ارسالها: 14491
#261
Posted: 19 Jul 2013 09:41
معتاد
آن زمان که صدایت را در رگهایم تزریق میکردم
و احساسم را دود میکردم، تا چند جمله ای از تو
مرا از صباحی تا صباحی دیگر ایستاده نگاه دارد
امروز را نمی دیدم.
امروز آری...
امروز که پیکرم میلرزد و دردش می گوید: "ترک نکن!"
امروز که اراده کردم تا زهر این عشق را از بدنم دور بریزم...
و شب هنگام بی خوابم باز
و عرق سرد نبودت روی پیشانی داغدارم می نشیند
و سراب تو، کنار این تخت، به سراغم می آید...
به دنبال چند مسکن می گردم اما
هیچ یک از این شوالیه هایی که در لیوان می نوشم، ساکتم نمی کنند
و هیچ فرشتهء آرام بخشی، مرا بی هوش نمی کند
و هیچ اما زمانی...
... پرت می گویم!
***
یک لیوان چای سبز می نوشم
پنجاه و پنج ترانهء حزن می شنوم
بیست و سه شعر موزون را مرور میکنم
و چند مصرع هذیان می نویسم
اما زمان نمی گذرد
زمان نمی گذرد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#262
Posted: 19 Jul 2013 09:43
مستانه
من آن سکوتم که در جواب معمای نگاه سبز تو
عشق را...
نه!
شهوت را...
نه!
جذابیت را
هجا میکند
و تو
سبزینهء رنگین کمان را به من
معرفی میکنی
تفاوت همان است
که فرهنگمان میخواند
و من بی رنگم
که هیچ را میبسوم، مستانه!
و تو
...
و تو
...
و تو
آن نا آشنای همه رنگی
که نمی شناسم!
همیشه غریبه بمان
تا در رویای کنجکاویم
مرا به سرزمین تسکین برسانی
آشنایان مرا زجر میدهند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#263
Posted: 19 Jul 2013 09:44
سالی که گذشت
سالی که گذشت سال عجیبی بود
شایع شد مردی از انسانهای نخستین
رئیس جمهور خواهد شد
گل یاس
با گلبرگهایش تجارت کرد
نیلوفر آبی در مرداب غرق شد
سالی که گذشت سال جدایی بود
پدری از پدر بودن استعفاء داد
مادری در گوشهء اتاقش خشم خورد
کودکی زیر آوار مشقهای مدرسه پنهان شد
دختری از اولین نورهای صبحگاهی
دوستی چند ساله را به خودخواهی فروخت
سالی که گذشت سال ترس بود
بدنم با من قهر کرد
تولید مثل حرام شد
پرواز برای مدتی غیر ممکن به نظر رسید
سالی که گذشت سال وصل بود
مردی از نسل آرامش
به خواستگاریم آمد
اتفاقا به شعر پست مدرن هم علاقه مند بود
ولیکن من شکنجه اش دادم!
سالی که گذشت سال سرمایه گذاری بود
نسیم لجنزارم را
به چوب حراج زدم
با سرنوشت معامله کردم
و ستاره ای خریدم از نوع دست نیافتنی
که هر شب تنها نگاهی بدان بیاندازم
سالی که گذشت زنجیرها، حلفه هایی شدند مجزی
جنگلها تک درختی شدند
به محبت جایزهء بهترین دروغ سال اهداء شد
صداقت را نادرترین صفت سال نامیدند
انسانیت را ساده لوحی دانستند
دو روئی را ترویج دادند
آه...
خدا کند امسال همه چیز به روال عادی برگردد
خدا کند چنگیز تازه ای از راه نرسد
خدا کند کسوف دائمی نشود
خدا کند ما را به سیاره ای دورتر نفرستند
میگویند "زمین هنوز بر شاخ گاو می چرخد"
پس من هم با خودم عهد کردم تا تحویل سال بعدی یک نفس بدوم
در خواب و بیداری یک لحظه نایستم
به پشت سر نگاه نیاندازم
به هر چه بر سر راهم سبز شد شک کنم
و هیچوقت به جز دروغ هیچ چیز نگویم!!
حتی به چشمهای گرد خودم در آینه...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#264
Posted: 19 Jul 2013 09:45
سیب های سهراب کو
نمیدانم چرا فکر میکنی پرنده ها هنوز هم سیب می خورند
آنهم در روزگاری که همه گوشتخوار شده اند.
من که امروز هر چه سیب سرخ به دلم تعارف کردم
بالا آورد
گرچه،
قبل از آن زمان که سیبهای سرخ
در هورمُن دروغ پرورش داده شوند تا فریباتر جلوه کنند،
دل ما هم اهل سیب و شعر و شراب بود
اما روزگار عوض شد
حالا دل ما صبحها
جگر کباب شده اش را روی ذغالهای "ساخت دوستان" باد میزند
و شبها آه تاسف دود می کند
که ای کاش هنوز آن درخت سیب باغچهء سهراب بود
تا ما هم به جای بادمجان سوخته که شکلش را عوض کرده اند
قدری سیب بخوریم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#265
Posted: 19 Jul 2013 09:47
عشق بی ثبات
کوچه ها تنگ
دل من گرفته
و صدایی جز سکوت همراهیم نمی کند
گرمی بعد از گیلاس شراب
پیکرم را دلتنگ تو میکند
و من
در فکر تو غوطه میخورم
شاید ثبات عشقی با تو را
بتوانم در رویا در آغوش بکشم
**********************
ع
ش
ق
عقبترها... او از آنجا می آید
شکسته های حس من- گیجی کلماتم
قلبهایمان کجا؟- قاصدکی آمده از خاطراتی دور
من در آینهء احساسش جا مانده ام- کجا؟
آنجا- پشت مقداری نثر:
شکسته!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#266
Posted: 19 Jul 2013 09:47
لعنت
لعنت بر چشمهایم
که می بینند این نیزه های داغ را
و بر گوشهایم
که صدای ناله ات را می شنوند از فرسنگها فاصله
و هر چه می بندمشان
کر نمی شوند
لعنت بر احساسم
که لمس میکند خراشهای قلب مادرت را
و فکرم
که می فهمد حرفهای ناگفتهء چشمهای کوروش را
-همسنگر پیشینت را می گویم-
وقتی سرخ می نگرد به من
از داخل آن جعبهء رنگین برقی!
و تخیلم
که به تصویر می کشد
آن لحظه های آخرت را...
لعنت!
لعنت!
لعنت بر من!
که هر بار که هر گل یاس آزادی
تمام گلبرگهایش می ریزد
هنوز هستم
هنوز هستم
هنوز هستم
و انزجار
چون مار بوآ به اندامم می پیچد
و فشار می دهد مرا
تا تمام استخوانهایم خرد شود...
اما باز هم هنوز هستم...
و می بینم
و می شنوم
و فکر میکنم
و احساس میکنم
و تصور میکنم.
هنگامی که تو رفته ای...
لعنت!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#267
Posted: 19 Jul 2013 09:50
ما یک نفریم
باران عشقت
در کوچه های تولید مثل من
می بارد
و تو رعد می غری.
...
در چهره ات ماه می تابد
عمق جنگل در چشمانت موج می زند
خم می شوم و هر سلول پوستم
-که تو را می چشد-
مست می شود
لبانم باز از بوسه ات
می شکفد.
و فکر میکنم
تمام طبیعت باغستانیست
که تو را برای من
و مرا برای تو
جفت کرده...
جفت؟ ... نه!...
ما یک نفریم.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#268
Posted: 19 Jul 2013 09:51
بی خوابی ۱
و آسمان
که همیشه به داستان زندگیم آشناست
همچون دلِ آشوب زده ام
...می گرید
و سپس بس می کند
ابرهایش را در هم فرو می برد
:می اندیشد
"ای کاش همیشه در خواب بودم"
*****************************
ی خوابی ۲
مرغ سحر می خواند
تازه چشمانم را
دعوت کردم
تا کمی خواب به منزل آرند
...آه
...یاد آنها که عزیزند به خیر
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#269
Posted: 19 Jul 2013 09:52
بی خوابی ۳
چه بگویم واژه ها بیگانه اند
فکر و عقل و هوش من ویرانه اند
ساده می خندی و من حیرانه ام
گر به تو روی آورم دیوانه ام
ساقیا لبریز کن پیمانه ام
تا سحر امشب در این میخانه ام
************************
بی خوابی ۴
باز شب آمد
نشستم
جام بی خوابی به دستم
مستِ مستم
دل به رویای تو بستم
چه کنم تقصیر من نیست
گر چنین عاشق پرستم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#270
Posted: 19 Jul 2013 09:52
بی خوابی ۵
دلم خون شد
چه آشفته
چه دیوانه
چه داغون شد
یکی گل بود
بردندش
به سوی میله های زجر و بی خوابی
"فدای تو!
چرا اینگونه بی تابی؟!"
'یکی از یار عاشقها
یکی مهر دگرگونه
یکی...'
مجنون مجنون شد
دلش خون شد
چه آشفته
چه داغون شد
صدا تابی نمی آورد
به زنجیر تحمل بستمش
آری
و این افکار بی چاره
که یکباره
به این دیوار و آن دیوار
تن را میکنند پاره
به اجبار و تمرکز دادمش کاری
بیا آرام باش ای دل
بیا ساکت بمان آواز
که این شب هم برفت و صبح شد آغاز
و من بیدار هستم باز
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟