ارسالها: 14491
#771
Posted: 20 Sep 2013 13:26
دلتنگی
حسرتت را كشيده است اين دل
آه جانسوزي در سينه اش مانده
آرزوي نگاه و ديدارت
بر دلش ترك بنهاده
يادي از من نكرده اي افسوس
شوق ديدارت مرا خواهد كشت
ياد آن لحظه هاي طولاني
در نگاه مهتابت خواهد خفت
نامه اي نداده اي دستم
چاره اي نكرده ام با خود
من اسير مانده ام تا كه
سرنوشت چه را خواهد گفت؟!!
عاشقت مانده ام اي دلبر
در دلم خانه اي بنا كردي
با خودم گفته ام آيا تو
نكند مرا فراموش كردي!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#772
Posted: 20 Sep 2013 13:40
مرا ببین
مرا ببين كه چگونه به ياد تو هستم
براي ديدنت همه روز مشتاق تر هستم
مرا ببين چگونه دلم هوايي شد
به ديدگان نجيبت ,شيدايي شد
مرا ببين چگونه ز دوري ميميرم
به لحظه اي كه نباشي به خود ميگريم
نشاندي آتش عشقي,درون سينه تنگم
دلم رسواي عالم شد ,هميشه دلتنگم
تمام شعر من شرح عشق تو شد گويا
خراب تو شد رفيق سايه هاي تنها
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#773
Posted: 20 Sep 2013 13:49
به من بگو
نشسته اي به دلم
جا خشك كرد ه اي
اسير خنده هاي توام
احساس كر ده اي؟
چگونه است كه من
دلتنگ ميشوم!!
چه شعله اي به دلم
تو
افروخته اي!!
هزار فاصله سهل است
هزار راه دراز
براي ديدن رويت ,
بگو چه باديه هاست؟
اسير بودم و هستم
اسير خواهم ماند!!
در انتظار.........
چشم به راه خواهم ماند!!
به من بگو !
نكند حواس من پرت است!!
به من نگو !!
كه دگر قلبت از سنگ است!!
به مژگان سياهت,
قسم به عاطفه ها
قسم به هر چه كه شد بعد
خاطر ه ها
تمام هستي من
با تو
معناگيرد
بدون روح تو
دلم
ترك گيرد
به من بگو!!
نكند شدم فراموشت؟
تمام اين بدنم
سراپا گوشست.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#774
Posted: 20 Sep 2013 13:55
زلال
چشمان تو
چشمان پر ز راز تو
راز نگاه بي دريغ مهربانيت
بر اين كوير تشنه ترك زده ز هجر تو
مجنون شدم از نگاه آسمانيت
باريد اشكي ز هجر تو
فداي تو
یک رویا
چه تاريك است اين خانه
چه غمگين است اين احساس
چه بي رحمانه ميتازي
بر اين قلب و بر اين افكار
سياهي غالب و
تمام رنگ ها مغلوب
بيا اي آشناي خسته از تبعيد
تو را من در تمام اين سياهي ها
به رنگ سبز
سفيد جيغ
به رنگ آبي دريا
رسم خواهم كرد
بيا اي آشناي خسته از تبعيد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#775
Posted: 20 Sep 2013 14:05
ارزو
غمگين تر از سكوتي تلخ
در زندان سياه, دلي رسوا
آشنايي را نمييابم
بر كرانه ساحل دريا
هر روز مثل روز قبل
هر شب دلتنگي و گريه
هر روز خيال يك عاشق
هر شب روياي دلمرده
دل از غمت ترك برداشت
از التهاب و رنج و دلتنگي
اميد كجا و باز روياها
اين بود آغاز دلتنگي
اي كاش يك روز با تو ميبودم
حتي دقيقه اي در كنار هم
زل ميزدم به تو با نگاهي گرم
پس ميزدم هر چه كه غصه است
امروز غروب آسمان ابري است
پس كو رد پاي اين خورشيد؟
كو رد طلايي عشقش؟
سرخي كجاست عاشق غمگين؟!!
پلكي بزن ,اي چشمان خيره!!
تا كي به راه دور خيره اي, بس كن
شايد كه سرنوشت همين باشد
مرگ تو هم با او, هماهنگ شد
از اضطراب لحظه اي دوري
قلبم درون سينه ميچسبد
مشتي بزن به سينه ام شايد
از اين خيال زشت برگردم
ميترسم از لحظه اي كه باز يك شب
آن خواب ترسناك برگردد
تكرار كابوس هاي هر شب
خواب از دو چشمان من بربندد
طاقت براي من نمانده است اي دوست
شايد دلم براي تو لايق نيست
شايد دوباره خيال واهيم با خود
روياند شعري ,از دلي غمگين
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#776
Posted: 20 Sep 2013 14:12
نگاه تو
بين من و نگاه تو چه ميگذرد؟!!
هر روز خطي به افكار ميكشم
در كوچه هاي ذهن خسته ام
هر دم خيال ياد تو ميگذرد
اي دلنشين تر از لحظه اي سكوت
از من ببر تمام اضطراب را
اين شوق ديدن روي ماه تو
با خود برده است خيال خواب را
تعبير تمام روياهاي من
اي آينه گم كرده اي مرا
اين نيز بگذرد
اما.........
ولي............
در انتظارم اين لحظه ها را
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#777
Posted: 20 Sep 2013 14:25
ارباب ترانه های شعر ناب
آن لحظه كه اسمان فرياد ميكشيد
آن دم ز شوق تو از دل كوير
هر قطره اي از دل ابر ميچكيد
من بودم و دفتر شعر بچگي
پر بودم از خاطرات كودكي
آندم به ذهن شعر كودكم
قطره به سوي دريا ميدويد
امشب خيال شعر بر سرم زده
مشقي براي تو تازه ميكنم
عكسي ز شعر تو در دلم نشست
آن را به روي تو هديه ميكنم
تو انتهاي لحظه هاي ناب
آتشفشان هر احساس پاك
از هر ترانه ات محظوظ مي شوم
استاد ترانه هاي شعر ناب
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#778
Posted: 20 Sep 2013 15:50
دوباره سیب می خواهم
خداوندا
رهايم كن از اين ظلمت
نخواهم خلوتي ديگر....
سقوطم داده اي از عرش
سراغ از من نميگيري!!!!
عروجم ده ....
...
....
چقدر زيباست اين معراج!!!
خداوندا....
زمين دلگير و تاريك است
سبك بنما روحم را
كه اين جسمم ...
سنگين است
مرا بردار...
خداوندا
دوباره سيب ميخواهم
منم حوا!!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#779
Posted: 20 Sep 2013 15:59
کنارم بنشین
بنشين كنار من دمي اي مهربان اي همدمم
بنشين ز چشم دل تو را اندك تماشايت كنم
بنشين كمي اين سو مگر در ديدگان خسته ام
عكس رخ سيماي تو وان لحظه زيبايم كند
آنقدر مشتاق توام آنقدر دوستت ميدارمت
بنشين كمي با شوق سر هر دم تماشايت كنم
حرفي بزن چيزي بگو كز آن صداي دلنشين
هر لحظه با تو بودن و با شادماني سر كنم
ديوانه روي توام مست نگاه دلفريب
بنشين كمي با بوسه اي هر لحظه شيدايت كنم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#780
Posted: 20 Sep 2013 16:19
بی تو
بي تو من از گذر ثانيه ها
بي تو من از همه خاطره ها دلگيرم
سفري در پيش است
و صدايي از دور
شيهه اسب نسيمي مرا ميخواند
كور سويي نمودار شده از ده دور
پابرهنه رفتم
آسمان آواز ميخواند
كمي دلگير است
و صداي نفس شب بشكست
همصدا با نفس خاطره ها
بركه آب زلالي ديدم
عكسي از يار بر آن افتاده
من تو را ميچيدم
تقدیم به تو
من دارم از تو ميخونم
از تو اي هميشه احساس
از تو كه دار و ندارم
فداي حرم نفسهات
اي عزيز نازنينم
اي درخت آشيونه
اومدي به خاطراتم
قدرتو اين دل ميدونه
تو زلالي مثل بارون
مثل قطره اي رو ناودون
مثل قطره اشك چشمه
مثل لحظه هاي بارون
تو تمام خاطراتم
پره از بودن با تو
حك شدي تو سرنوشتم
عاشقم هميشه با تو
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟