ارسالها: 1460
#264
Posted: 10 Nov 2016 22:49
مداد بوی چوب
کاغذ بوی خاک
و لحظه ها
بوی دلتنگی می دهند
واژه ها اما
مدام
عطر یاد تو را
روی دفترم می پاشند
و بی هیچ تمهیدی
شعری شبیه تو
از سرانگشتانم چکه می کند.
"ماندانا پیرزاده"
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#265
Posted: 10 Nov 2016 22:53
گاه باید رفت
ازکنار تمام پنجره ها
تمام درها را باید بست
کاش میشد نفس هم نکشید
امشب باد سرِبازی با دل دارد
دستانِ لرزانم عطر تنی میدهد
که کوچیده از این دیار
باران تو ببار برسرم
تا شاید تو بشویی
زنگار روح خسته ام را
تا شاید تو بشویی
سیاهیِ والودگی ذهنم را
اری! تو بباروتوبشوی
از قضاوتها خسته ام
دلم رنگین کمان بعدازتو را می خواهد
تابعداز دیدنش
مستانه بچرخم وشعرهای کودکیم
را به زمزمه بخوانم
کاش زندگی را بسان کودکی میدیدم
که ترس رفتن رنگین کمان
به پشت ابرها را دارد
ودر لحظه ها می خندیدم
ونفس میکشیدم؛
بوی خاک باران خورده را
وبه دست باد میسپردم عطر پیراهنی را
که بازی می داد کودک گستاخ
احساس مرا...
شاعر فاطمه مقیم هنجنی
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#266
Posted: 11 Nov 2016 13:17
شب میرسد از راه
مثل پیرمرد غمگینی
که سالها پیش از این شهر رفت
چمدانش پُر از لباسهای کهنۀ زنی بود
زنی که در کودکی گفته بود دوستت دارم.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#267
Posted: 11 Nov 2016 13:17
سر بر آسمان برداشت
شاعری با لبانی تفدیده
به شِکوه ای جانسوز:
ای ابرهای لطیف آسمانی
که از فراز کومه های خشک کویری گذر می کنید
می روید تا بر سبزه زاران نمناک شمال ببارید؟!
بر رودهای خروشان سیل آسا؟
بر دریای پهناور بی نیاز؟
این دشت تشنه را به چه مهمان می کنید؟
تنها به سایه ای گریزان؟!
ستم ها کشیده ایم
از نامردمان غدار، اما
شما لطیف جانان را چه می شود؟!
برقی از چشم ابر برخاست
دهان گشود و تندر سخن
آوار وار بر زمین فرود آورد:
با باد جانگزای از این رنج شِکوه کن
که ابرهای ابریشم سرشت را
اگر گوهر اختیار در بر بود
چه لاله زارانی
که از داغ دل کویرهای تفته
خورشیدوار سر بر نمی زد.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#268
Posted: 11 Nov 2016 13:25
برای وسعت مهربانیت
صدایت زدم مادر
اما دوستی من با تو
عمیق تر از آن بود
که تنها یک بار
از تو متولد شوم.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#269
Posted: 11 Nov 2016 13:25
من راضی ام
به ورقه ای سپید
در پاکتی بی نشان
که توفانی دیوانه
به خانه ام انداخته باشد.
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است
ارسالها: 1460
#270
Posted: 11 Nov 2016 13:27
من شبم، یک شب دلگیر، سیاه، آلوده
تو پلنگی، به دل شب زده، ماه آلوده
مثل یوسف بری از خبط و خطا هستی و من
در تب عشق، به صد جوره گناه آلوده
هیچکس گرچه نپرسید که بعد از یوسف
به چه اندوه عمیقی دل چاه، آلوده
می رود چاه دلم پر شود از حسرت و حرص
بیش از این روح مرا، عشق! نخواه آلوده
به هم انگار بنا نیست من و تو برسیم
«ما» سرابی است که با آن شده راه آلوده
شب بی ماه و پلنگیم من و تو، افسوس
من به سودای تو دلخوش، تو به آه آلوده
مرد=زن
جداسازیهای جنسیتی توهین به انسانیت است