ارسالها: 14491
#911
Posted: 6 Oct 2013 17:30
شعر کوتاه
۱)
در دشتي كه دلت را به باران داده اي
چكاوكي دارم
و آوايي كه بهانه ي پرواز ست.....
2)
پشت پلك هايت را تا گونه بوسه مي كارم
و دشت سينه ات را باراني
..
.
فردا بهاري زود هنگام است!!!
به لطف وجـــــــــود تــــــ....
3)
زير پاي انتظارم ،علف جوانه ميزند
وفتي
كفش ها بر پاشنه ي انتظار كوك است.....
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#912
Posted: 6 Oct 2013 17:32
دب اکبر
یک مشت ستاره ی علاف
تاريكي محض را نشانه گرفته اند
و هر شب جلوي چشمانم ميرقصند
گوشه اتاقم كز كرده ام
وتنهايي از قلبم چكه ميكند
يادت باشد هميشه
ماه را همينجا لگد مال كردم
به اميد دب اكبــــــــــر
كهكشان گردي كردم
پايت را بر نردبان شب نگذار ....
طعم بي وفايش را چشيده ام
....
اسم شب كه ميشود تارو پودم ميلرزد....
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#913
Posted: 6 Oct 2013 17:37
اه زمین
آه ميكشد زمين
و آدم برفي در چشمانم
آب ميشود،
پيراهنش به انجماد ميرساند
گونه هايم را...
درد ،
گر ميگيرد ،
در امتداد گونه هايم
آه ميكشد زمين
در دهان هوا
و ذوب ميشود انجماد گونه هايم
درچگالي دستانم...
ميبلعم،
آه زمين را
تسلي درد گر گرفته ام
در شريان سرد روزگار
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#914
Posted: 6 Oct 2013 17:40
دروغ
از هوش ميروند واژه ها
وقتي چشمانت غزلي شيرين
از ابياتي دروغ ميسرايد
مبهوت پلكهايت ميشوم
در اكران مردمك !
بي ثباتي ات ،
چه معصومانه بازي ميكند...
در يواشكي هايت
از اين غزلها بسيار سروده اي
با استعاراتي مجهول !
ومن در هجي قافيه ي ابياتت،
روحم را به سماع كشيده ام
...
اينك شب چشمانت
ماه را بيرون ميكشد
اين تقديري ست براي شناخت تو.....
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#915
Posted: 6 Oct 2013 17:43
صافی صبر
تكثير زخمها
اتفاق عجيبي نيست
درد گر گرفته و تنهايي ميلرزد
در تمناي سرد..!
چه سكوت مذابي !
چه آتشكده ي كوري....
درد،
چكه ميكند از صافي درشت صبـــــر
و به هيزم اشك آتش ميزنم چشمهايم را
همين كه شب ميشود
آسمان را به كوزه دستانم ميريزم
وضو ميكنم و نماز ميخوانم
باز هم ياد تو......
سجده سهو ميكنم انتظارت را
شب يلداي يادت را چند بار نماز بخوانم ؟
و بارها سجده سهو!؟
احتياط شرط عقل است
و من عاقلانه نماز احتياط را ايستاده ميخوانم
تا بر بلنداي قامتت
ديوار يادت را سرك بكشم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#916
Posted: 6 Oct 2013 17:45
ان سوی چشمانم
آن سوي، چشم هايم
اشتياق را به تماشا نشسته ام..
به تاوان باورهايم
ترديدها را ترفند ميزنم
دل ميگذارم به دامان مهربانيت
و در گوش شب زمزمه ميكنم
ترنم باران را...
شاخه هاي سبز باران خورده
بر گونه هايم خميدند
شبت را به زحمت از تخت پائين مي كشم
تا در حوض كوچك حياط
روشنائي صبح را به چشمانت هديه كنم
سرم را بر ثانيه هاي صبح مي سايم
سنگ چشمانم را ،
به الماس خورشيدتو
صيقل ميدهم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#917
Posted: 6 Oct 2013 17:46
نبض اشعار
وقتی گردن سکوتم
گرمی نفس هایت را احساس میکرد
آه ، نفس ها را سلاخی کرد
ومن سکوت را بلعیدم
نبض اشعارم در پیکر خسته زمان
ایستاد
نمیدانم
به کفاره کدام گناه ، سکوت مطلق
را نوش کرده ام
خانه ام کاشانه سکوتی سرد است
کمی هیزم بیاور !
تکه های درخت بی هویت شده اند
و عریان پرسه میزنند
چقدر سرد.........
احساسم میکنی ؟
حالا جهان را باور میکنی؟؟
من با روزگار به توافق رسیده ام
ولی تو هنوز نمیدانی نبضت کجا
میزند!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#918
Posted: 6 Oct 2013 17:47
لبخند تلخ
لبخند های تلخم را هر روز رنگ میکنم
تا سیاهی تمامش نکند
زمان بر پیشانیم چین میخورد
و بهار از گوشه چشمانم وداع میکند
از میسر خستگی پیاده میگذرم
بر بلندای افکار پرواز میکنم
... دلتنگی هایم را پاره پاره ابر میکنم
تا بر دشت وجودم قطره قطره سرازیر شود
هوا هنوز بارانی ست
خیس باران انتظار ،
گیس های صبر را میبافم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#919
Posted: 6 Oct 2013 17:48
ارتحال نیستی
نفس هایم سرد میشود
من هنوز زنده ام
قفل سکوت باز نشد
زانوان زمین میلغزد
شمار نفس هایم کم میشود
اشتیاق لمس درونت
از درک دست های خسته ی من
پیشی گرفته است
پروازی سخت
با بالهای گره خورده
تقدیر تلخ شدن
انجماد در حیطه اعتبار آدمی
بیا ارتحال نیستی ام را جشن بگیریم
گناه ،کفاره ادمیست
و ما به عشق مومن میشویم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#920
Posted: 6 Oct 2013 17:48
توگفتی
تو
گفتي :
هديه
اي دارم برايت
به
من گفتي :
دل
دريايي آبي آبي،
همه
ارزاني تو
به
من گفتي :
همه
امواج مردن
سكوت
مطلق دريا نثارت.
......
.
.
و
اما من !!!
نميخواهم
سكوتت را
واين
دريا، به ظاهرا آبي آبي
و
اين ،تنهايي مطلق
و
اين، زندان روياها!!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟