انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 94 از 222:  « پیشین  1  ...  93  94  95  ...  221  222  پسین »

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
انتظار
در خلوت قلبم
برایت شعری زمزمه می کنم
چشمان ِ غمگینم
هردم می باردُ
تو با چتری از عشق زیر ِبارش ِچشمانم
نشسته ای آرام،
نگاه غمناکت به آسمان ابری ِچشمانم
در انتظار ِ
تابش ِآفتاب بر مردمکِ
چشم ِگریانم...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
گذر عمر جوانم کرد
نگه ام بر آینه افتاد
یافتم تصویری
از جوانی خودم
آینه لبخند به لب ،
گفت به من:
گرچه تو را
گذر عمر گران
پیر و زمینگیر کرده
و فرسوده شده رخسارت
اما
تو دلی داری
برنا و جوان
احساسی پاک و زلال
و قلبی پر از اندیشه ی پاک
گیسوان شعرت سیاه
و چشمان پر مهرت بزیبایی ماه .
نور امید
چو خورشید
تابید به دلم
شاد و مسرور و غزل خوان
صورت آینه را بوسیدم.
اینک این من
گرچه از رخساره ظاهر ، پیرم
اما هرگز
ندارم هراس
داشتن ِ قلب ِ جوان
بِهتر از داشتن ِ رخسارِ جوان
گذر عمر نه آنست
که نگارند بر دفتر دنیا و
نقشی که نشسته بر پیکر من
بلکه آنست
که در دل دارم .
من دلی دارم
سرشار از مهر و امید
به وسعت یک اندیشه ی پاک
و پر از عطر ِ گلهای شب بو و نیلوفر .
من دگر
پیر نیستَم و
تا ابد نیز
پیر نخواهم بود
زنده ام و
جوان خواهم بود
به جوانی به خاک مغاک خواهم خفت
یاد باشد آن زمان بر گورم نویسند:
جوانی به سن پیری اینجا بخفت
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
مرگ ازادی
پرندۀ خیالم
در جستجوی آزادی
بال گشود و به آسمان
پر کشید
در پهنۀ آسمان اسیرِ
شکارچی تیز چنگال
بال و پر فرو ریخت و
طعمۀ حرص سیری ناپذیر
صیاد،
تن به هم اغوشی عفریت مرگ داد...


غروب اندیشه
سقوطِ
دیوار سکوت و
اسارت خورشید
در زمستان اندیشه ،
و انعکاس فریادِ
خاطرات دردناکِ
نیلوفرهای مُرده ،
بر مدارِ زهرخند
آخرین وداعِ مرداب ،
پژواکِ مرثیه های دردِ
اندیشه های عاصی
در غروب آزادی ست........
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
تولدم
کافه نادریِ نیمه تاریک
از دود سیگار و بوی قهوه و
پچ پچ های شاعرانه، پـُر...
رقص شعلۀ لرزانِ شمعِ روی کیک
کنار یک فنجان عشق و
یک بشقاب خاطره
و صندلی خالی ای که
نشسته روبرویم ،
تلخی نبودنت را
به چشمانم زل زده،
خاطراتمان را به اندوه بُرمیزنم.


خاطره تولدم
روز تولدم!!!
پشت میزی تنها،
دفتری خالی از عشق و
کتابی تهی شده از خاطره،
با اندوه بدوش میکشم
سنگینیِ نگاه های کنجکاو درون تاریکی کافه را
به نظاره گری
خنده ها و گریه هایم
در تنهایی مسخ شده ام...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
اشک و اه مهتاب
1
«اشک مهتاب»
مهتاب در جنگل تاریک
از لابلای شاخه ها سرک می کشدُ
بر بستر برکه میخوابد
در انتظار هم آغوشی با بید مجنون
بر آینۀ برکه اشک میریزد
تا سحرگاهان...
2
«آه مهتاب»
مهتاب آه میکشد
وقتی در آینۀ برکه
سایۀ بید مجنون را
بر سر خود نمی بیند...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
شعر های سر بریده
رقصِ اشک
بر گونه هایم،
در تشیعِ
معبد های مستبدِ
ساحران هرزه گرد،
شعر های سر بریده ایست
با گیوتینِ
بی دادگری..

نشخوار خاطرات
خاطراتمان را
در آغوش تنهایی
نشخوار میکنم ،
تیشه می کشم به قاب شکستۀ روی دیوار
تا نبش قبر کنم مرده ای که مرا می بیند!...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
اشک و اه ستاره
«اشک ستاره»
1
از اشک بانو ستاره
آسمانِ شب
ستاره باران می شود...
2
اشک ستاره در دل شب
بارش شهاب می شود
وقتی بوسۀ مهتاب را
در بستر نرم امواج برکه
بر گیسوی پریشان بید مجنون می بیند...
3
طلوع زایش ستاره های جوان
انفجار نوریست از
اشک ستارۀ پیرآسمان...
آه ستاره
1
ستاره آه میکشدُ
شهاب میشود
وقتی مهتاب دلربا را
در آغوش برکه می بیند...
2
آه ستاره در آسمان شب میپیچد
وقتی هم اغوشی مهتاب و بید مجنون را
در بستر برکۀ جادویی به چشم میکشد.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
گل افتاب گردان
کمرش تاب برداشته
گلِ آفتاب گردان
به دنبالِ، آفتابِ سرگردان

تابوت افکار
خنده های واژگونه ام
در برزخ بی تفاوتی
و در سایۀ شکستۀ تابوتِ افکارم
در سوکِ،
دوزخیان اجباری
تصاویر گنگِ
شادیهای فراموش شده
در سراب دروغین لحظه هاست...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
خاکستر اشعار
در گورستان افکارم،
مرثیه های شلاق خورده را
زیر خاکستر سپید اشعار
دفن میکنم.
حتی اگر واژه هایم را
مصلوب کنند
روحم جاودانه خواهد شد.


جنون درد
خنده هایم به جنون درد
آلوده است
در واپسین لحظه های
وهم آور مرگِ تیک تاکِ ساعت،
با دلی زخمی و خون آلود
شـعر عصیـان
در گوش زمـان
زمزمه میکند...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
مرگ قو
هیچ آواز مرگ قو ،شنیده ای؟
آن هنگام که قوی زیبا
مرگ را نزدیک میبیند
در گوشه ای خلوت
غمگین و تنها
آوای حُزن می خواند و
با جلال و وقاری برازنده ی زیبائیش
مرگ را استقبال می کند،
مرگی با شکوه و پر ابهت...


سه کوتاه
1
چه درد آوراست
رقص تکراری عقربه های ساعت
وقتی،

گذر کشتی طوفان زدۀ عمر را
بر امواج شلاق خوردۀ زندگی
به تماشا می نشیند...
2
صدای گام های شتابزدۀ زمان
در گوشم پیچیده و
از ارتعاشِ پردۀ گوشم
زلزله ای بپا شده
عفریت مرگ
پشت کدام زایش دلتنگی
در انتظارِ
نابودی اندیشه نشسته؟!!!...
3
ماسه های ساعتِ شنی
چه شتابان
ظرفِ زمان را پُر میکند،
وقتی که سایۀ مرگ
با مرثیۀ سکوت
قامتِ دیوارِ خانه را
به انتظار نشسته..
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 94 از 222:  « پیشین  1  ...  93  94  95  ...  221  222  پسین » 
شعر و ادبیات

زنان ایرانی و سروده‌هایشان (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA