انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 54 از 222:  « پیشین  1  ...  53  54  55  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
سلام
ای اجاره نشین تابستان
زود مهلت تمام می شود
و تو باید به خانه ی پاییز کوچ کنی
من حرف پرنده را نمی فهمم دیگر
مگر نه این که پرواز بر فراز عشق ممنوع است
پس فانوس را برای چه می خواستی ؟
آسمان تاریک تر از آن است
که بالهای گمشده را پیدا کن


**************************
مادرم خیاط است
او همه چیز می دوزد
انگشتانش را هم به روزگار دوخته است
و شانه هایش رابه بار آن
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
باز عشق
باز پنجره
باز انتظار
یاس ها را برای تو می چینم
روی شعری که برای تو گفته ام
شعر بوی یاس می گیرد
اما که ببوید که بخواند

*********************
فانوس
تو را باد شکست
یا سرمای بیرون در ؟
او را هرگز به خانه راه ندادند
و یک روز شاید
آویزانگاهش سست شد
و باد پیچید
سرما هم در گرفت
فانوس خاموش شد
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
غروب در چشمان تو بود
وقتی به دریا فرو می رفتی
اکنون منم
طلوع بیهودگی

**********************
کاش
در قتلگاه دیگری
جز ثانیه های اکنون
رؤیای زخمی ام را می باختم
رنج را
در پایانه های دیگری
از گلویم پرواز می دادم
طناب های اینجا
به قدر کافی محکم نیست
راستی
وقتی چارپایه ی اطمینان
از زیر پایم بلغزد
تو سوگوار کدامین پرنده خواهی بود ؟
اشک آخرین مسکن دردهای انسان نیست
کاش
در جای دیگری پایان می یافتم که آغوش تو
تکیه گاه سست اعتماد است
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

andishmand
 
فسیل ماندگار/ مریم راد
کاش آدم بدِ قصه هایت بودم
تا باز هم مرا می بخشیدی
و کنار واژه هایت می نشاندی
و روز و شب خوبی های نداشته ام را می شمردی
کاش بد بودم؛
و در ذهن مهربانت لنگر می انداختم
تا همیشه جاودانه باشم...
کاش بد بودم تا صدایم طنین انداز وجودت می ماند؛
و غرورم همیشه سربلند!
آه! که بد بودن چه باشکوه است...
می فهمی صدایم را؟!
آنکه خوب خوب خوب ترینِ تو بود؛ با تو می گوید
ای عشق جاودان!
احساس لرزانم به پای غرور تو نمی رسد...
ای آشنا!
این فسیل ماندگار؛ دست هایش بوی خواب می دهد
نکند خواب مرا می بینی!؟
تو که خوابت چپ نیست؛
مثل همه روزگارم
انگار خوابم می آید...
یک خواب خوب!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

 
صدای تو
از پشت پنجره ها
از دریچه های مست نه چندان رها می آید
صدای من
از لای دفترها
شاید

****************
سر به شیشه می چسبانم
دفتر دور
قلم زیر میز
دستهایم آویزان
می خواهم بنویسم
فقط همین
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
تنها به اندازه ی سطری
که از نگاه تو آغاز می شود
و تا زمین تمام

***************
مگر از زندگی چه می خواست ؟
جز شانه ی مردی برای تحمل اشک هایش ؟
همه آسوده بخوابند
او از جاده های نامهربان گذشت
و هیچ مردی ندانست
از گریه تا گناه
چه قدر فاصله ست

**************************
آن ها چهار نفر بودند
چهار بدن
چهار لباس سربازی
چهار چفیه
چهار پلاک فلزی
چهار قلب
چهار جا
حالا بازگشته اند
بی بدن
بی لباس
بی چفیه
بی پلاک
بی قلب
بی جان
با تکه ای استخوان
چه قدر واژه ها بی رحمند
چه قدر قلم ها کوتاهند
شما بگویید
این شعر را چگونه می توان تمام کرد ؟
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

andishmand
 
درد و پایان / مریم راد
درد...
و تنهــــــــــــــــا درد ؛
آنچه از واژه هایت باقی ماند
کنار شمع خاموش چشـــــــــــــمانم که نرم نرمک جاریست ؛
زانو زده غـــــــــــــم
چه باور سنگینـــــــــــی
که هرآنچه بادها بوسیــــــــــدند؛
در دستان ماست
نگو دیگر آسمان ما خوابیــــــــــده...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
آه / مریم راد
کنار مزرعه ایستاده ام
مزرعه ی سبــــــــــــز رویاهامان
آه که می ســـــــــــوزد !
آه ! دردم آمد
روزهای سبـــــــــــزمان...
فردای طلائــــــــــی مان...
امروز سیــــــــــــاه مان...
چارشنبه سوری شده پـــــــــایان این روزهای رنگارنگ
عیدی نخــــــــــواهد آمد ؛
و بهـاری نبوده هرگــــــــــــــز
ریشه ای نمانده...
ساقه ای نمانده...
خاک بود و... باد بود و... آه شد...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

 
اشعاری از زینب هاشمی

تو آن طرف میز تمام رخ
من مات تصویری واضح
کیش من ، عشق می شود
و حالا، نوبت توست
برای به تاراج بردن من
یک حرکت مانده . .

**********************
حس شعر نیست
و من. . .
دیوانه وار با رنگ چشمان تو طرح میزنم
قلم/ موهایم سیاه
گره در گره
تو را بر دار قالی دل
نقش می زند. . .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
در خاطرات سبز شالی مان
من شاخه ای گندم بودم
تو همه
آب بودی و آفتاب
حالا که میروم
معلوم نیست
قسمت سفره که میشوم .

************************
من دوست دارم
مرگ را
با چای بنوشم
وقتی تو شیرین را
از دست هایم می ربایند
طعم تلخ رقیب
آزارم می دهد.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 54 از 222:  « پیشین  1  ...  53  54  55  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA