ارسالها: 24568
#221
Posted: 5 Jul 2013 23:29
رفتنم را ..
که ترجُمان ِ سیاه ِ بی کسی هایم بود ..
هیچ کس ورق نزد ..!!
و سَوای تمام ِ پیراهن های دلتنگی .. که بر تَنَم کردند ..
خیس شد تار و پود ِ نبودنم ..!
و هَرز رفت زخمه ای که زدند و ..
کسی .. نفهمید لهجه ی تارم را ..
و نفس های بریده ام ..
پای همین درخت سیب ..
که هرگز جویی از آن گذر نکرد ..
و دست ِ هیچ باغبانی ..
با عشق، علف هایش را هَرَس ..!
و سیب هایی که یکی یکی پوسید..لمس نکردند دستانم را ..
و دستان تو ..
که جدا ماند از تمام بهشت ..!!
و خشک شد، تمام سادگی باورم ..
که شریک بودم ش ..
با دخترک یتیم قصه هایم ..
و بغضی بی انتها .. پَر پَر شد..
میان دستان ِ بی پاسخ ِ ستاره هایی بی مهتاب ..
و چه زود همراه شد ..
دنیا با چشمانم ..
و پوشاند ظُلماتی ..
تمام نفس هایت را ..
مریم راد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 14491
#222
Posted: 19 Jul 2013 08:43
اشعاری از شیما شاهسواران
دلم گرفته از اين مردم پيالهپرست
از اين كه هر كسی از حد گذشت، با تو نشست
هنوز مال منی، حبه حبه ياقوتی!
هر استكان تو چرخيد اگر چه دست به دست
نگو كه تاب بياور كه پيش چشمانم
پريده عطر تنت، در دهان مشتی مست
تو سنگ بودی و سهم من از تو تكه شدن
غرور پنجرهها را هميشه سنگ شكست
ترنج، كعبه و چاقو طواف میكندش
تو پوست میكنی اما بهانهات حج است
برای ماهی سرخ آسمان فقط روياست
نمیپرد به هوا هر كه دل به دريا بست
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#223
Posted: 19 Jul 2013 08:44
چگونه بی تو بگويم كه هر چه بادا باد
كه میكند غم عشق تو ريشه از بنياد
چقدر سر به هوايی و سركش و مغرور
به سرو تكيه زدم قامتش فريبم داد
تو باد بودی و من برگ دير فهميدم
هزار برگ خزان میروند اگر بر باد
انار كال درختان پناهشان شاخهست
انار تا برسد شاخه میرود از ياد
هميشه ميوهی شيرين به خاك میافتد
مرا نچيدی و اين ميوه از دهان افتاد
چه بیثمر به دل سنگ تيشه میكوبم
عوض شدهست زمانه عوض شده فرهاد
ميان عشق و اسارت هزار فرسنگ است
كه هر كه دل به كسی داد میشود آزاد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#224
Posted: 19 Jul 2013 08:44
خبری نيست از پرستوها،گفته بودند برنمیگردند
آسمان سياه شهر مرا، اين كلاغان سياهتر كردند
شاخهها هيزمی رسيده شدند، ميوهی تلخ شاخه حسرت شد
چشم من خشك و زرد میبيند يا درختان شهر من زردند؟
شعبده بازی است در هر كنج، شهر در باورش نمیگنجد
باغبانها به باغ دل دادند، از گل پونه مار پروردند
در گلو ناودان فرو میريخت، بغض يك آسمان شكستن را
لانهی گرم لكلكان خالیست، دودكشهای خانهها سردند
كار ديگر گذشته است از كار، جای باران تگرگ میبارد
زخم شمشير آسمان كاریست، زخمها زخم و دردها دردند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#225
Posted: 19 Jul 2013 08:45
به دنبالت ندیدی سایهی مردی پشیمان را؟
کسی که میشناسد لهجهی سنگین باران را؟
پس از تو زردیام را سیلی هر دست قرمز کرد
چه ارزان میفروشم سیبهای سرخ لبنان را!...
دلم دریاست بی تو کوسهها در من کمین کردند
کشانده بوی خون این وحشیان تیز دندان را
پس از تو عطر لاهیجانی صد قوری چینی
پس از تو چای مهمان کردهام هر حجله شیطان را
بیا و فرض کن پیراهنت را باد با خود برد
که رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ... تو تهران را
دوسیبی پرتقالی طعم لیمو میدهی گاهی
بیا و چاق کن با طعم تنباکوییات جان را
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#226
Posted: 19 Jul 2013 08:46
هركاج يادگار بهاري ست ديدني
اما به چشم تيز تبرها بريدني
بايد به چشم هاي تو ايمان بياورند
چون آيههاي سوره ياسين شنيدني
عطر تنت پريد پس از كوچ كردنت
عطر تن تو مثل پرستو پريدني
رعدم كه داد ميزنم و گريه ميكنم
چون قطرههاي هق هق باران چكيدني
برشاخه ميوه قسمت خاك است يا كلاغ
دستم به تو نميرسد، اي سيب چيدني
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#227
Posted: 19 Jul 2013 08:46
چشمهای تو چه زيباست خدا رحم كند
ماه هم محو تماشاست خدا رحم كند
روی ديوار بلند دل بیايمانم
سايهی وسوسه پيداست خدا رحم كند
جای مهتاب به آن چشم نگاهی بكنيد
ماه مجنون شده ليلاست خدا رحم كند
شانهام خم شده از بار گناه و ترديد
دوزخ عشق همين جاست خدا رحم كند
ننگ بر نام اگر از تو مرا دور كند
عصر من عصر زليخاست خدا رحم كند
جای منع من ديوانه كمی فكر كنيد
موج ديوانهی درياست خدا رحم كند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#228
Posted: 19 Jul 2013 08:46
جای ماهی در دل هر تنگ خرچنگ است
ماهی سرخی برای خانه دلتنگ است
دم به دم بايد به ساز زندگی رقصيد
با تو رقصيدن به هر سازی خوش آهنگ است
عشق از هر تكه سنگ افسانه میسازد
لحظهای با من مدارا كن دلت سنگ است
عشق میارزد به افسانه شدن با تو
ننگ تو نام است اما نام من ننگ است
روح در پيراهن من جا نمیگيرد
دكمهام را باز كن پيراهنم تنگ است
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#229
Posted: 19 Jul 2013 08:47
دل به دریا بزن تو موسايی، چشمهای من است پشت سرت
دل بكن از عصای پوسيده، معجزه يك زن است پشت سرت
سجده كن دين تازهای دارم با كتاب مقدسی موزون
هر ورق شعلهای به پاكرده آتشی روشن است پشت سرت
هر كه آمد به ميل خودآمد راه گم كردهها نيامدهاند
دشمن و دوست فرقشان اين است دوست نه، دشمن است پشت سرت
«اين دغل دوستان كه میبينی مگسانند گرد شيرينی»
سايهات از سرِ محبت نيست از سرِ بودن است پشت سرت
شاعرم ، دين من شعور من است آيههای كتاب من شعرند
رد پاهای توست قبلهی من رد بوسيدن است پشت سرت
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#230
Posted: 19 Jul 2013 08:48
سبك هندی مرا غزل بسرا، زن هندو بيافرين از من
طبع شعرم شبانه گل كردهست گل شب بو بيافرين از من
بيشهها سربه سر پر از آهو، چشم تو جز مرا نمیبيند
من پلنگ آفريدهام از تو، ماه بانو بيافرين از من
مثل زنبور نيشدار عسل، قطره قطره مرا به بار آور
خانه خانه پر از عسل، قصری، مثل كندو بيافرين از من
روح چنگيز نيمی ازشعرت نيمهی ديگرت جنون دارد
يا مرا ليلیِ غزل بسرا، يا هلاكو بيافرين از من
چشمهايت دوباره معجزه كرد، آيههايی به خط نستعليق
قلمت را به نام من بتراش، باز جادو بيافرين از من
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟