرده و مادری بیمار است
- و امواج تند خورشید بی وفایی -
اشک های من هیچ چیز را ### نمی کند
آه – دست های من آن قدر کوچک است
که حتی
- نمی توان در باغچه کاشت -
هیچکس سایبانی ندارد
مادری بیمار است
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,104
Posted: 18 Apr 2014 07:31
تا تو آمدی
تا تو آمدی
- به دلم، به وجودم -
پا نهادی به
- شب و به روزم -
شکست فرو ریخت
- همه تار و پودم، غرورم -
آمدی
ایستادی
کمی ماندی
و
ناگهان، نیامده رفتی
ولی بدان و ببین
- در خیال و در خوابت -
نمی پسنندد دلم؟
- بعد تو – در -
ذره
ذره
وجودم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,105
Posted: 18 Apr 2014 07:33
نیامده رفتی دوباره
ای که چشمان تو
خانه لحظه لحظه های
خوب زندگی من
چرا آمدنت
مثل رفتنت
زود نیست
- نیامده رفتی دوباره -
میهمانی رویاها
چشمهای من
سالها، هزاران پیش
به جنگل پناه آورد
و از سیاهی شب گریخت
و بر صدای خوش جویباران
- دل بست -
آرام و بی صدا
در خود اندیشید
- و به میهمانی رویاها رفت -
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,106
Posted: 18 Apr 2014 07:35
وجد
بوی باد می آید
بوی شعر می آید
بوی هر چه خوب
بوی هر چه آشنا
- بوی مهر می آید -
خرسندی چشم های او
- از آنسوی فراق می آید -
بوی آشتی
بوی او می آید
زروانی
امروز روزی نوست
- نمی دانی!؟ -
چراغهای چهارراه می رقصند
آسمان مثل دخترکی
- هیجان زده -
- گریه می کند -
و دل به بهانه های ساده زندگی
- می خندد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,107
Posted: 18 Apr 2014 07:36
تقدیم به مهربانم
اسم تو را نوشته ام، به دفتر ســبــز زمین
به کهکشان، به آسمان، به بستر ســبــززمین
عشق تو را به قصه ها، کشیده ام به نظم ها
نوشته ام به رمزها ز جوهر ســبــز زمین
نگاه تو گذشته است ز موجها، ز اوجها
بگفته ام به نغمه ها، سراسر ســبــز زمین
صداقتت به لحظه ها، چه پر شکوه و نادر است
سروده ام قصیده ها، به ساغر ســبــز زمین
کلام تو چه روحبخش و دلنواز وقت سکوت
بگفته ام ترانه ها به مادر ســبــز زمین
نگاه تو ز دورها، تبلور نشاط من
نمی روی ز یاد من، در گذز ســبــز زمین
در آن زمان که خنده ای، گل ز تو شرم می کند
چه خوش خرام می روی به شهپر ســبــز زمین
از آن زمان که دیده ام، تو را به شعر و دفترم
بساختم آینه ها، به بستر ســبــز زمین
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,108
Posted: 18 Apr 2014 07:49
وصل جانان
سپیده دم نگاه ما نمی خواست
شکوه و شکوه ما را نمی خواست
بکرد افسون و جادویی از اینسان
که صبح وصل جانان را نمی خواست
عکس معشوق
چهره ات ماه و پریشان و قدح در دست است
نگه ات نم نم باران و خمور و مست است
از چه در آینه روز دلم پیدایی
که دلم سمت چپ و راه دلم چپ دست است
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,109
Posted: 18 Apr 2014 07:51
امید
نه ترانه ای، نه بهانه ای، نه نگاه عاشقانه ای
- نه حتی شکوفای جوانه ای -
که دلم را بدهد
- به پروانه ای -
نه نور شمعی، نه ماه جمعی، نه امید اتفاق ساده ای
- که دلم را بدهد به بیگانه ای -
نه صفای عشقی، نه خیال عشق،
- نه حتی خنده شروع عشقی -
که عقلم دهد
- به دیوانه ای -
نه ماه شبی، نه شعر شبی
که دلم دهد به نگاه باده ای
کند این تن را
- به بهانه ای -
اسیر دست ناز ساقی ای
نه تپش هایی، نه نگه هایی، نه پلی برای تبسم هایی
- که دهد عهد ما را -
دوباره سایه ای
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,110
Posted: 18 Apr 2014 07:52
تمنا
آه
ای باده بهاری
از چه رو نمی گذاری
مهر او بر دل بپیچد
در دلم دنیا نشیند
ای تو...
ای تو قشنگ ترین
هر آنچه دیده ای
- دل مهربان و ساده من -
ای تو
ربوده ای خواب های
کودکی و بی خیالی من
ای آرام رفته در دل او
ای آرام رفته
ای نشانه ی
بی سامانی های من
این مارال غمگین است
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟