ارسالها: 24568
#21
Posted: 25 Jun 2013 22:48
صبح که بشود
دستـــ های نور
خود را
از لای پلکــ های بسته امــ
تا عمقــ دیده امـــ جا میکند!
حتی سایبانـــ گیسوانـــ خسته از
خیالــ پردازی های شبانه نیز
کنارشانـــ نمیزند
و منـــ هنوز در برزخمـــ....
که همـــ آغوشیم با عطر بودنتــــ
حقیقتـــ بود
یا باز همـــ
لحظه های بودنتـــ را
با تارو پود خیال های خامـــ
بافتمــ....؟!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 1095
#22
Posted: 25 Jun 2013 22:56
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﯾﻌﻨﯽ
ﺩﻭ ﻫﻢ ﻧﻔﺲ
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﯿﻢ ﺯﯾﺮﺍ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺗﺮﯾﻨﯿﻢ...
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻋﺸﺎﻕ ﺩﺭ ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﺁﻥ. ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯿﻢ ﺯﯾﺮﺍ ﻋﺎﺷﻘﺘﺮﯾﻨﯿﻢ....
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ....
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺸﻖ ، ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ....
ﻣﺎ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ، ﻋﺎﺷﻘﺘﺮﯾﻢ...
ﺍﻟﮕﻮﯼ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯿﻢ ، ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻮ ﻣﻌﺸﻮﻕ!
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﻌﻨﯽ ﻓﺘﺢ ﻗﻠﻪ ﻋﺸﻖ!
ﺁﺭﯼ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻗﻠﻪ ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ
ﺁﻏﻮﺵ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﻢ.
ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﮐﺴﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ....
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﻻﯾﻖ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﺐ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ!
ﺗﻮ ﻻﯾﻘﯽ ﭼﻮﻥ ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﯽ ، ﭘﺎﮐﺘﺮﯾﻦ ﻭ ﻣﻘﺪﺱ ﺗﺮﯾﻨﯽ!
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ!
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭ ﻫﻢ ﻧﻔﺲ ، ﺩﻭ ﻫﻤﺪﻝ ، ﺩﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ!
ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻻﯾﻖ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﺐ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻣﻨﯽ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺭﺍﻩ ﭘﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻢ....
ﻫﻤﻪ ﻋﺸﻖ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺳﺖ ، ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺸﻖ ﻣﺎ ﯾﮏ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﺳﺖ....
ﻫﻤﻪ ﻋﺸﻖ ﻫﺎ ﻫﻮﺱ ﻭ ﺯﻭﺩﮔﺬﺭ ﺍﺳﺖ ، ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺸﻖ ﻣﺎ ﻣﻘﺪﺱ ﻭ ﺍﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ!
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭ ﺩﻟﺪﺍﺭ ، ﺩﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ .....
ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ، ﺑﺎ ﺗﻮ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ، ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ
ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﯾﮏ ﻗﺼﻪ ﻭ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ....
ﺍﮔﺮ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﻋﺎﺷﻖ ﻟﯿﻼ ﺑﻮﺩ ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺗﺮﻡ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ
ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ! ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ، ﻏﻮﻏﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﭘﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﺼﻪ ﻟﯿﻠﯽ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ
ﺍﺯ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﺤﻮ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺟﺎﯼ ﺁﻥ ﻗﺼﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ.....
ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺣﺴﺮﺕ ﻋﺸﻘﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﻧﺪ!
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﮐﻦ ، ﻫﻤﭽﻮ ﻣﻦ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﮐﯽ ﻭ ﺻﺪﺍﻗﺘﺖ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ...
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭ ﻫﻢ ﻧﻔﺲ ، ﺩﻭ ﻫﻤﺪﻝ ، ﺩﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ ، ﺩﻭ ﺩﻟﺪﺍﺭ ، ﺩﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ....
ﺁﺭﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭ ﻫﻢ ﻧﻔﺴﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ....
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 24568
#23
Posted: 28 Jun 2013 00:36
شبــ را בوستــ دارمــ،بــﮧ خاطــر سڪـوتشــ ...
سڪـوتــ را בوستــ دارمــ،بـﮧ خاطــر آرامششــ ...
آرامشــ را בوستــ دارمــ،بـﮧ خاطــر بوבنشــ בر تنهايے ...
تنهايے را בوستــ دارمــ،بـﮧ خاطــر بوבنشــ בر عشق ...
و عـشـ ـق را בوستــ دارمــ،بـﮧ خاطــر בوستــ داشتنشــ ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#26
Posted: 13 Jul 2013 19:56
خیلی سخت است بدانی هیچوقت به آنکس که خیلی دوستش داری نخواهی رسید.
خیلی سخت است با اینکه میدانی به او نمیرسی باز هم سکوت کنی و آرام در دل شکسته شوی.
خیلی سخت است بغض گلویت را گرفته باشد اما نتوانی گریه کنی.
خیلی سخت است قلبت پر از درد باشد
اما نتوانی خودت را از این درد خالی کنی. با خود میگویم این زندگی تنها با تو زیباست
میگویم که این قلب تنها عاشق تو هست و تنها تو را دوست دارد
اما کسی آنچه را که برای خویش زمزمه میکنم را باور ندارد
شاید تنها با یاد و عشقت بدون تو در این دنیا تنها زندگی کنم
این رسم زندگیست سرنوشت با من و تو یار نیست
هیچکس هوای ما را ندارد زندگی با ما نمیسازد
تنها من هستم و تو هستی دو قلب عاشق ولی تنها و شکسته قلب تو را نمی دانم
اما قلب من میخواهد تا ابد به عشق تو تنها بماند
خیلی سخت است با او که دوستش داری نتوانی زندگی کنی
و بدانی که هیچ وقت به او نخواهی رسید
خیلی سخت است نتوانی دستانش را بگیری و او را در آغوش بفشاری
تنها میتوانم به تو بگویم خیلی دوستت دارم
و تا ابد عاشقت میمانم
خیلی سخت است برای رسیدن به او که خیلی دوستش داری انتظار بکشی
و آخر سر سهم این انتظار شیرین یک پایان تلخ باشد
پایانی که آغاز حسرت عشق من است
تا کی باید در حسرت رسیدن به تو بنشینم
تا کی باید لحظه ها را بشمارم
تا قشنگترین لحظه ام با تو فرا رسد شاید تا فردا
شاید تا... تا آخر دنیا!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 116
#27
Posted: 22 Jul 2013 11:06
تو مسئولی خداوندا ،
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی ،
کدامین دست جز دست تو غم ریزد به کام من ،
چرا شد قرعه مهنت به نام من ،
که حتی نیمه شب ها اشک غم ریزم به پای تو ،
به امید صفای تو !
به امید دوای تو !
خدایا گر تو درد عاشقی را می کشیدی
تو هم زهر جدائی را به تلخی می چشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها می رسیدی
پشیمان می شدی از اینکه عشق را آفریدی
خدایا آسی و خسته به درگاه تو رو کردم
نماز عشق را آخر به خون دل وضو کردم
دلم دیگر به جان آمد در این شب های تنهائی
بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم
خدایا گر تو درد عاشقی را می کشیدی
تو هم زهر جدائی را به تلخی می چشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها می رسیدی
پشیمان می شدی از اینکه عشق را آفریدی
بگو هرگز سفر کردی ؟
سفر با چشم تر کردی ؟
کسی را بدرقه با اشک
تو با خون جگر کردی ؟
ز شهر آرزوهایت به ناکامی گذر کردی ؟
گل امیدت را ، تو پرپر به خاک رهگذر کردی ؟
خدایا گر تو درد عاشقی را می کشیدی
تو هم زهر جدائی را به تلخی می چشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها می رسیدی
پشیمان می شدی
از اینکه عشق را آفریدی !
♂♥♀ ♥♦♣♠ خدایا کمکم کن دیرتر برنجم ، زودتر ببخشم ، کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم ! ♥♦♣♠♂♥♀
ارسالها: 2321
#28
Posted: 24 Jul 2013 03:21
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﯿﺮ
ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡِ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺭﺍ ﻭﺟﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ...
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ...
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻣﻦ
ﻋﺎﺷﻖِ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ !!!
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 24568
#29
Posted: 25 Jul 2013 15:04
خدانگهدار آغوش ِ سرد .
باید کسی را پیدا کنم
که دوستم داشته باشد.
عشق هم نمیخواهم اصلا.
فقط
دوستم داشته باشد.
آنقدر که یکی از این شب های
لعنتی،
آغوشش رو برای من و یک دنیا خستگی ام
بگشاید.
هیچ نگوید.هیچ نپرسد!
فقط مرا در آغوش بگیرد.
بعد همانجا بمیرم!
تا نبینم روزهای آینده را.
روزهایی که دیگر دوستم ندارد.
دیگر مرا در آغوش نمیگیرد.
روزهایی که عاشق دیگری میشود.
همان کاری که باید هنگامی در
آغوش تو بودم میکردم!
باید میمردم همان موقع که
عاشقم بودی!!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 2321
#30
Posted: 29 Jul 2013 03:46
مثل راهی که هرچه میروی تمام نمیشود ،
دوست داشتن ِتو
بارانی ست
که هیچوقت بند نمیآید. . .
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven