ارسالها: 14491
#321
Posted: 27 Jul 2013 18:41
یقین
چشمانت را
پر از بهانه ی زیستن خواهم کرد
با شکوفه های تک درخت خانه ام
در هر بهار
و برایت خواهم گفت
که یقین
راه درازی است
و گاه
به کوتاهی یک آه
************************
پری دریایی
در تنهایی شبهای دراز
در میان خیمه های خوشرنگ خیال
گشتم پی راز قصه ها
تا رسیدم
به مردان ماهیگیر قرون
که با تنهایی و فقر فزون
اسطوره ی پری دریایی را ساخته اند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#322
Posted: 27 Jul 2013 18:42
مرگ
مرگ نزدیک است
خویش هر خویشتن است
رویای پروازی شبانه
مرحله ای از سفر است
دانه
طی راهش
گل می شود
هر بودنی
در مسیر خود
دگرگون می شود
کرم ابریشم
پروانه صفت درک جهان خواهد کرد
پروازی تا ته بودن خود خواهد کرد
عشق و شوری از مرگ می شکفد
چون شراره های آتش از باد
آنجا که می تپد دل عاشق
در خوف از دست دادن یار
مرگ ضرورتی است
که باید آن را فهمید
راهی است
که باید آن را رفت
صبور بودن بر درد فراق
باور عاشقانه است
بر گردش گردونه
که در پس هر پرده ای
نشسته است صد پرده
یاد کنیم از یاری
در دیاری که دور نیست
فاصله چندان نیست
دوست سفر کرده
در جاییست که یانجا نیست
رنگ خاطره ها از یاد نخواهد رفت
که هیچ یادی از یاد نخواهد رفت
هم در ذهن زمین ثبت است
هم در یاد زمان
سرمای اولین برف اولین زمستان
با غم از مرگ حرف نباید زد
که حرف آخر را مرگ نخواهد زد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#323
Posted: 27 Jul 2013 18:46
خواب هر ساله
وقتی
دی و بهمن
به پایان می رسد
و اسفند
به نیمه
آغاز می شود
خواب هر ساله ای
که لانه های زیر برف
در انتظار بازگشت چلچله ها می بینند
****************************
عبور
خوشه های خاطره
معلق
بر دیوار عمر
مرا
به کوچه های کودکی می خوانند
تا از ردیف اقاقی ها
عبوری دوباره کنم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#324
Posted: 27 Jul 2013 18:48
فرداها
آنجا که
زنگهای خوشبختی
خاموش می شود
در واژگونی بخت
بر آنم
تا به رقص برخیزم
بر ویرانه های خیال
و کودکانه
گوش
به زنگوله ی فرداها بسپارم
******************************
فراتر
وقتی که
واژه
فقط واژه است
باید پی چیزی فراتر بود
در توضیح حیات
آنجا که نابینایی
آهسته می پرسد
زیبایی چیست ؟
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#325
Posted: 27 Jul 2013 18:53
یگانه
دستت سایبان چشمم شد
در این کویر سوزان
زمانیکه چشمهایم
عاشقانه ترکهای زمین را می نگرد
و با این نظم
که تکرار پیوستگی است
یگانه می شود
************************
چرخه ی خیال
نقش ماه
که پیچ و تاب می خورد
بر پهنه ی دریا
چرخه ی سیال خیال را
به نسیم می سپارم
و ترانه ی خزه آلودم را
با ته نشین یادی
برای خواب مرغان دریایی
زمزمه می کنم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#326
Posted: 27 Jul 2013 18:54
پنجره خلقت
به مارای خود پرتاب شدن
احساس مقدسی است
که روح می نشیند
پای پنجره ی خلقت
و عاشقانه می نگرد
بارش باران را
بر ریشه ی درخت
تا در اجبار سبز حیات
بر تنه اش
قارچها
بی ریشه برویند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#327
Posted: 27 Jul 2013 18:56
سبد افتابگردان
خورشید
از پس ابرها
سبد خالی آفتابگردان را می نگرد
که در انتظار فردا
دل به رویای آفتاب سپرده است
**************************
وقوف
هجوم سهم یک احساس
از رقص پرده ای
در انفعال اینه
با هیاهوی باد
میرساند دل را
به وقوف ترد رابطه ها
و رقم می خورد
خاطره ی مکرری
در ذهن روشن اینه
و شعور ازلی باد
***********************
جان عاشق
بر روی درختی
کندم نشان عشق
شیرابه ای آمد برون
نشان جان عشق
شرمنده
به راه خود رفتم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#328
Posted: 27 Jul 2013 18:57
سماع
نمی توان به جایی گریخت
حقیقت
زیر چتر عادت
پنهان است
حال که
نه فرار
دردی را دوا می کند
و نه قرار
باید
بر مدار صبر
سماعی مردانه کرد
*************************
شاعر
روح شاعر
جهان را زیر و رو می کند
درون بوته ای خار
یا که گلی
و می جوید
شور خود را
درون ریگزار
یا چمنی
و در خلوت بی چرای خویش
می گردد پی تغافل پرنده ها
تا بسراید
لحظه های تغزل را
بر صمیمیت شاخه های کاج
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#329
Posted: 27 Jul 2013 19:02
عادت
در پناه صخره ی عادت
روز را
به شب می رسانیم
و باید های بیهوده را
با نبایدهای پوسیده
پیوند می زنیم
تا امروز
همان باشیم
که دیروز بوده ایم
بیا
تا خانه ی خود را
از علف های هرز عادت پاک کنیم
و در زیبایی بال پروانه ای
نگاه کودکی خود را
جستجو کنیم
******************************
عشق
به ناگهان می اید
عشق را می گویم
بسان بهمنی
غلتان
و صاعقه ای
رخشان
می اید
با هزاران لهجه
تا هم آواز قناری شود
و در اینه ای به وسعت ملکوت
سیمای ازلی خود را بنگرد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#330
Posted: 27 Jul 2013 19:07
انتظار
کدام راه است
که پای خسته را نشناسد
کدام کوچه
خالی از خاطره است
و کدام دل
هرگز نتپیده
به شوق دیدار
بیا
تا برایت بگویم
از سختی انتظار
که چگونه
در دیده های بارانی
رنگ هذیان به خود می گیرد
****************************
زمزمه های پاییزی
ترانه ام را
به خاطر بسپار
که ایهام خوشی است
از ایهام زمزمه های پاییزی
تا بعد از من
بخوانی آن را
در راههایی که
با هم از آنها عبور نخواهیم کرد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟