ارسالها: 24568
#91
Posted: 15 Feb 2015 00:15
mereng
حرف هایم را بشنو، شعرهای تبدارم را بخوان تا کلماتم زیر انبوهی از کاغذ زنگ نزنند. می دانی ؟ گاهی از اتاق سنگی تنهائیم بیرون میزنم ، بیرون هوا شبیه نگاه توست و عطر نور به مشام می رسد .
بدون اینکه پرده ها را کنار بزنم ، بدون اینکه پنجره ها را باز کنم می توانم تو را ببینم که روبروی آرزوهای من نشسته ای و آسمان را روی شانه هایت گذاشته ای .
نام ستاره ها را یکی یکی می توان از تو پرسید ، می توان بدون کلمه برای تو شعر گفت .
همه پنجره های دنیا مال توست ، وقتی خورشید یکی از دگمه های پیراهن توست .
همه درختان دنیا مال توست وقتی جنگل از دست های تو عبور می کند .
همه اقیانوس ها مال توست وقتی همه ابرهای دنیا از چشمان خاکستری رنگ تو آغاز می شوند .
همه گنجشک های غریب مال توست ، وقتی روی ایوان دلت ، دانه های مهربانی پاشیده ای
همه آیینه های دنیا مال توست وقتی صورتت را در چشمه های خنک ازل شسته ای .
اگر دعای دیدار را زمزمه کنی ،
همه درها برویت باز می شوند. اگر روی موج های دریا ترانه بنویسی ،
همه سنگ ها در دستهایت بدل به گل سرخ می شوند .
سرت را بالا بگیر مرد مغرور من .
بگذار دنیای من روی انگشتهایت آرام بگیرد ، و کهکشان ، زائر آستان تو شود .
happy vallentine
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 2890
#92
Posted: 19 Feb 2015 22:39
گاه آرزو مي كنم ، چند لحظه اي جای من باشی !
دلت ، دل من باشد، چشمانت ، چشمان من باشد
روحت ، روح من باشد ، تمام وجودت از من باشد.
آنگاه خواهي ديد چقدر براي رسيدن به تو بي قراري مي کنم،
خواهي ديد شبها و روزها از دوري تو اشك مي ريزم،
و احساس خواهي كرد چقدر تو را دوست دارم .
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#93
Posted: 24 Feb 2015 21:37
در راه زندگی ، حالا که عاشقم، تنهای تنها مانده ام برای تو
می مانم با تو ، تا بگویم بی تو نمیتوانم بمانم با زندگی
زندگی فدای تو ، بی تو نمی مانم بدون تو
می مانم برای عشق ، برای عشقی که سرچشمه آن تنها تویی عزیزم
در راه عاشقی ، تنهای تنها ، مانده ام با غمها
غم دور از تو بودن ، غم دلتنگی ات و غم فرداهای بی تو بودن
مانده ام برای تو ، برای تو که برایم عزیزی
برای تو که یک دنیا دوستت دارم و بدون تو محال است بسازم با تنهایی
این قلبم ، و این هم احساسات من ، حالا تو هستی و یک عاشق همیشگی
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#94
Posted: 28 Feb 2015 22:05
عزیز دلم تویی
عزیز دلم تویی ، مهربانم، همه هستی ام تویی
عشق من تویی ، گل من، همه زندگی ام تویی
تویی زیباترین گل در میان تمام گلها در گلستان باغ زندگی
تویی درخشانترین ستاره در میان تمام کهکشانها در آسمان زندگی
همدم من تویی ، بهترینم ، شیرینی لحظه هایم تویی
همنفسم تویی ، زیباترینم، فرشته قلبم تویی
تویی لایق یک قلب بی ریا مثل قلب پاکت
تویی سرچشمه همه خوبیها مثل قلبت که مانند دریاییست پر از محبت و مهربانی
همسفرمن تویی ، ای همیشه ماندنی ، آرزوی همیشه من تویی
همزبان من تویی ، ای تو که با درد دلهای عاشقانه ات مرا به رویاها میبری
همسفر با من بمان ، تنها نگذار مرا
اسیر کن مرا در قلبت ، هیچگاه رها نکن مرا
همسفر مرا دوست داشته باش ، عاشقم کن ، در حسرت عشقت نگذار مرا
عزیز دلم تویی ، فدای قلب مهربانت ، همه هستی ام تویی
همسفر ، همنفست دلش همیشه با تو است ، همنفس ، همسفرت تا آخر راه زندگی با تو است.
ای همیشه یارم تویی عشق ماندگارم
عزیز دلم تویی ، گل من، همه زندگی ام تویی
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 103
#95
Posted: 4 Mar 2015 18:21
خورشید قلبم
حضورت روشنی بخش تمام روزهایم
و نگاهت آرامش بخش ترین منظره ی زندگیم
بی رنگ ترین لحظه ها در حضورتو رنگ می گیرد
تو باشی همه چیز حور دیگریست
عصرهای دلگیر جمعه
رنگین کمان حس های قشنگ می شود
صبح های شلوغ شنبه آرام ترین اوقات هفته
وقتی تو هستی
تیره ترین شب ها هم جور دیگریست
سپید و دوست داشتنی
به خود می بالم که چون تویی دارم
ماه آسمانم
مهم نيست در عشق به وصال برسي
مهم اين است که لياقت تجربه کردن
يک عشق پاک را داشته باشي
ارسالها: 14491
#97
Posted: 16 Apr 2015 16:18
با کدام دست
خواب خواب خواب
او غنوده است
روی ماسه های گرم
زیر نور تند آفتاب
از میان پلکها ی نیمه باز
خسته دل نگاه می کنم
جویبار گیسوان خیس من
روی سینه اش روان شده
بوی بومی تنش
در تنم وزان شده.
خسته دل نگاه می کنم
آسمان به روی صورتش خمیده است
دست او میان ماسه های داغ
با شکسته دانه هایی از صدف
یک خط سپید بی نشان کشیده است
دوست دارمش...
مثل دانه ای که نور را
مثل مزرعه ای که باد را
مثل زورقی که موج را
یا پرنده ای که اوج را
دوست دارمش...
از میان پلکهای نیمه باز
خسته دل نگاه می کنم
کاش با همین سکوت و با همین صفا
در میان بازوان من
خاک می شدی
با همین سکوت و با همین صفا...
در میان بازوان من
زیر سایبان گیسوان من
لحظه ای که می مکد تورا
سرزمین تشنه ی تن جوان من
چون لطیف بارشی
یا مه نوازشی
کاش خاک می شدی...
کاش خاک می شدی...
تا دگر تنی
در هجوم روزهای دور
از تن تو رنگ و بو نمی گرفت
با تن تو خو نمی گرفت
تا دگر زنی
در نشیب سینه ات نمی غنود
سوی خانه ات نمی دوید
نغمه ی دل تو را نمی شنود
از میان پلکهای نیمه باز
خسته دل نگاه می کنم
مثل موجها تو از کنار من
دور می شوی...
باز دور می شوی...
روی خط سربی افق
یک شیار نور می شوی
با چه توان
عشق را به بند جاودان کشی؟
با کدام بوسه با کدام لب؟
در کدام لحظه در کدام شب؟
مثل من که نیست می شوم...
مثل روزها...
مثل فصلها...
مثل اشیانه ها...
مثل برف روی بام خانه ها...
او هم عاقبت
در میان سایه ها غبار می شود
مثل عکس کهنه ای
تار تار می شود
با کدام بال می توان
از زوال روزها و سوزها گریخت؟!
با کدام اشک می توان
پرده بر نگه خیره ی زمان کشید؟
عشق را به بند جاودان کشید؟
با کدام دست؟...
خواب خواب خواب
او غنوده است
روی ماسه های گرم
زیر نور تند افتاب
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 455
#98
Posted: 26 Apr 2015 17:31
تا خانه چشمانت راهی نیست . . .
وقتی که نگاهت را از من دریغ میکنی ...
چه بگویم وقتی که ...
نه تنها چشم هایت را ...
بلکه دریچه قلبت را برویم بسته ای ...
اما بدان ...
همیشه پشت پنجره "خیالم"
برای چشمهایت . . .
چون چلچراغی میدرخشد...
بگذار در وجود تو گم شوم ...
و تو در جستجوی من ...
آهسته مرا بخوانی...
و مرا در قلبت پیدا کنی. . .
من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
ارسالها: 378
#99
Posted: 23 May 2015 03:30
مهتاب برف زیبا و سفید را به آرامی نوازش می کند
و شبی رویایی و افسونگر را نوید می دهد
در آن شب آرام و سفید فقط عشق است که جریان دارد
و لب های عاشق و معشوق را به سوی هم می راند
و سکوت همه جا را فرا گرفته است
تنها یک زمزمه به گوش می رسد
فرشته کوچولو من دوستت دارم برای همیشه
سالگرد اشناییمون مبارک
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 14491
#100
Posted: 25 Jun 2015 22:38
تقدیم به انی ثینگ عزیزم
ساز تو دهد روح مرا قدرت پرواز
از حنجره ات پنجره ای سوی خدا باز
احساس من و ساز تو
جان های هماهنگ
جان من وآوای تو یاران هم آواز
گلبانگ تو روشنگر جان است
قول و غزلت پرچم شادی ست
بــر اَفـراز
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟