ارسالها: 14491
#331
Posted: 27 Jul 2013 19:08
نا گاه
در لحظه های گمگشتگی
ناگاه نشانه ای
بر دری
گذرگاهی
نگاهی
می رساندم
به مکرر از یاد رفته ای
چیزی آشنا پشت هر در
می خواندم
به تماشای دوباره ای
و همواره
در تلاطم حضوری
متروکه های روحم
به شبگردی پس کوچه های راز می رود
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#332
Posted: 27 Jul 2013 19:13
نا کجا اباد
دستت را دراز کن
فاصله را بردار
و با من همقدم شو
در جستجوی ناکجا آباد
که ما
نه اسکندر وار
به ظلمات خواهیم رفت
و نه خضر گونه
آب حیات خواهیم یافت
تنها
در قداست رنج
قرابت انسانی خود را
بر کتیبه ی ایام
خواهیم نوشت
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 77
#333
Posted: 27 Jul 2013 19:14
nazi220
واقعا عالی بود
ممنون دوست جونم
تو خیال مبر عشق زمینی است و معشوق اهل زمین...
عشق اکسیری است برای آسمانی کردن عاشق...
و فقط، هرآنچه آسمانی است ماندنی است...
ارسالها: 14491
#334
Posted: 27 Jul 2013 19:16
حیف
حیف نیست
توت تابستان
رویا شود
در انقراض این درخت
حیف نیست
ماهی
دریا را باور کند
در تنگ بلور
حیف نیست
بسته شود
پر پروازی
در کنج قفس
و اگر نیست
چرا
اینچنین ناشادیم
این چنین دلتنگیم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#335
Posted: 27 Jul 2013 19:25
حضور
باز است
در تمنای نسیم
پنجره ای
و به گوش می رسد
آواز خوش زنجره ای
که حضور کوچک خود را
به جهان می بخشد
***********************
مسیر حیات
کاش همیشه
آب
اولین درس دبستان باشد
تا کودکان
در کرامت یک قطره ی باران
مسیر حیات را
تا شعور آسمان
بپیمایند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#336
Posted: 27 Jul 2013 19:29
نیلو فر
قناری نیزار
در انتظار شکفتن نیلوفر
همواره
اینه ی مرداب را می نگرد
و نیلوفر
در خواب خیس خویش
بوسه های گرم آفتاب را
به یاد می آورد
*****************************
بشارت
جوانترین خاطره ام
ساعتی پیش بود
که دستش را
در بشارت دیدار
در فردایی نامعلوم
تکان داد و رفت
سنگی فرو افتاد
در گرداب خاطره ها
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#337
Posted: 27 Jul 2013 19:30
سر به هوا
غافلگیر عشق
سر به هوا می شود
با نگاهی
به بی قراری دریا
و منآن روز دیدم
که چگونه
قلب دخترک لیلی
می تپید
در میان گیسوان بید مجنون
**************************
شاید
شاید روزی
سرخی شقایق فرداها شویم
یا نقش و نگار پر پروانه ی دوران ها
شاید
قاصدکی رقصان شویم
بازیچه ی دست کودکان کودکهای خود شویم
شاید
نمی دانم
قلبم گواهی می دهد
گردونه می گردد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#338
Posted: 27 Jul 2013 19:33
وقت رفتن
ای مهربان
بیا
به سراغ دانستن
روان شویم
به رفتار رود
و بگذریم
از آبادی های بی نام و دور
و بریزیم
از آبشارهای بلند نور
تا اگر فردا
وقت رفتن بود
قدحی آب باشیم
در لب تشنگی کودکان خیره در سراب
***************************
ادامه
و زندگی
ادامه می یابد
در حنجره ی مردی
که عشق را فریاد می کند
در کوه تنهایی
و دست زنی
که چراغ یادی را
می برد به تالار اینه ها
تا بیاویزد چلچراغی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#339
Posted: 27 Jul 2013 19:35
کمین
زندگی را می خواهیم
و همواره
فراموشی آن را
پی دستاویزیم
افتاده ایم
در دام پندارها
گمگشته ی هزار توی باورها
فوران زدن
خالی شدن
از نو زاده شدن
باز هم متولد خواهم شد
در کمین لحظه ای هستم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#340
Posted: 27 Jul 2013 19:37
شعر
تلاطم واژه ها
موج در موج
شعر می شود
در ساحل خیال
زمانیکه
شاعر
آرام دریا را می نگرد
***************************
رستگاری
معصومانه
در باور رستگاری
نماز صبر می خوانم
بر سجاده ی روزها
و
تمنای آفتابگردان را
می بافم
بر گیسوی بلند شبها
خواب دیده ام
مسیح دیگری در راه است
تا کوله بار آدمیان را
از آلاله ها و عدالت پر کند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟