ارسالها: 14491
#781
Posted: 20 Sep 2013 16:39
خودکشی
من به جز مرگ به هيچ چيز نمي انديشم
نه به پرواز خيال
نه به آواز پرستو
نه به احساس كبود
گله از دوري يار ندارم هرگز
گله از غربت احساس خودم
گله از ارزاني قيمت عشق
گله از او دارم
چه گران دل به دريا دادم
چه سبك تير به قلبم زده اند
خنجر از پشت به قلبم كه نشست
دل من هم بشكست
اشك در چشم ترم جاري گشت
رنگ از رخ من كوچ كه كرد
غم
بر سر راهم بنشست
و دلي باز شكست
باز شكست
باز شكست
من به جز مرگ به هيچ چيز نمي انديشم
نه به آغاز وصال
نه به يك سادگي بي مقدار
به گمانم دل من قيمت احساس نداشت
و چه ارزان بودم
و چه بي مقدار
اين همه دغدغه اشك و پريشان احوال
زندگي بي معني است
زندگي مبهم شد
وسر سجاده شب
كوچ خواهم كرد به خيال
به همان مرگ
به همان نيستي خاطره هام
من به جز مرگ به هيچ چيز نميانديشم
نه به پوچي
به سكوت
و به يك خواب دراز
به يك آغوش امن و دراز
به احساس عميق باطن
به همان مرگ خيال
من به اعدام پرستو تو قفس
و به پرواز قناري تو هوا
مي انديشم
من به جز مرگ به هيچ چيز نمي انديشم
من به بغضي كه جا خشك كرده تو گلو
من به دلتنگي قاصدك پژمرده
به لگد مال شدن گل سرخ
به سرانجام وفا
به عبث
بيهوده
ن به جز مرگ به هيچ چيز نميانديشم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#782
Posted: 20 Sep 2013 16:53
شرح هجران
دل در سياهي شب بي شكيب بود
تنها اميد او به نوري غريب بود
جامانده در دلش بغض هاي آتشين
زخمي شده ز طعنه هاي آن و اين
انبوه آرزو جامانده در دلش
رنجيده شد تمامي آب و گلش
او پي برده بود بيرغيب بود
او راهي سرزميني غريب بود
دلبستگي من به مهرش عجيب بود
طرز نگاه او خيلي نجيب بود
آخر دلم ز مهرش بي نصيب گشت
عيساي روح من در صليب گشت
شعرم عاشق شده
شعرهايم از قلم خشكيد
شعرهايم دردلم كز كرد
شعرهايم بي نگاه تو
در ميان واژه ها دق كرد
چند روزي است كه شعرهايم
همه وزن هايش را ول كرد
شاعر عاشق وزن ها عاشق
آتشي را به جان اين دل كرد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#783
Posted: 20 Sep 2013 16:59
یه روزی
يه روزي ميشه عزيزم
دستاي همو ميگيريم
ميرسيم به شهر رويا
گله ها رو پس ميگيريم
يه روزي ميشه عزيزم
دل و ميزنيم به جاده
همقدم با سرنوشت و
هردومون پاي پياده
ميرسيم جايي كه هر روز
ميشمريم قاصدك ها رو
رو زمين وقتي خوابيديم
ميشماريم ستاره ها رو
تك درخت پير باغچه
هنوزم عاشق ياسه
اون هنوزم زندگيشو
واسه دلخوشيت ميسازه
زير سايه خيالت
منو از خودم رها كن
همسفر همنفسم باش
منو عاشقت صدا كن.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#784
Posted: 20 Sep 2013 17:04
شب
شب پر از پرده هاي سياهي است
هيچ كس پرده ها را نميكشد؟!!
من به ماه پيغام داده ام
چرا خورشيد سرك نمي كشد؟
باز صداي زوزه باد و
باز وهم آشيانه دلگير
شب دراز است و غم مهمان است
كو صداي آشناي طرب انگيز!!!
امشبم تا صبح بيدارم -------همسفر با خيال مهتابم
در نگاه مبهم تارم ------- كور سوي اميد ميخواهم
شب خموش و سكوت رعب انگيز
ماه خموش و خورشيد دلگير
من هميشه در اين تدبيرم
آسمان هم نفس نميكشد؟!!!!
حادثه چقدر نزديك است!!
فاصله چقدر طولاني!!
من هميشه اميد ميدارم
آشتي كند ماه با خورشيد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#785
Posted: 20 Sep 2013 17:08
خداوند هم برای عاشقان یاسین می خواند
تو ميداني؟!!
من از دلتنگي روز و شب و
از گريه كردن هاي شبانه
و از اين گوشه نشيني هاي بي بهانه
من از اشك سرشگ آتش عشق و
و از گرداب نگاه كودكانه
و از وهم خيال تو ميان ربناي قامت ترديدهاي خالصانه
چه فهميدم؟؟!!!
و دانستم؟؟!!
خداوند هم براي عاشقان ياسين ميخواند!!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#786
Posted: 20 Sep 2013 17:13
منتظر می مانم
كاش چشمانم را ميستاندي
با آن غم چشمان مرا ميخواندي
كاش ميفهميدي كوچه ها بي نورند-------عشق ها بي روحند----------كه نگاهت ز محبت دورند
كاش مي دانستي نبض قلبم همه عمر مينوازد ز غمت
تا نسيم نفست هست دلم مجنون است
من كه ميدانم در پشت چشمان سياهت چون ابر---اشك ها مستور است
منتظر مانده دلم--باز مشتاق تر از ديروزم
به نگاهي دلخوش ---كه خيالي بس خوش!!!!
كه تو را خواهم ديد
همه شب ميگويم--- گذران اين عمر
يا گذر از اين عمر؟
با تو بودن گذران-بي تو بودن گذر است
من كه مشق شب عشق ننمودم هرگز!!
به تمناي كه ترسيم نمودم غم عشق!!
پرده هاي چشمم مدتي بسته نشد
به كدامين طلوع منتظر ميمانم؟
به مكرر گويم كه تو را خواهم يافت-----كه تو را خواهم ديد
وتو پيغام سلام چشمم خواهي يافت
به مكرر گويم منتظر ميمانم منتظر ميمانم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#787
Posted: 20 Sep 2013 17:20
بهشت یار
زاهدان حرم عشق؛ همه در طرفي
چه گلستان و گلي و مي و هم نفسي
من از اين خانه خمار گذر ميكردم
همه جا بر همه احوال نظر ميكردم
يك پري با قدح و جام شراب
به بهشت اندر و اين حال خراب
يك طرف همهمه و آهنگ نياز
ميرسد گوش صداي طرب و ناز و نواز
جز صفا و وفا و محبت ندارد چيزي
اين بهشت است همان خانه عشق و وصال
خانه دوست همين نزديكي است
تو نگو بار دگر خانه دوست كجاست؟!!!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#788
Posted: 20 Sep 2013 18:55
دفتر نقاشی
يه روزي يه روزگاري
توي دفتر نقاشي
يه برگ سفيد و زيبا
زنده بود با نقاشي هاي زيادي
تا يه روز يه بچه بد
با مداد زشت بدرنگ
همه صفحه هاي نقاشي رو خط خطي كرد
ذهنمو از هر چي رنگه خالي كرد
همه صفحه دفتر قشنگش
پر شد از نقاشي هاي بد و بدرنگ
تا رسيد به صفحه من
اون منو مچاله كردو
توي كوچه جاگذاشت و
پاره كرد
يه روزي يه عابري كه رد ميشد از اون كوچه
خم شدو
منو برداشت و نگاه كرد
توي دستاي خودش نوازشم كرد
اون واسم يه نقشي از دفتر نقاشي كشيد!!!!
چه مهربون!!!!!!!!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#789
Posted: 20 Sep 2013 19:03
لرزش
تنم لرزيد آن هنگام كه گفتي رفته اي اي يار
مرا رنجاندي و رفتي بريدي از دلم اي يار
مرا بازيچه اي كردي شكستي قلب من اي يار
مرا كشتي و له كردي براي كي بگو اي يار
رفيق نارفيق بودي ندانستم چه ميكردي
تو رفتي با دل ديگر دلم از سينه بگسستي
دلم بازيچه ات بود و اميدم نوميد كردي
به چشمان پر اشكم نگاهي هم نميكردي
خدايا اي خداوندا تو ميداني و قلبم
تو مي داني چه بگذشته در اين روز در دل تنگم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#790
Posted: 20 Sep 2013 19:20
حماسه عشق
حماسه عشق
منم مجنون...... منم افسون.....
منم خسته از اين لحظه
تويي ليلي!! تويي سيلي!!
رواني از پس پرده!!
منم عاشق.... منم سارق.....
منم ديوانه خسته
تويي معشوق!! تويي افسوس!!
تويي سراب پيوسته!!
منم فرهاد..... تويي شيرين...
بزن تيشه به اين قلبم نباشي در پي مرگم
بيا آرش!! بيا رستم!!
كمان گير و بزن دردم!!!!
ندارم نوشدارويي
فدايت اين جان و قلبم
فدايت اين جان و قلبم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟