انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 215 از 222:  « پیشین  1  ...  214  215  216  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


مرد

 
تلفن

زنگ میخورَد تلفن
زجر میکشد گوشی
باز میزند بسرم
باز پشتِ خط،پوچی

غرق میشود بدنم
سنگ میخورد بسرم
موج میشود تلفن
آب میرود کمرم

بوق میزنم اشغااال
حرف میزند با تو
شَ...ک میبرد قلبم
مسخ،پتک ِ غم،آتو

مسخ،پتک ِ غم،صادق
بااااز میزند بسرم
جنگ میکنم با تو
سعی میکنی ببَرم

گند میزند تلفن
هورت میکشد مغزم
قتل میکنم امشب
تیغ میخورد نبضم

فرق میکنم با مرگ
روح میبَرم به تنم
لمس میروم به درک
من نه تو ام،نه منم

زود میرسی هرگز
زنگ میزند گوشی
مرگ میبَرد خوابم
بوق،پشت خط،پوچی

سوت میشود خبرم
دار میزنی...کلمات
گور میکُنی به تنم
دیر میدهی فعلات!

رنگ میبری ز تنم
خاک میشوم صلوات
بار میشود "دار"م
"بار داری" ام فعلات
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
جشن هزار سالگی

من تشنه ی خوابیدنم
با عطر ِ خوب ِ بودنِت
بیدارم اما سال هاست
سیراب ِ سیراب از غمت

انقد شبام طولانی َن
یه عمرو هر شب بی تو ام
جشن ِ هزار سالِگی
باید بگیری بی خودم

هر جا نگاه میکنم
عکس ِ تو ظاهر میشه و
دیونه تر از هر شبم
دستم به قرصم میره و

نقش ِ تو رو میزنه
دیوار،در(ب)،پنجره
دنیا داوینچی! میشه و
"تو"تووو دلِ هر منظره

رفتی واینجا توو اتاق
شَک میکِشم شَک میکِشم
طرحِ صدایی که نگفت
رفت به"در...ک"! میکِشم

صد چشم میبوسه منو
صد گوش میبنده به من
صد لب بگیره از نگام
یه دل... نمیبینه که من

آغوش ِ درهم میکشم
با هر تپش بی تاب ِ تو
چشمم سیاهی میره و
توو خواب...دیدم خوابتو

حق با صدای پای توس(ت)
گوش ِ منو خوابم کره
قلب ِ من اینجا و ولی
قلب ِ تو پشت ِ این دره

یه پیک و هف خط دلهره
هفتاد و یه بیت از چشات
کامل ترین دیوان ِ عشق
یه مستند از خاطرات

شکل ِ دو روح و یه بدن
از ترجمان ِ یه منیم
تابوی من دیدار ِ توس(ت)
با اینکه تو فکر ِ همیم

حق با صدای پای توس(ت)
گوش ِ منو خوابم کره
کم کم سکوت میشه و
قلب تو پشت این دره
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
تب اول

دیگر

بکار هیچ کس نمی آید

ماحصل

روزهایی که خود را به قرنطینه ی شب های تنهایی سپرده ام

دستنوشته هایم را میگویم!

از انسی خیالی که مدت ها با تصویر مجازی ات داشته ام

نشئت گرفته اند و

هر لحظه بر سرم هوار میشوند.

از تجسم "اویی" که هیچ گاه نخواست

حتی یک لحظه

نزدیک زندانی شود که من با پاهای خودم

تنها

برای رهایی"او" که دوستش دارم٬در آن دستهایم را بند کرده ام!

حال٬با تمام وجود...

احساس یک زندانی را که هیچ ملاقاتی ای ندارد درک میکنم.

و من چقدر تنها تر شدم وقتی

"اویی" بسان یارغوچی

خون بهای قلم شکسته اش را به ازای غروری که تنها برای "او" میشکستم٬بخشید.

تا مغز استخوان جمجمه ات تیر خواهند کشید وقتی

این ساعت ها میخوابند٬انگار٬از پر قنداق

عقربه هایشان را به اندامشان میخ کرده اند.

دلم کاهنی دروغ گو میخواهد که هر روز

چانه ام را با دست بالا بگیرد و آرام نجوا کند...

اشک هایت را پاک کن٬"او"در راه است.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
تب دوم

چهارده سالگی ام تکرار میشود

حس ِ زنانه ای که از عمق ِ لمس ِ گر گرفتگی های دخترانه ام

لهیب میکشد.

عرق ِ سرد

تب ِ درد

به لاک قرمزی که روز تولدم

از لای انگشتان سفید و لاغرت حدس زدم برای من است

مینگرم

لاک را در کیف مدرسه ام

گذاشتم

موهای بلند طلایی ات را

داخل مقنعه ات مرتب کردم

قول دادم تا روزی که موهایم زیر گام هایم را جارو کند

ناخن پاهایم را کوتاه نمیکنم

لاک...

عجیب بوی جعبه ی آرایش مادر ناتنی ات را میدهد!

این جمله را با ترس

تحویل گوش هایت دادم

و از آن روز به بعد دیگر تو را...

حال

بعد از هفت سال

چهارده سالگی ام تکرار میشود

این بار با زخمی عمیق تر از جدایی

عنکبوتی بنام زمان

حایل یادهایمان

تار میتند

دلم

آواز میخواهد

هیچ کس نمیخواهد حنجره اش را برایم گرم کند!

و یک گاز ِ عصبی از هندوانه ای آبدار

میخواهم...تمام این روز هایم را فراموش کنم

فلسفه ی تنهایی

سکوتی دلچسب

بر فضای مغزم حاکم میشود

با صدای خنده ی شیرینش

به طرفش برمیگردم

انگشت اشاره ام

نوک بینی کوچکش را لمس میکند

بینی اش به خارش می افتد

با عطسه ای جالب

آب پاکی احساسش را روی دستم میریزد

با حسرت به چشم های نازش زل میزنم

گوشه چادر نماز کهنه ای را

روی جثه ی سبکش میکشم

پلک هایم سنگین میشوند

چقدر شبیه کودکی های...

بوی عرق ِ سگی یک عوضی

در میهمانی

که پیشنهاد رقص میدهد!

آرایش ندارم

آستین هایم را چک میکنم که بالا نباشند

دهنش بوی مارتینی زننده ای میدهد

یاد شب های فرحزاد

کنار تخت های دنج و دود دو سیب آلبالو هایی که از بازدم

تخت های کناری خفه ام میکرد می افتم

حالم بهم میخورد

عرق ِ سرد

تب ِ درد

عوضی!

اصلا هر که بخواهد جای "او"را بگیرد عوضی است

از جا بلندم میکند

دست هایم را میگیرد

صدای آهنگ آشنایی بگوش میرسد

فاصله اش را کم میکند

این را از بوی یقه ی اتو کشیده اش...

آه

بوی یقه اش را میشناسم

پلک هایم میخوابند

با تمام وجود بو میکشم

در درونم اوج میگیرم

رقصیدنش را دوست دارم

آغوشم را نشانه میرود

میپرم

اه

عوضی!

من

تنها

با یک نفر میرقصم

انگار تمام سکوت چند ساله ام

شبیه غده ای سرطانی

منفجر میشوند

خودم را خفه میکنم

به بالهای شکسته ام میگویم

دنیای انسان ها را نمیخواهم

به آسمان برمیگردم

صدای اذان گوشم را تیز میکند

نمازخانه ی دانشگاه همهمه است

حی علی خیر العمل

خدایا شکرت

خواب بودم

صدای گریه ی نوزاد در همهمه ی جمعیت گم میشود.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
تب سوم

غروب

به کی بگویم که از غروب میترسم؟

هیچ گاه انتهای غروب هایم جوانه ی طلوعی سر نزده است.

حق دارم

که این ترس را با خاک و خون روز هایم

در هم بریزم

بشکنم

بمیرم
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
به خودم برگردونم

تو چطور میخندی
به من ِ سر گردون
بیا و دردامو
به خودم برگردون

من سبک رقصیدم
تو شب ِ تنهایی
با تویی که دلخور
از همه حرفایی

من صدات میکردم
تو نگام میکردی
خنده هامو دیدی
اشتباه میکردی

تو نمیفهمیدی
دل ِ من غمگینه
این گناه ِ من نیس
روزگارم اینه

تو خیال میکردی
بی تو آروم میشم
اشکامو میخوردم
تا بمونی پیشم

من نمیدونستم
دل ِ تو دلگیره
از دلی که امشب
تو تبت میمیره

تو رو میبوسم باز
با چشایی بسته
خیس آغوش ِ تو
اضطرابی خسته

تو چطور میخندی
به من ِ سر گردون
بیا و دردامو
به خودم برگردون
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سه....دو....یک

هنوز حسی در سینه ام

میگردد

شبیه کودکی لال به دنبال مادرش

که بی سر نخ

پژواک صدای خویش را پنهان میکند

تا جرئت نکنم هرگز

لایه های بکر دوست داشتنش را بشکافم

بفهم!

که باور صغم دردهایم

بند بند دلم را همچون

قطره ای تکیده از دریا

میلرزاند

نه...

کدام مادر است که بی تفاوت

ضربان معکوس گم شدن کودکش را

بسان کندن گوری

برای دفن احساسش... بشمارد؟!

هرچند سالها

با تنی برهنه از تجاوز دروغ های غریزه ای سست

خوابیده باشد.

سه...دو..ی...ک!
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
عروسکی دلتنگ

من خسته تر از حرفای تکراری ِ شعرام
تنها تر از این شعرای طولانی ِ حرفام

خسته ام

حتی از نطق بسته ام که بی نظم

اشعارم را تفسیر میکنند

بی تاب تر از دلتنگی های سینه سوزم
بازیچه ی سختی های هر روز و هنوزم

عروسکی دلتنگ

میان قهر ِدستان ِ غریبه ی عروسک گردانی بی رحم

دست و پا میزند

آهنگ سکوتم با لباسی بی نشونه
سر بار ِ تن ِ ترانه های دیگرونه

تنها یک بار تو لباس ِ مرا بپوش

واگیر ندارد تنهایی ام

اینجا همه از هم بی خبر تر از همیشه
هیشکی باخبر از حرف امشبم نمیشه

لباسم را پس دهید

خودتان را در آیینه ی خاطراتم ببینید

به تن هیچ کدامتان نمیاید جز...

انگار همه دنیا همه دنیا همه باهم
غم هارو آوردن که بچینن سر راهم

مهم نیس سوختن دلم که تنها

دودش به چشم خودم میرود!

من این دنیای تاریک را دوست دارم

چرا که آخرین نخ زندگی ام با آتش چشمای تو روشن میشود

تنهاییم را پک میزنی؟
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
تولدت مبارک

فصل ِ گرم ِ تن ِ تابستان است

میرسد مژده به شب

نور میلاد کسی می آید

از دل صبح

در تب و تاب تموز

یکی از رنگ منو

شعر سپید

غرق رویایی جدید

جوجه ی زردی که

با تلپاتی ِ افکار ِ درختی زندست

نفسش شعر و ترانه ست و

سکوتش آواز!

اون بهاری که خودش تا دیروز

قهر بود با پرواز

محو دنیای نویسنده ای که هست

سراسر احساس

آمدست تا امشب

جشن میلاد تورا

به شکوه سفر از دنیایی

پر تلاطم

به امید گذر از تنهایی

به فراخوان تماشای نگاهت

با شوق

غرق هم صحبتی سایه ی تو

تا سحر بنشیند...

اما اینجا منم و خاطره ی متن دیالوگ هایت

در لحظات کتابم

نه همیشه

که هنوز

مینویسد یادم

که به یادت هستم.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
بگو تو هم مال منی...

دردامو زیرو رو نکن
بهتر نمیشه حال ِ من
باور نکردی میشی باز
تنها همیشه مال ِ من

با غصه داغونم نکن
فاصله هارو خط بزن
طرح ِ جدایی رو نکش
تنها دل از غربت بکن

یکی یکی نذار برن
حرفای از تو خوندنم
ترانه هامو پس نزن
تنها دلیل ِ بودنم

اشکامو زندونی نکن
بشکن غرور ِ گریه ت و
بگو تو هم مثل ِ منی
تنها تو خواب ِ غفلت و

عشقمو جستجو نکن
تو لرزش ِ دستای تن
دفترمو ورق نزن
تنها ترین تنهای من

یکی یکی نذار برن
حرفای از تو خوندنم
ترانه هامو پس نزن
تنها دلیل ِ بودنم
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 215 از 222:  « پیشین  1  ...  214  215  216  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA