ارسالها: 14491
#2,131
Posted: 18 Apr 2014 14:27
اسیر
تا کی اسیر این بند بد جنس تن
تا کی اسیر
- این دو پا -
این دو دست
این تن کوچک، خودپرست
همیشه با خودم فکر می کنم
شاید
در جهان یا جای دیگری
شکلهای دیگری
- از این جهانیان -
قشنگ تر باشد
و با این امید
به این غرورهای کذب می خندم .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,132
Posted: 18 Apr 2014 14:27
تنهایی
شب است و آسمان و پله های سکوت
کسی مقابل من نیست
روی میز
نقش صورت تکیه بر دستی نیست
به هر سو که می چرخم
صدای زمزمه نور ماه می شنوم
به اد روزهای نخستین نگاه آهنگین
میان صفوف زنجیره های سکوت
می گریم
دوباره ... دوباره
به اوج می بازم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,133
Posted: 18 Apr 2014 14:28
می دانم
ی دانم
- خواهی آمد -
یک روز خواهی آمد
و تا آنروز، قلب من
- هر روز -
تا مرز کوچه پرواز می کند
- و چشمانم -
قلبم را پاسبانی خواهد کرد .
روز موعود
« یک روز از آسمان نگاهت بالا خواهم رفت»
و دانه های روشن چشمانت را خواهم بوسید
یک روز تو را در پس، پس کوچه قلبت خواهم دزدید
و در پشت زنجیره های نگاهم اسیر خواهم کرد
- تا درد مرا احساس کنی -
یک روز انتظار را خواهم شکست
و خواهم گفت: ...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,134
Posted: 18 Apr 2014 14:29
مسافر
آه ای رفته به سفر
- خدا نگهدارت -
وقت تنگ غروب است
- صبح دیدار به انتظارت -
ای فرشته خوبیها
ای تنور گرم نان و آفتاب و آیینه
ای قطره اشکهای ساده ملیح ناز
دل کوچک من
- به قربانت -
تو را می جویم
ای باور لحظه لحظه های تنهایی من
- تو را می جویم -
در
دفترم
شعرم
گوشه کتابم
میان حرفهای ناتمام
- تو را می جویم -
میان برگها، گلها و خوبیها
چشمها و دستها و اسم
- تو را می جویم -
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#2,135
Posted: 18 Apr 2014 14:31
تو کیستی
تو کیستی
- دستی بنما -
تا بدانیم با رنگ چهره ات همخوان است
من برای تو
- نه -
برای اسطوره ای تو
اشک ریختم
و هفته ها و ساعت ها
با شب در آویختم
برای آرش
برای اسفندیار
و سهراب
و برای کوچکی خود
آه چگونه می توان
شعرها و عشق های باستانی را
در کف ترازویی گذاشت
که سرگرمی مردانش
هیاهوی زنان است
ترانه های غمگین من
ترانه های غمگین من
ترانه های سادگی بود
ترانه های دل بستن به شعر غمگینی
که با نگاه دلفریبش در ترانه های بی خیالی
صبح نجیبی را
از غرور عریان کرد
ترانه های غمگین من
* « آخرین صدای یک گل شکسته ساقه
در هجوم باد بود»
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 9253
#2,136
Posted: 11 Jun 2014 00:01
اشعار بهاره خدابنده
زندگینامه از زبان شاعر :
بهاره خدابنده اسمو فامیلم و اینکه متولد ششم تیر ماه سال هفتادم و حدودا شش سالی هست به طور جدی کار شعر و ترانه میکنم.
دانشجوی رشته فیزیک هستم و متولد تهران.
کتابمم در شرف انتشار هست.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#2,137
Posted: 11 Jun 2014 00:06
چرخ کبود
ساعتت را نگاه کن امشب
پای هر عقربه ای بی خوابم
سر ِ هر ثانیه تنگ است دلم
آه من بی تابم
دُم ِ هر عقربه ای نیشی تلخ
میخورد تااااب
هر ثانیه این...
پاندول ِ دلتنگی
لمس کن ذهن ِ مرا
با تنم میجنگی؟
با خودم میرقصم
رقص تا سقف ِجنون
رقص چون ساحر ِ افیون زده ای
با هزاران افسون
لکه ای هفتاد رنگ از یادت
روی بوم ِ قلبم میپاشم
روی عریانی اندام ِ در و دیوارِِ
شهوت انگیز ِ اتاقم
به تنم میپاشم
ناگهان می ایستد
نبض ِ شاعر صفتم
بی آهنگ
خاطراتت دارد دور ِ سرم میچرخد
چرخ
چرخ
چرخ ِ کبود
یکی بود و یکی بود
من امشب
سر ِ یک ساعت شرعی
تا وقت سحر
پا به دنیای تو خواهم گذاشت
مادرم جیغ کشید
قبل از آمدنم
شمع هایم فوت شد
(من یه دنیا غم و اندوه روحامله ام
سقط کن دنیامو)
مرگ
مرگ
مرگ ِ کبود
یکی بود و یکی بود
ساعتت را نگاه کن جانم
وقت دلتنگی تو نیست هنوز؟
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#2,138
Posted: 11 Jun 2014 00:07
به خدا سپردمت
برو عشقم به خدا سپردمت
هرچقد سختم نباشه رفتنت
من که آسون از تو دل نمیکنم
خودمو فقط دارم گول میزنم
چشای خیس و غریبمو ببین
با خودم میگم هنوز دوسم داری
یه چیزی ته ِ دلم خالی میشه
میدونم که پای رفتن نداری
ولی باز نگام ازت سُر میخوره
با یه بیرحمی خاص میگم برو
میدونم ته ِ دلت میخوای بگی
نمیخوام بدم به هیچکسی تو رو
اما چاره ای بجز جدایی نیس
بیخودی قاصدکارو پَر ندیم
موندن اینجا واسه هردومون بده
به همه عشقمونو خبر ندیم
برو عشقم به خدا سپردمت
برو که محاله اینجا بمونم
برو اما آخر ِ قصه رو من
توی چشم ِ هر دوتامون میخونم
یه روز آخر تو کتابا میخونی
قصه ِ مرگ ِ منو توی صدات
اگه آخرش سکوته حرف ِ من
واسه این بوده بمونم تو نگات
برو عشقم به خدا سپردمت
هرچقد سختم نباشه رفتنت
من که آسون از تو دل نمیکَنم
خودمو فقط میخوام گول بزنم
برو عشقم به خدا سپردمت
این خدافظی رو من دوس ندارم
تو برو پشت ِ سرت درو نبند
من میرم یه کاسه ی آب بیارم
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#2,139
Posted: 11 Jun 2014 00:08
جسد خاطراتم
دست های آخرین ترانه ام را
لابلای احساست جا گذاشته ام
دیگر
انگشتان ِ قلمم را پیدا نمیکنم
دریای من!
دیر زمانیست روی ساحل ِ خاطراتت
با پاهای ِ اشک
ردی از جنس ِ مرگ به جا میگذارم
دریای من!
سال هاست که مرده ام
جسد ِ خاطراتم را به کدامین ساحل ِ فراموشی می آوری؟
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#2,140
Posted: 11 Jun 2014 00:08
سنگ قبر آرزو
باید فراموشت کنم
باید فراموشم کنی
باید بشم پروانه و
با شمع خاموشم کنی
شاید بسوزیم امشبو
از روز روشن تر بشیم
شاید بمیریم بی همو
با هم خاکستر بشیم
ای نطفه ی تبدار ِ عشق
ما عاشق ِ عاشق شدیم
کو تا تماشامون کنی
ما بالغ ِ بالغ شدیم
کو چشم ِ بیداری ِ مرگ
ما زنده ایم با عشق ِ هم
باید بمیره خواب ِ ما
باید بریم از یاد ِ غم
ما انتخاب ِ هم شدیم
با حکم عشق انکار ِ دین
آدم هوادارش نبود
حوا که اومد رو زمین
حقش نبود قلبای ما
سهم ِ جدایی شه ولی
ما درس ِ حسرت میخونیم
پشت ِ یه میزو صندلی
شاگرد ِ این دنیا شدیم
استاد جبر ِ سرنوشت
باید فراموشم کنی
اینجا کلاسه نه بهشت
باید فراموشت کنم
من زنترم از هر زنی
تا قبل ِ مردن مرد ِ من
باید ازم دل بکنی
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم