ارسالها: 6561
#61
Posted: 3 Jul 2013 22:13
آغوش
به آغوشم فشردم! گفت مُردم
چه لذتها که از آغوش تو بُردم!
شبی دیگر در آغوش دگر بود
خدایا کاش کمتر میفشردم
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#62
Posted: 3 Jul 2013 22:13
سرشک
پرسیدم از سرشک، که "سرچشمه"ات کجاست؟
نالید و گفت: "سر" ز کجا "چشمه" از کجاست؟
لبخند لب ندیدهٔ قلبم که پیش عشق
هر وقت دم ز خنده زدم، گفت: نابجاست
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#63
Posted: 3 Jul 2013 22:14
سوز و ساز
یک بحر سرشک بودم و عمری سوز
افسرده و پیر میشدم روز به روز
با خیل گرسنگان چو همرزم شدم
سوزم همه ساز گشت و شامم همه روز
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#64
Posted: 3 Jul 2013 22:19
پریشانی
از بس کف دست بر جبین کوبیدم
تا بگذرد از سرم، پریشانی من
نقش کف دست! محو شد، ریخت به هم
شد چین و شکن، به روی پیشانی من
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#65
Posted: 3 Jul 2013 22:19
آثار شب زفاف
من زادهٔ شهوت شبی چرکینم
در مذهب عشق، کافری بی دینم
آثار شب زفاف کامی است پلید
خونی که فسرده در دل خونینم
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#66
Posted: 3 Jul 2013 22:23
سرشک بخت
دردا که سرشک بخت شوریدهٔ من
چون حسرت عشق، مرده بر دیدهٔ من
اشکم همه من! اشک تو چون پاک کنم
ای بخت ز قعر قبر دزدیدهٔ من
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#67
Posted: 3 Jul 2013 22:25
خدا
یک روز که مرده بودم اندر خود زیست
گفتم به خدا، که این خدا، در خود کیست؟
گفتا که در آن خودی که سرمایهٔ هست
در سنگر عشق، جوید اندر خود نیست
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#68
Posted: 3 Jul 2013 22:26
احتیاج
گفتم: بگو به من، ای فاحشه! که داد به باد؟
شرافت و غرور تو را؟ ناله از دلش سر داد
کای احتیاج، زادهٔ زر، مادر فساد
لعنت به روح مادر معروفهٔ تو باد
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 6561
#69
Posted: 3 Jul 2013 22:26
غریب
هنگام پاییز
زیر یک درخت مُردم
برگهایش مرا پوشاند
و هزاران قلب یک درخت
گورستان قلب من شد
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "