ارسالها: 8967
#21
Posted: 3 May 2012 22:45
تا هشیارم خوشی ز من پنهان است
چون مست شدم, خرد ز من نقصان است
حـالی است میان مستی و هشیاری
مـن بـنـده ی آن؛ کـه زنـدگانی آن است
*****
خیام اگر ز باده مستی، خوش باش
با لاله رخی اگر نشستی، خوش باش
چون عاقبت كار جهان نیستی است
انگار كه نیستی، چو هستی خوش باش
*****
راه پنهانی میخانه نداند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر
*****
برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم
زان پیش که از زمانه تابی بخوریم
کاین چرخ ستیزه روی ناگه روزی
چندان ندهد زمان که آبی بخوریم
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 7673
#22
Posted: 3 May 2012 22:59
چون در گذرم به باده شویید مرا
تلقين ز شراب ناب گویید مرا
خواهید به روز حشر یابید مرا
از خاک در میکده جوييد مرا
*****
چندان بخورم شراب کاین بوی شراب
آید ز تراب چون روم زیر تراب
گر بر سر خـاک من رسد مخموری
از بوی شراب من شود مست و خراب
*****
اجزای پياله ای که در هم پيوست
بشکستن آن روا نمی دارد مست
چندين سر و ساق نازنين و کف دست
از مهر که پيوست و به کين که شکست
*****
می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت
بی مونس و بی رفيق و بی همدم و جفت
زنهار به کس مگو تو اين راز نهفت
هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت
*****
می خوردن و شاد بودن آيين منست
فارغ بودن ز کفر و دين؛ دین منست
گفتم به عروس دهر کابين تو چیست
گفتــا دل خـرم تـو کابين مـن است
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 14491
#27
Posted: 14 Mar 2014 13:35
The Rubaiyat
By Omar Khayyam
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#28
Posted: 14 Mar 2014 13:41
I
Wake! For the Sun, who scatter'd into flight
The Stars before him from the Field of Night,
Drives Night along with them from Heav'n, and strikes
The Sultan's Turret with a Shaft of Light.
II
Before the phantom of False morning died,
Methought a Voice within the Tavern cried,
"When all the Temple is prepared within,
Why nods the drowsy Worshipper outside?"
III
And, as the Cock crew, those who stood before
The Tavern shouted--"Open then the Door!
You know how little while we have to stay,
And, once departed, may return no more."
IV
Now the New Year reviving old Desires,
The thoughtful Soul to Solitude retires,
Where the White Hand Of Moses on the Bough
Puts out, and Jesus from the Ground suspires.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#29
Posted: 14 Mar 2014 13:45
V
Iram indeed is gone with all his Rose,
And Jamshyd's Sev'n-ring'd Cup where no one knows;
But still a Ruby kindles in the Vine,
And many a Garden by the Water blows,
VI
And David's lips are lockt; but in divine
High-piping Pehlevi, with "Wine! Wine! Wine!
Red Wine!"--the Nightingale cries to the Rose
That sallow cheek of hers t' incarnadine.
VII
Come, fill the Cup, and in the fire of Spring
Your Winter-garment of Repentance fling:
The Bird of Time has but a little way
To flutter--and the Bird is on the Wing.
VIII
Whether at Naishapur or Babylon,
Whether the Cup with sweet or bitter run,
The Wine of Life keeps oozing drop by drop,
The Leaves of Life keep falling one by one.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#30
Posted: 14 Mar 2014 13:47
IX
Each Morn a thousand Roses brings, you say;
Yes, but where leaves the Rose of Yesterday?
And this first Summer month that brings the Rose
Shall take Jamshyd and Kaikobad away.
X
Well, let it take them! What have we to do
With Kaikobad the Great, or Kaikhosru?
Let Zal and Rustum bluster as they will,
Or Hatim call to Supper--heed not you
XI
With me along the strip of Herbage strown
That just divides the desert from the sown,
Where name of Slave and Sultan is forgot--
And Peace to Mahmud on his golden Throne!
XII
A Book of Verses underneath the Bough,
A Jug of Wine, a Loaf of Bread--and Thou
Beside me singing in the Wilderness--
Oh, Wilderness were Paradise enow!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟