انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 36 از 222:  « پیشین  1  ...  35  36  37  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
همدلی

در سپیده دمی
نه چندان دور
به دیدارت خواهم آمد
با سبدهای معرفت
بر دوش
شاخه های یاسمن
در دست
و هزاران گفتنی
بر لب
اما
از پیش می دانم
لبریزترین نگاهها
در سخاوت سکوت
گرهبند همدلی ما خواهد بود

*******************************
تفسیر معجزه

گیرم
که چیزی نمانده
به آخر خط
که خطی نیست
جز باور گیجی
از یک ادامه ی ناپیدا
و نشاندن عکسی
بر طاقچه های ابدیت
حال که مرگ
ناخواسته
هر روز قدمی به سوی ما می اید
باید که خواسته
قدمی به سوی دانایی رفت
و معجزه را
تفسیر کرد
در هوش نگاهی
که با قطره ای آب
به بیکرانه ی دریا می رسد
و از سنگریزه ای
بر بلندای کوهی
به معراج می رود
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
برادری

نیمه نانی را
با هم
دو نیمه کردیم
بی آنکه
سخن از برادری گفته باشیم
تا
تعبیر رقص گندمزار باشد
در فضیلت خوابها
و نگاه خود را
پرواز دادیم
به دنبال هر پرنده ای
تا در مسیر آن
زندگی را سرابی نبینیم

****************************
نقش ها

بناها
معمار خاطراتند
درها ، پنجره ها
بسته ، باز
نیمه باز
عکس های جوانی
آویخته بر دیوارها
پله ها
این پیچ های پر راز
طرح یک خانه ی متروکه و پرت
نقش یک بام بلند
میزند رنگ خیال
لحظه ها را هر دم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
روزهای رفته

شبی سرمه ای
ماهی نقره ای
و زنی تنها
نشسته بر پله خیال
روزهای رفته را
غمگنانه
زیبا زمزمه می کند
و در سوگواری فاصله ها
گیسوان پریشان خویش را
از نوازش مهتاب
پر می کند


*************************
خاطرات

در خیال اتفاق می افتد
ناممکن های خوشرنگ
محال های دلاویز
رسیدن به عشقی
که قلب سی سالگی تو را ربود
و شنیدن نجواهایی
که در باد گم شد
ما همه دلبسته
نه
زندانی خاطرات خویشیم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
نیمه راه

تو بلور موقتی
مانده در نیمه راه
می شکنی
می رسی


********************************
باد صبا

خاطره اش
همراه باد صبا می آ'د
تا
در حافظه ی اینه
بر گیسوان جوانی ام
شکوفه ی نارنج بنشاند
و من
همراه یاد شرقی او
شرح یغمای دلم را
به گوش باد
زمزمه خواهم کرد

***********************
مادر

به یاد می آورم
لحظه های فراز را
که صدای او
اعتبارم می بخشید
و لحظه های نشیب را
که اعتمادم
به یاد می آوریم
افرای افراشته ای را
به یاد می آورم
مادرم را
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
حریق

چه شاعرنه است
وقتی شمع
به پایان خود می رسد
بی حضور گل و پروانه
و شاعرانه تر
چشمی که می گرید
بر یقینی ملتهب
از حریق ریزه باورها


************************
تقدیر

پر بود شب
از صدای شباویز
و می چکید
از هر روزنی
ترانه ی تقدیر
و من
بی خبر از فردا
نمی دانستم
که چشمانم
خاک تازه ی گوری را
خواهد شست
و دلم
در صراحت مرگ عزیزی
همچون شقایقی خواهد شد
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
شاهدان ایام

باد
در نی لبک پاییز
روزهای آخر آذر را
با حزن زردی می دمد
و اینه های کهنسال
که شاهدان ایامند
در سکوت سرد خویش
درختان برهنه از برگ را
به تن پوش سفید برف
وعده می دهند

***********************
حالا چرا

نمی گویم
حالا چرا
بهارهای باقی را
به دیدارم بیا
تا بباری
چون ابر
بر ریشه ی انتظار من
تا برویم
چون گیاه
در جنگل نگاه تو
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
دوگانگی

تبسمی بر لب
و نیمه دلی آفتابی
اما
در دوردست های روح
بارانی
بی امان می بارد
و هراسی
به اندازه ی ابدیت
فاصله ی این دوگانگی را
رنگ خاکستر می زند

***************************
نانواخته

سه تار آویخته بر دیوار
بی قرار نغمه های نانواخته است
تا همصدای باد باشد
آنگاه که
زمزمه های حزیم عاشقی را
با خود
به هر سو می برد

******************************
گدازه

هنر
گدازه ی آتشفشاناست
در لحظه ی سرشاری روح
وقتی که
چشمانت قرابت
خطوط سنگ را
عاشقانه می خواند
و پیوندی ازلی را
با یک دانه برنج
با یک گل یاس
جشن می گیرد
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
حدیث

از شراره ی نگاهت
دانستم
که هرم کلامت را
از کویر وام گرفته ای
و دیدم
تن سوخته از آفتاب
در انتظار مهتاب نشسته ای
تا شاید
حدیث شور ممنوعی را
به گوش محرم شب
نجوا کنی

**********************
لبریز

امروز
وقتی باران
موسیقی خود را
به پایان برد
درون ناودان حیاط
من
چنان لبریز شدم
که روحم
رنگین کمان بست
میان خلوت اتاق
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
سوسو

افسوسی نیست
که چرا
ستاره ی خوشبختی
از دور سوسویی زد
در ناپایداری یک شب کوتاه
که من
خاطره اش را
چون فانوس خیالی
بر سقف شبهای دگر آویخته ام


*****************************
زندگی

صبوری شب
به پایان می رسد
در طلوع خورشید
تا پر شود
پیاله ی نرگس
از صبح
و دل من
از زندگی


***************************
رسالت

باید
راه را
به شاهراه تبدیل کرد
و مهربانی را
به رسالتی روزمره
تا پناه عابرانی باشد
که در نجابت یک چرا
سرگردانند
باید
در بیکرانگی وجود
لذت تر شدن از شبنمی را یافت
و آن وقت
در زلال نگاهی
عمری به تماشای دوستی نشست

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
مجال

کاش می دانستی
ما را
مجال آن نیست
که روزهای رفته را
از سر گیریم
و لحظه های بی بازگشت را
تمنا کنیم
کاش می دانستی
فردا
چه اندازه دیر است
برای زیستن
و چه اندازه زود
برای مردن
و همیشه واژه ای است پر فریب
کاش می دانستی
یک آلاله را
فرصت یک ستاره نیست
و به ناگاه
بسته خواهد شد
پنجره های دیدار
در اجبار تقدیر
کاش می دانستی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 36 از 222:  « پیشین  1  ...  35  36  37  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA