انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 213 از 222:  « پیشین  1  ...  212  213  214  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
تو می آیی

- تو می آیی
می دانم
اگر چه طلوع تبسم تو
به غروب می پیوندد
- تو می آیی
هزار بار
در خواب
دیده ام که آمده ای
- تو می آیی
اگر چه در انتظار
روشنایی سایه نیلوفری
می مانم.
- تو می آیی
اگر چه هر بار
آرام رفتنت را برای فرار
تند کردی بخاطر من
تو می آیی
می دانم
- بخاطر من -
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
بهانه

تو نیستی
و این بدترین بهانه گریستن
تو نیستی
و این بهترین دلگیرترین بهانه
مغموم بودن
در من کسی دیگر است
در من نه تویی نه من
کسی دیگر در من خانه کرده
کسی دیگر در من زندگی میکند
ای که همه بهانه های
- زیبای بودن من -
تو نیستی
و این بدترین بهانه گریستن
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
خواب و بیداری

شبی در خواب تو را دیدم
تو را در عکس بیداری
که می گفتی و می رفتی
و در جانم شرار عشق افکندی
برای قلب بیمارم
- کلام عشق آوردی -
و من در موج دستانت
چو قایقهای سرگشته، می گشتم
و میدیدم تو را به آن نگاه عشق و بی تابی
و می دانم که میخواهم تو را ای مهر آرامی .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
پرواز

شبی امتداد راه باریک خیال را می گیرم
تا مگر بر بام خیال تو فرود آیم
آه که چه زیباست
- این لحظه های دیدار -
و چه به یاد ماندنی
- دوستت دارم -
و این راه خیال
- گواه من است


گریه می کند

- ظهر است
انگار تمام قاب های خانه مان گریه می کند
قاب عکس مشهد
قاب عکس مادر، پدر
عکس عمو که مادر به او می گوید آقا
قاب یاد پدربزرگ
و قاب خاطره دل من
گریه می کند
- قاب ابعاد دل من -
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
من مهربانی را دوست دارم

- من مهربانی را دوست دارم
برای پاشیدن خوبی به رزهای
کوچک
غمگین
مانده در گرداب
و خدا می داند، که دلم می نالد
برای چشم های
گریان
روزهای
اندوهگین
- قله های سرسبز را
و دشت های بی انتهای مهر را
برای چرخیدن،
برای به اوج رسیدن
دوست دارم
برای رقصیدن
- آسمان را
همچون کبوتران سبکبال
و دریا را
همچون ماهی کوچ خندان و بی خبر
برای بی وزن شدن و لولیدن در موج احساس
- و صحرا را
برای آزاد بودن
برای خالی شدن و دوباره پر شدن
برای خوب بودن
دوست دارم
- و باران را
و دلگیر شدن غمگین آسمان را
سماع قطره های اشک را
همچون دلداده ای غریب
برای آرام شدن و به تو اندیشیدن
دوست دارم
- و بی قراری را
همچون رودهای سرکش
برای رسیدن
به محض
به اصل
دوست دارم
- دستهای تو را
- کودکانه -
برای گم شدن
و گره خوردن
و رفتن به هر کجا، بدون هراس
دوست دارم
- و چشمهای تو را
همچون ذوق دیدن
که عشق را به سوی من پرواز می دهد
دوست دارم
- و نگاه تو را
از پشت عینک ظریف سنجت
به مانند یاسها
که با لمس نسیم
عطرفشانی می کنند
برای والا شدن
دوست دارم
- من عشق را دوست دارم
- نه! -
من هر چه را که
بر بدی پیروز می کند
دوست دارم ..
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
کبوترهای خیس

- باد می وزید
و قطره های باران
اندک
اندک
مثل کبوترهای خیس
در دامان من
- باد می وزید
و قطره های باران
مثل کبوترهای خیس
بر شاخه های غمگین
- مثل کبوترای خیس
به دامان او پناه آوردم
با خیالش
گرم شدم
تا به خود
وسوسه عشق را
راه دادم
- روزی که باد می وزید
امواج فکرهای گوناگون
مرا به قدم زدن کشاند
- روزی که باد می وزید
کبوتری زیر سقف پنهان بود
و من با احترام
ترس او را
نگریستم.
و من به پاس یک نگاه
همواره وفادار ماندم
و به ایثار اندیشیدم
- به پاس یک نگاه -
و او پرواز کرد
به عظمت دریاها اندیشید
نه به ماهی کوچک
و من هنوز به اقیانوس شدن
می اندیشم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
عاشقانه

بیا که بوته های جوان تنم
چه سر به زیر
به مرگ می اندیشند
و دستان نازک بلورینم
چه آرام و بی صدا
به لحظه های شکستن
بیا – بیا بخاطر آن خدای شکیب
که چشمهایی
که زمانی به تیزبینی عادت داشت
خیال دیدن پیش پای ندارد
بیا که شب و روز
کودکانه
می گریم
به حالی که طفل وجودم
به مانند سرو کهنسال می لرزد
بیا در آخرین نقطه های تاریک امید
- اگر چه باورم نخواهد شد -
قطره هایی از امید فردا را
- به خاک وجودم ریز -
و با تبسم ناز چشمانت
- روزنه ای را افتتاح کن
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
هوا سرد است

« سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت...»
مهدی اخوان ثالث
هوا سرد است آری، آی
نسیم جانگشای پاک
نفس در سینه می سوزد
نگه در دیده می نالد
و تن را هیچ یارای عبوری نیست
شب سرد زمستان است
و دردی تلخ
و برچسبی غبارآلود در تن پوش برف پاک یلدایی
مگر من را گناهی هست!؟
اگر جنگل درون وحشی خود را
- به حبه جد -
همواره می خواهد
اگر شبنم نثار خویش
تنها در بلندایی بداند
اگر آهو دویدن را به تنهایی
به جای خیل گشتنها،
گناهی نیست
طبیعت بکر می خواهد
که دستی سوی دامانش
سکوتش را نیالاید
- طلوع صبح خورشید بهاری را
به شب تبدیل می سازد
اجاق گرم صحبتهای تکراری
که شب گنجی است پنهانی
برای قلب تاریکان
و هر را که پایی پیش تر
بنهاده است از ما
به حکمی گنگ اعدامی
و محکومش به تنهایی
نسیم جانگشای پاک
که هر شب بعد از این خاموشیان بر من
پیام مهر می آری
- به آن پاکیزه پاک پاک
بگو وضع دل من را
بگو آنسوی دشت و کوه نورانی
زمین سرد و تاریکیست
که یک تنها
از این تکرار بیزار است.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
بیا

بیا
از پله های پلکهای چشمهای من
- که خودم را -
پلی کنم
برای رفتنت به دیدگانم
و بر سطور قطره های اشک های من
- بنشین -
و صورت من را
از التهاب فراق
پاک کن
و همچون موج بر تن صدای من
- عبور کن -
و تا انتهای دشت غمگین قلب من برو
و توفان اندوه را
- آرام کن -
و مرا بر ساحل امن تبسمت بنشان
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
کمکی نیست

دستت را بسوی کسی دراز مکن
- کمکی نیست -
در پشت ان دیده های دلفریب
- روزنه ای نیست -
نه، بهاری نیست
نه، طلوعی نیست
زمزمه تن نواز اشعه خواب
سحری نیست
پشت هر سلام و هر درود
- مضحکه ای هست -
که آب پاش رفتن تو
- خواهد بود -
با هیچ زنده ای
همنفسی نیست ...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 213 از 222:  « پیشین  1  ...  212  213  214  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA