ارسالها: 14491
#2,111
Posted: 18 Apr 2014 07:56
خداوندا
خداوندا، ز دل می سوزم و جانم به آتش در نمی آید
وجودم غرق آه است و اجابت سر نمی آید
دو چشمانم به شب مانده، به یاد چشم غمگینش
چرا موعود من، زان عالم دیگر نمی آید
طناب تار و پود من، دگر ما را نمی خواهد
چراغ مرکب رفتن، چرا آخر نمی آید
صدای خنده های من هزاران سال گریان است
سکوت ساکت فریاد من دیگر نمی آید
نگاهی کن به این ساقه به این بشکسته از ناله
اگر جانم نمی خواهی دلم بر پر نمی آید
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,112
Posted: 18 Apr 2014 08:01
سکوت شب
چندی ست این سکوت من
در شب خیال من، می کند سرور
چندی ست با دل غمگین سرد و سخت من
این سکوت بی قرار شب
هاهای گریه را، می کند خموش
آی، ای سکوت بی کران شهر من، دیار من
از چه با من، این شکسته دل کنی تو جنگ
از چه این صدای عشق، می کنی تو دور
از برای من، از برای نبض کوچک نگاه من
آن سکوت عشق چیز دیگریست!
آن نگاه گرم عشق
در میان دستهای ما
آن زمان که جان ز تن برون شود
آن سکوت عشق، محشریست
سخت جان من فشرده است
هاهای گریه ام نخفته است
چشمهای من، نهفته است
در درون غصه های من
او که رفت و جان دگر بمرد
از چه می کنی تو جنگ
با نهال تازه پا شنگ می کنی سرور
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,113
Posted: 18 Apr 2014 08:02
گل میخک
گل میخک است
- گونه های سرخ تو -
که پرده حیا شرمگین از هجوم با حیای تو
نقد جان من
ناله های بیکران اشک های تو
چشمهای تو
سایه های پر عطوفت امرداد ذهن من، نگاه من
گیسوان تو
شب نشین صید کوچه های بی عبور من
نازنین
نازهای مست مست تو
زخمهای دلنشین کاری دل مارال
این مارال خسته از جهان
دلشده به روی تو
دل غمگین مارال تب دار است...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,114
Posted: 18 Apr 2014 08:07
آسمان دل من
آسمان، نقش تو دارد انگار در دل من
دیده ام طرح تو ریزد هر بار در دل من
خدا را، مچشان زهره های فراق
که عشوه هایت بهار، در دل من
تو مهربانی و ماه، خودت نمی دانی
بیا بکن هزاران هزار، در دل من
مگر ترنم اشکم به درگهت بارید
که مهرها فرستادی از بهار، در دل من
مارال
مگر زیباتر از ماه است
و از دریا
ژرف تر
از آسمان آرام تر
از غروب دلگیرتر
و از دریا عمیق تر
از پرندگان آزادتر
از رویاها سرسبزتر
از شعر پاک تر
- ناب تر و پربارتر -
و از اشک خالص تر
از دل ....... از دل مهربانتر
همگی در کلام من جاریست
در سکوت من جاریست
مگر از مارال غمگین تر هست
- عاشق تر و آرام تر؟! -
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,115
Posted: 18 Apr 2014 08:08
بمانی
تو بهترینی، تو مهربانی
برای قلب خسته ام، تو سایبانی
تو اولینی، تو آخرینی
برای مهر ساده ام، تو میزبانی
تو آسمانی، تو کهکشانی
برای من ستاره های، تو خوب دانی
ز رنگها فراری ام، تو محض محضی
ز اصلها بگو به من، ترانه خوانی
میان مرز خوب و بد، اسیر مانده ام
تو سمبلی برای من، بایست بمانی
تو با که ای
تو با که ای، یار که ای
مونس و غمخوار که ای
با که؟! دلارام که ای
باز تو دلدار که ای
سوز که ای، ساز که ای
دلشده تار که ای
در شب تاریک که ای
آه، تو بیمار که ای
درس وفا می دهی ام
خویش وفادار که ای
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,116
Posted: 18 Apr 2014 14:10
نمی خواهی کنار من بمانی
نمی خواهس کنار من بمانی
نمی خواهی که یار من بمانی
نمی خواهی که دلدارم تو باشی
طبیب قلب بیمارم تو باشی
نمی خواهی که دستانم بگیری
پریشانی این جانم بگیری
نمی خواهی که دردم را بدانی
تو اندوه دل سردم بدانی
نمی خواهی که در یادم بمانی
سکوتم را ز فریادم بخوانی
نمی خواهی که دلداده تو باشم
همیشه هر کجا یاد تو باشم
نمی خواهی، نمی خواهی تو من را
سرود کودکانه در تنم را
نمی خواهی که یار تو بمانم
غزل گویان کنار تو بمانم
نمی خواهی برای هم بمانیم
برای هم، برای هم بمانیم!؟
نمی خواهی ... ؟
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,117
Posted: 18 Apr 2014 14:11
فاصله
تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد
فاصل ای که بین ماست
- اجازه پریدن به من نمی دهد -
دیواری که باید بشکنم
- بلند است و عزیز -
و تو ر به بلندای آن نمی بینم
همه هر آنچه را که دارم می نویسم
که آنچه تو را بزرگ مرد عشق کرد نگاهت بود
و آنچه کوچک کلامت
بی من
ای قطره اشک چکیده از عشق من
که شدی دریا
چون بوتیمار بر ساحت نشسته ام
طوفان نگاهت در پای من و
آبی ات بی من ...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,118
Posted: 18 Apr 2014 14:11
کوچ
می کنم من کوچ
هر روز از این شهر
میروم من از این شهر
میروم من دور
دور
دور
دورتر
می کنم در اوج
سیر و سیاحت
باز می گردم
شبها روانه
در کوی خانه او نگهبانه
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,119
Posted: 18 Apr 2014 14:12
چرا
چرا سکوت مرا کسی نمی بیند
چرا کسی که ## است مرا نمی بیند
چرا فرشته ها به صدای فراتر از فریاد هموش می مانند
و
- پیامی به خدا نمی رسانند -
دخترک آینه خانه ما
چرا برای همه چیز اشک می ریزد
و چرا کسی که... است
- اشک مرا پاک نمی کند -
چرا فرشته زمینی به قداست آسمانی ها نیست
و کسی که ## است آسمان و زمین را قسمت نمی کند؟
چرا کسی که ## است
صدای اشک های شاه سنم مرا نمی شنود
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,120
Posted: 18 Apr 2014 14:13
آیه
من، کیفی دارم
- زرد است -
چانه اش خم شده هر روز به من می خندد
- به خدا -
عکس تو در آیینه کیف من است ...
دلم تنگ است
دلم تنگ است
آنگاه که پروانه یادت
شمع وجودم را خاموش می کند
برای دیده هایت
برای بارش نگاهت
و فرصتهای غنیمتی
دلم تنگ است
دلم برای تشعشع امواج امدهای تو
تنگ است
آنگاه که در جمع پر صدا کوه های اوج قلبم
بی صدا در من فریاد می کشد
دلم برای
تو
تنگ است
دو گل در گلدان روی میز
و یک میزبان
دلم، تنگ است
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟