انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 218 از 222:  « پیشین  1  ...  217  218  219  220  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
به جز تو محبوب من !

زخمی
**
به جز تو
محبوب من !

مردان بی شماری را دوست داشته ام
بر شانه های بی شماری گریسته ام
و بوسه ها و لبخند هایم را
با لبان بسیاری
در میان نهاده ام
مردان بی شماری
همه با یک نام
همه با یک چهره
با خنجر هایی شبیه هم
که تنها
جای زخم هایشان
روی قلبم
با هم
فرق دارد.


خانه ام تاریک است خالی ام

موهایم را کوتاه کرده ام
دل بکن
دل بکن
از این آرزوی بلند ...
ماه

**
خانه ام تاریک است
خالی ام
خاموشم
و نه بر لب هایم
عطر سکر آور شعری شیرین...
امشب ای ماه زلال !
آفتابی نشدی !

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
از لبان بی قرار من

«قهر»
**
از لبان بی قرار من
تا نگاه انتظار تو
واژه ها
بال می زنند بی امان
چون پرنده های ناگهان
این پرنده ها
خسته از دریچه های بسته اند
منتظر نشسته اند ....



پایان تمام دردهاست

(1)
پایان تمام دردهاست
سر آغاز گرم ِ دستهای تو...
دستهای تو،
این دو رودخانه ی جاری
که دریاهای جهان را
سیراب می کنند!

(2)

شفا بخش و بی پروا
لبانِ معجزه ات
در من می شکفند،
چون باغی در آتش!
لبانِ تو...
بر گردن من...

حق بزرگی دارند
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
دوباره شاعر می شوم

برخیز
**
دوباره شاعر می شوم
کافی ست
در چشمهای تو باران بگیرد
دوباره عاشق،
کافی ست
باد برقصد
در پیچ و خم موهایت
در من، چه شعرها که نگفته!
در من چه شورها که نهفته!
ای چشمهای تو اعجاز!
برخیز
این خفته را
از خواب چند ساله برانگیز!



گاهی که می خواهم فراموشت

نمی توانم
**
گاهی که می خواهم فراموشت کنم
خاطره ها صف می کشند مقابلم
دلتنگی می آید
در هیآت زنی صبور
دست می اندازد دور گردنم
تا با هم
شعر تازه ای گریه کنیم

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
هر شب با آوازی نو به خانه می آید

شاعر
**
هر شب
با آوازی نو به خانه می آید
و شعری تازه در سبد می گذارد
کلماتش را
می آمیزم به عطر بوسه و ریحان
ودر آغوش صدایش
آرام می گیرم
شبیه پروانه ای
در پناه گلبرگی


با منیّ و بی منی

«حضور»

**
با منیّ و بی منی
مثل آفتاب نیمه های دی
از پس حریر ابر
هستی و همیشه نیستی
مثل عطر گل میان دفترم
مثل برق چشمک ستاره
در شبی چنین سیاه
من ولی همیشه قانعم
شکر می کنم
دلخوشم به این حضور گاه گاه ...

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
«دیوانگی»

از تو دلگیرند
پرنده های بی آشیانه
درختان بی برگ
پنجره های ناآرام...
دیوانگی های تو را
تنها
گیسوان من دوست می دارند
باد وحشی!


«من همینم»

گاهی از پرنده ها رهاترم
آسمون محو پر و بال منه
می تونه نگاه گرم و عاشقم
قفل این پنجره ها رو بشکنه


گاهی تاریک تر از بغض شبم
گاهی بارونی تر از ابر سیاه
تو خودم کز می کنم سنگین و سرد
مثل یک برکه بدون عکس ماه


اگه مثل گل لطیف و نازکی
اگه سنگی اگه حتی آهنی،
وقتی توفانی و تند و وحشی ام
سر راه من نیا که می شکنی


من همینم گاهی خارم گاهی گل
گاهی پیدا، گاهی بی نام و نشون
اگه می تونی تحملم کنی
عشق خوب من! کنار من بمون
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
بخشش


"باد "
عطر و شکوفه می خواهد
بهار،
پیراهنم را به باد می دهم
"تابستان"
به چیدن تمشک می آید
سرخ ِ گونه هایم را...
تو
از کدام سمت ؟
تو با کدام فصل می آیی؟


« قرار»

دلم برای تو تنگ است
قرار دیداری بگذار
همین امشب
راس ساعت باران
زیر چتر شعر تازه ام..
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
دلتنگ تر

بی تو تهی ام، شکسته ام، ناچیزم
دلتنگ تر از غروب یک پاییزم
تو شعر شکوهمند اقیانوسی
من قصه ی گوش ماهی لب ریزم

عمری ست نشسته در خودم،خاموشم
امواج تو بُرد ناگهان از هوشم
دریای من! آغوش به رویم بگشا
من یک صدف کوچک بازیگوشم


عصیان

چتری می خواهم
از ابرهای تیره
که خیسم کنند
سایه بانی از خورشید
تا بسوزاندم
فردا
به میهمانی توفان خواهم رفت
و گیسوانم را
به باد خواهم داد

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
برایم نامه بنویس

**

چرا تاریک و سردی
کنار این همه رنگ؟

چه حسی داری امروز؟
پر از ابری و دلتنگ؟

چه حسی داری امروز؟
بگو...تاریک؟روشن؟

دلت می خواهد الان
کجا باشی دقیقا؟

کنار ساحلی دور
رفیق موج و ماهی؟

ویا چون ذره ای گم
در این دود و سیاهی؟

میان یک جزیره
جدا از هرچه انسان؟

و یا در قیل و قال ِ
خیابان های تهران؟

من آن سنگ صبورم
بگو در دل چه داری؟

پر از ابری و دلتنگ
نمی خواهی بباری؟

تو با این بغض پرپر
من و این دفتر خیس...

چه حسی داری الان؟
برایم نامه بنویس!



دلیل روشن

اینجا
خورشید را دزدیده اند اما
بگذار
لبخند تو
-این شعر شور انگیز-
خورشید من باشد
در فصل بی باران و بی لبخند
بگذار
تا چشم تو
-این باغ عطر و رنگ-
تنها دلیل روشن عاشق شدن باشد...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
باغ توت

طعم توت تازه را که می چشم
بوسه های بی قرار تو
در دلم دوباره زنده می شود
میوه ی لبان تو که می رسد به داد من
توت تازه کم می آورد
باز هم لبان تو برنده می شود!


تو امدی

تو آمدی که شب از چشمهای من برود
سپیده سر بزند...خستگی ز تن برود

پرنده ای که اسیر شکسته بالی بود
به اشتیاق تو تا اوج پر زدن برود

تو آمدی که به یمن تو شعر ناقص من
به اوج قله ی زیبایی سخن برود

به روی سینه ی من سر نهاده ای و مباد
که عطر موی تو از ذهن پیرهن برود

نمی گشایم اگر لب زلب...نمی خواهم
که طعم بوسه ی ناب تو از دهن برود

تو شوق رویش باغی که بی تبسم تو
شکوفه دم نزند...عطر نسترن برود

من آمدم که تو را خط به خط ترانه کنم
تو آمدی که شب از چشمهای من برود
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
چشم هایت

چرا این ستاره ها
قدری پایین تر نمی آیند
تا خواب های مرا روشن کنند؟
و مهتاب، دیگر
کابوس هایم را
بدرقه نمی کند
با لبخند سپیدِ همیشه اش؟
چاره ای نیست
باید
چشم های تو را بدزدم
از شب!


راز

ماهیگیر رفته است
به سفری دور
بی قایق
بی تور...
پری کوچک دریایی
نی لبکش را به ساحل می اندازد
و به خواب می رود
بی هیچ بوسه ای...
تمام شب
آوازی غمگین می خوانَد دریا
تمام شب
رازی
دهان به دهان می گردد
بین گوش ماهی ها...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 218 از 222:  « پیشین  1  ...  217  218  219  220  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA