انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 216 از 222:  « پیشین  1  ...  215  216  217  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


مرد

 
عکستو بردار و ببر

فضای خالی خونه
رد ِ نگاه ِ خیس من
نشونی از رفتن تو
مونده هنوز رو میز من

یه قاب عکس شناور ِ
میون ِ موج کاغذام
یه عمره هم اتاقیمه
فالی که باز کردی برام

طرح چشای خسته ت و
از حفظ میکشه قلم
از التهاب ِ فکر تو
هی پاره میشه دفترم

یه کاغذ ِ کهنه و یه
مداد ِ ریز ِ نقاشی
مرد از خیال اینکه باز
تو پشت میز من باشی

همیشه آرومم میکرد
یه آغوش از تو دل ِ سیر
اما حالا قرص ِ دلم
که دیگه دیره خیلی دیر

عکستو بردار و ببر
من و باهاش از رو زمین
همین ِ روزگار ِ من
از صبح تا شب بیا ببین

عکستو بردار و ببر
من و باهاش از رو زمین!
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
ترس

ترس!

حتی از صدای ترد ِ شکستن خویش

زیر ِ پای بی تفاوت ِ نگاه های مردمی که

دستهایشان

خالی از محبت

اما،چه بی دلیل...ملولانه

امتناع ورزید

از جذب حرارت ِ دستهایم.

در حالیکه

پافشاری برق ِ چشمهای سردشان

بر اندام یخ زده ام

تگرگ ِ اشک را

در آغوش ِ گونه هایم میزایید

چرا که سالها قبل

تفکرات ِ نغز ِ روزهای کودکی ام همچون رویایی دست نایافتنی

در اعماق ِ وجودم سقط شد!

و من

همچنان از بکارت ِ روح ِ سالخورده ام

که عاشقانه هنوز

محتاج ـ

نفوذ ِ آرام ِ طبیعت ِ وحشی ِ قلبیست

عاشق!

به خود می بالم

و خدا...

این روزها تنها کسی ست که

سوی چشمهایش را

بی دریغ

نثار ِ تاریکی ِ اندیشه هایم میکند...

آری...من

بی او هیچ و هیچ با او نیستم!
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکانس آخر

پلان ِ عشق

و من

ساحره ی رویایی مرده

با جادوی شعر های افیونی ام مقابل ِ

دلنوشته های دست ِ دوم ِ نویسنده ای ناشی

ایستاده ام!

که با شوق ِکودکانه اش

سکانس ِ آخر را با عشق ِ من قلم میزند

آری

پتیاره ی ابیات ِ اغواگرانه ام،دیالوگ ِ منحوس ِ هیچ عروسک گردانی را

عاشقانه به صلیب ِبازی ِ دستانش

نکشید

چراکه من

تنها نگران نویسنده ی تنهای روزهای تنهاییم بودم که

خمپاره های نگاه ِ آخرش

بی رحمانه خاک از سنگر چشمهایم میزدایید

تا این بار

با یقین از خستگی ِ کف دستان همیشه سردش

از تعرق ِ لحظه های جدایی

وانتظار ِ همیشگی ِ شنود ِ معجزه وار ِ واژهای بی جمله ای

چون:

عشق

من

تو

...نرو...دوستت دارم!

لبهای خشکیده ام را مهر و موم کند

تا باز هم

بی خبر از آن روی سکه ی احساسم

در کسوت ِ همیشگی ِ قضاوت

مرا

به غرور ِ واهی ِ نداشته ام

محکوم کند...

و این هرگز پایان داستان نیست

صدا

دوربین

حرکت!
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
من رهاورد بهارم

تو چرا شک داری؟

من که با عشق تو همراه شدم

این همه روز

جز تو با هیچ کسی دم نزدم...از غصم

تو چرا می ترسی؟

از نگاه نگرانی که پس ِ

پرده ی چشمات... نگاهم کردن

فهمیدم.

تو به من شک داری!

من سبکبال ترم از هجرت

ساده مثل تن ِ تو

سینه ام میجوشد...از تب ِ تو

محو کن سرخی لبهامو میان ِ لبهات

با سخاوت تر از اینم که تو درگیر ِ منی

به سپیدی ِ همه برف ِ نگاهم سوگند

من رهاورد ِ بهارم...سوغاتی ِ تو

مگذار بر دوشم

اتهامی سنگین!

زیر ِ تنپوش بهارم پنهان

تو بیا پیدا کن

مرا از آیینه ی سفره ی باز هفت سین...


رهایم کن از این زندان

آزادی...

واژه ای که

تا اسیر معنایش نباشی،حریت وجودش پدیدار نخواهد شد!

مدت هاست کلنجار میروم

با نگاه های ترحم آمیز کسانی که خود را

آزادانه مجاب کردند

مرا از بند معنای این واژه برهانند...

بس است!

دیگر برایم دل نسوزان برادر،که خود سخت محتاج دلسوزی هستی...ببین!
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
عنوان ؟ نمیدونم

من همون حس غریبم
که تو لحظه های درده
عمری تو لباس ِ رخوت
دنبال ِ خودش میگرده

تو همون حس عجیبی
که تو قلبم خونه کرده
واسه اومدن به خوابم...!
شعرامو بهونه کرده

چرا دستای نجیبت
من رو از من نمیگیره؟!
تا میومدم کنارت...
تو میگفتی خیلی دیره

من همون دفتریم که
تو رو قلبش پا میذاری
روی هر برگش یه دس خط
از عبورت جا میذاری

تو همون صدای سازی
که تو گوش شب میپیچه
اما فکر نکردی شاید
واسه من همیشگی شه

چرا دستای نجیبت
من رو از من نمیگیره؟!
تا میومدم کنارت...
تو میگفتی خیلی دیره
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
نیمایی

تو مرا با نفس ِ عشق صدایم کردی

و من از باغچه ی تنهاییم

به امید ِ سفری دور و دراز

نه پر از خوف و خطر

بلکه با جرئت و بی ترس و هراس

بین جمعیت ِ افشان ِ مسافرهایی

که سراپرده ی بار و بنه شان

جزء لا ینفک ِ تنهاییشان بود ولی

همه از هم...جدا میرفتند

با تو همراه شدم!

تو مرا با قفس عشق رهایم کردی

بین صدها امید در قلبم

که الوهیت غایی ِ وجودم بودند

و مرا با تله ای تکراری

به شکار نفسِ ثانیه ها میبردند

اما اینبار دلم

نه امیدی دارد

نه توانی که شود همسفر هجله ی داغی دیگر!

تو بیا باور کن

من سبکبال تر از خاطره هام...

چشم هایم بستست

چشمهایم بستست

شبیه افکار زنگار بسته ی تو

که از فرط استیصال

هبوط معصومانه ی دستانم را

از دور...

بر شانه های بی تحرکت

جشن میگیرند

چشمهایم بستست...

تا با تمام وجود

خیال بودنت را

با نبوغ عشق

نزد خود مجسم کنم

چشمهایم بستست

تا لا اقل

به دور از سیاهی اوهام پریشانم

تصویر بی نقص چشمهایت را

با ذهنی باز

ترسیم کنم

چشمهایم بستست...

وقتی

تو

اینجا

نیستی!
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
ببین محتاج دستای همیم ما

از این تنهایی ـ یخ بسته ی من
چقدر تا دستای گرم ـ تو راهه
نفس حبس ـ تو رگبرگای حرفام
نه رنگ حسرته...نه سوز ـ آه ـ

شاید این آخرین برگ ـ صدامه
صدایی از سر ـ تن سوز فریاد
ترانه ای شبیه ـ خاطراتی
که عشق و خستگی و یاد ـ من داد

منم بانوی تنهای شب تو
بذار غمهاتو روی شونه ی من
فدای سادگی های نگاهت
بچین اشکاتو روی گونه ی من

نذار لمسم کنن چشمای غصه
نوازش کن منو از غم رها کن
هم آغوشم نشه طوفان وحشت
از این بستر تو دستامو جدا کن

سکوت تو عذاب قصه هامه
طلوع کن تو غروب گریه هامو
بگو با من بگو با من همیشه
نگیر از من نیاز لحظه هامو

برای تو

تو از هوای زنجیر شده ی کدامین پرتگاه

صدایم زدی

که اینگونه کبوتر قلبم مشتاق شد

خودش را

میان دام تو پرتاب کند؟!

در حالی که کسی جز تو

نظاره گر سقوط اشک هایم نبود

که از جاذبه ی حضورت

با شتاب

زمین قلبت را در آغوش گرفتند...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
به تو مدیونم

به تو مدیونم،مسافر
تو که با من آشنایی
پا به پای سفر من
تو تموم جاده هایی

به تو مدیونم که هستی
تا همیشه تکیه گاهم
حاجتی برای هر نذر
از تمنای... نگاهم

واسه من سنگ صبوری
حتی وقتی خیلی دوری
حرفی از رفتن نیاری
از تو دل کندن چه جوری؟

به تو مدیونم،عزیزم
با تو عشق و میشه فهمید
با تو به خدا رسیدم
مثل آیه های توحید

به تو مدیونم که بودی
تشنه ی نوازش من
آغوش نگاتو وا کن
ای همه آرامش من

واسه من سنگ صبوری
حتی وقتی خیلی دوری
حرفی از رفتن نیاری
از تو دل کندن چه جوری؟!
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
برم از لحظه های خالی تو

نباید چشم بارون و ببنده
تن چتر نگاه آبی تو
چرا باید نبارم وقتی اینجا
پرم از لحظه های خالی تو

صدای پای چشماتو شنیدم
داره میاد تو خواب سرنوشتم
میون باغ سیب دستای تو
هوای چیدنت و کرد بهشتم

چقدر آسون شدم زندونی تو
منو حبس نگاه عشق کردی
دلم می لرزه از هر لحظه ای که
میای زخم نفس هامو ببندی

میون هجرت دستای سردم
نمی دونی چه حسی داره حرفت
پای رفتن و از قلبم میگیره
طلوع خواهش دستای گرمت

دوای عشق

در سرنگ چشمات
حسمو تلفیق کن
با نگاهت آروم
عشق رو تزریق کن

بی هوس دستاتو
غرق موهایم کن
سینه ات رو شهر
آرزو هایم کن

با دوای عشقت
قلبمو ترمیم کن
از تماشای اشک
چشممو تحریم کن

با سلاح عشقت
قلبمو تسخیر کن
در حلول احساس
عقل هم زنجیر کن

با تناوب درسه
عشقمو تکرار کن
روزه ام رو با یک
بوسه ات افطار کن
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
چه خوبه

چه خوبه یاد تو باشه
خورشید روزای سردم
مثل قطره توی دریا
خودمو غرق تو کردم

چه خوبه قلب تو باشه
چشمه ی باغ وجودم
جاری از هر تپش تو
جون بگیره تار و پودم

چه خوبه چشم تو باشه
مرهمی به روی دردم
چتر دستامو رو گونت
خیس اشکای تو کردم

چه خوبه مال تو باشه
هر ترانه ای سرودم
تو که اشکامو ندیدی
وقتی دلتنگ تو بودم

چه خوبه اسم تو باشه
نت مضراب سه تارم
شور و ماهور هوامو
از تماشای تو دارم

چه خوبه حرف تو باشه
وصله ی پنج حرف زردم
این بهار با تو (بهاره)
نباشی پاییز زردم...

ای خدا کورش کن

از هم آغوشيمون
طفل غم شد حاصل
بارور ميکردی
نطفه ای ناقابل

اما ديگه نيستم
حجله ی تاريکت
پخته اند چشمانم
تو تب تحريکت

تو همون ابليسی
اون که زندانم شد
بی اعوذ بالله
ترک ايمانم شد

با تو هرشب تا صبح
خود کشی می کردم
رگ زدم حرفامو
خامشی می کردم

امشب از تو سيرم
با دليل و برهان
از دلم می جوشه
آيه ای از قرآن

من هوس و خوردم
غصه اشو قی کردم
راه خوشبختی و
با خودم طی کردم

پس بدون شهوت
با من امشب سر کن
من پر از ايمانم
حسمو از بر کن

ای خدا کورش کن
بی صفت بیماره
چشم هرزش رو من
شکل استثماره...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 216 از 222:  « پیشین  1  ...  215  216  217  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA