ارسالها: 360
#31
Posted: 29 Jul 2013 04:38
میدونید حقیقت چیه؟حقیقت اینکه ما با همین متنها و آهنگهای عاشقانه خودمون رو به این روز انداختیم...
انقدر غرق متنها و آهنگها برای عشقمون شدیم(حتی با دونستن بی اعتنات بودن عشقهامون نسبت به اینکاری که به عشق اون انجامش میدادیم) تا از خودش غافل شدیم ، سرد شد ما بیشتر سراغ متنها اومدیم براش دفتر خاطراتها دفتر دلنوشته ها نوشتیم ،سردتر شد...!
به همین راحتی... بزرگترین آرزوی زندگیمون میشه فهمیدن پاسخ فقط و فقط یک سوال :
براستی کی از دست دادمت...!؟
از سرم که بیفتی ،
دست و پای غرورت خواهد شکست !
آن روز درد شکستن را خواهی فهمید ...
روزی که از چشمت افتادم را به یاد آر ...
ارسالها: 119
#32
Posted: 30 Jul 2013 11:42
مـَن" {همـ ــآنـ َـم}
خـوب "تمـ ــآشـا" ڪـُטּ
×בُختــَرے× ڪـہ براے בاشتــنــتـــ...
تمــامـــ شبـــ را "بـیـבار "مـے مانـב
و با تـ ـویــے ڪـہ [نیــستے] حرف مے زنـב
"בختــرے "ڪـہ . . .
"زانــو میــزنـב" لبــہ تختــش و "چشمــــانش" را مــے بنـבَב
و تنــــهـا "آرزویـــَش" را براے
"هـــزارمیـــن" بـــــار بـہ "خـُـــבا " یـــاב آور مـــے شود!!!
خـُــבا هم مثــل "همیـــشهـ" لبــــخنـב مے زنـב
از ایــטּ ڪـہ ×تـ ـــو× آرزوے همیشگے مـــטּ بوבے. . .
گــ ــول ظـــاهــــــــر منــ ــو نــخــــورینــــ ...
مـــن بـــاطــــ ــــنـم خــیلــی دیــوثـــــ ــتــره
ارسالها: 2321
#33
Posted: 7 Aug 2013 04:42
زندگـــــــــــــی بایــــــــــد همــــــــــین باشــــــــــد
شـــــــــماره خـــــــوردنِ نفـــــــــــــس هایِ تــــــــــو
با ثــــــــانــــــیــــــــه شـــــــــمارِ قـــــــــــلـــــــبِ مـــــــــن
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 23330
#35
Posted: 9 Aug 2013 09:27
ازت می خواهم...
جاده ای بی پایان برای قدم زدن می خواهم...
دوبال برای پرواز در آسمان رهایی می خواهم...
دو دست برای گرفتن دستانم می خواهم...
یک چتر برای خودم و تنهایی هایم برای قدم زدن زیر بارون می خواهم...
یک روز بارونی برای گریه می خواهم...
یک آسمون ابری برای همنشین شدن با دل خودم می خواهم...
فانوس کم نوری برای دردل زیر نور رویایی اش می خواهم...
یک لبخند از جنس برف و یک صدا از جنس آرامش و یک آغوش از جنس محبت می خواهم...
یک سیگار برای سوختن در کنار خودم می خواهم...
شبی مهتابی و سرد با لبخند ماه کامل را می خواهم...
کمی گریه برای رفتن می خواهم...
کمی انتظار برای پایان دادن به غم هایم می خواهم...
یک جفت کفش برای قدم زدن کنار کفش های خودم می خواهم...
عینکی دودی برای یکرنگ دیدن دنیای اطرافم می خواهم...
و خدایی از جنس خودم می خواهم...
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 181
#36
Posted: 9 Aug 2013 11:09
روزها گذران و من به سوی نابودی درونم در حرکت
گاه می خواهم بروم به فراتر از ماه , فراتر از زمین, فراتر از دنیا
یک جا یک نفس چند قدم با خویشتن
من کیستم تو کیستی ما کیستیم
با صدای ناله ها درشهر بوی مرگ را می شنوم
زندگیم مثل دانه های انگور زیر این دندان تیز روزگار
می ترکد اه کجاست اینجا؟ کجایم من تو؟
گاهی به امید باز کردن لب به سخن نگاه اشان میکنم
اما رو بر می گرددو من از درون باز فرو میریزم
چه فرو ریختنی صد بار خراب تر از برج های دقلو
هر لحظه گندیده تر و خراب تر همچون شراب
روحم تلخ می شود ! چرا که زیر آوار زمان خود
با آوارگان می گذرم
لطفا اگه متن رو جایی کپی کردید اسم منم بیارید
پاییز یکی از فصل های سال هست بهار هم میاد
ارسالها: 2321
#39
Posted: 21 Aug 2013 01:38
بـاید
مـردانگـی ببــارد
از ســر ُ روی ِ کــارهایــَـت ،
سینــه ســپـر کنــی
وقت ِ بی حوصلگــی هـایـَم
و مـن
زنانگـی اَم را مــُشت کــنم
بکـوبـَــم بر هیبــَت ِ مردانگــی اَت
خستــه که شدم از بـه جایــی نرسیدنــَم
آغـوش بــاز کنــی بــرایــَم
و من
جشن بگــیرم
عاشقـانه های ِ جنجــالی ِ
دو نفــره مان را....
میخـواهم گــره بخـورم در تــــ♥ــــو
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
boy_seven
ارسالها: 9253
#40
Posted: 21 Aug 2013 21:56
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو مینویسم:
در عصرهای انتظار,به حوالی بی کسی قدم بگذار!خیابان غربت را پیدا کن و
وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن,کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب ارزوهای رنگی ام!
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!حریر غمش را کنار بزن!
مرا میابی.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم