ارسالها: 378
#81
Posted: 16 Dec 2014 02:51
امشبــ باز هم...
اشک هایمـــ تنها برای تو...
جــــاری میــ شونـــد..
و می دانند که باز همــ نمیخوانی و نمی فهمیـــ..
دوستت دارم هـــا..
عاشقتمــ هــــــــــــا...
برات می میرمــ و زنده میشمــ ها...
اشکــ ها و لبـــ خند هـــــا....
تمام احساساتــ من برای تو...
تکرار و تکرار می شونــــــــــــــد..
و من هیچ حسی را کم ندارم...!!!!
جز حسی که در قلبم پدیدار شود و بگوید:
هنوز هم کسی دوستــــت دارد...
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 378
#82
Posted: 16 Dec 2014 03:01
عزیزم
می دانی؟
خواستنت
نه ...!!!
خواستنت با تمام وجود
آن هم وقتی دوری
که سایه ات هم از این حوالی نمیگذرد
چه دردی دارد؟
عزیزم
نخند
به خدا تمام لحظه هایم درد دارد
تو که نمی دانی
تنها قدم زدن
میان دو نفره ها در پارک
آن هم وقتی دل اسمان برایت گرفته است
چه دردی دارد
عزیزم
نخند
تمام لحظه هایم درد دارد
کاش می دانستی
ارزوی خوشبختی
برای دختر و پسری عاشق
که در تاکسی
کنارم می نشینند
دست در دست هم
وقتی با حسرت نگاهشان کنی
چه دردی دارد
عزیزم
نخند
تمام لحظه هایم درد دارد
اگر می دانستی
بودنت در تمام سلول های خاطراتم
آن هم وقتی که در هیچ کدامشان حضور نداشته ای
چه دردی دارد
از این نبودنت
خجالت می کشیدی
عزیزم
نخند
تمام لحظه هایم درد دارد ...
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 378
#83
Posted: 16 Dec 2014 03:40
لب ساحل نشسته بودم.هنگام غروب یادم به تو افتاد
غروب اولی که کنار همین ساحل با تو نشسته بودم
ناگهان حس مبهمی گفت:
هیچکس لیاقت اشک های تو را ندارد
و من فقط گوش کردم.گفت:
دلش برایت تنگ نیست!!!
گفتم: از چه حرف میزنی؟؟؟؟
گفت :از زمانی که انسان ها به اشتباه نگاه،
عاشق میشوند..........
حرف من این است:
اما من که با نگاه عاشق نشدم با دل عاشق شدم
پس چرا سهم من از تو جدایی شد؟؟؟؟؟؟
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 378
#84
Posted: 17 Dec 2014 00:59
هیــــــچ گاه دوســــت داشــــتن هــــایِ پــــر دلیـــــل را
دوســـــت نــداشتـــه ام
مثلــا ایــــن ها که می گـــویــــنـــد
عاشــــقِ چشــــمانـــش شدم . . .
یا دیگـــــری می گـــویــد
عاشـــــقِ شــانــــه هـــایــــش . . .
یــا چــه می دانــم هرچـــه!
اصلــا معنـــی نــدارد
وقتـــی کســـی می گویـــد چـــرا دوستــــش داری؟
بایـــد نگـــاهـــش کنـــی
لبــخــــــنــد بــزنــی
و بگـــویـــی
چـــــون
دوســــتـــــش دارمـــ
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 378
#85
Posted: 18 Dec 2014 00:48
یک نفر گاهی همه کس است ...
برای همین است که دلت
برای همان یک نفر تنگ می شود
این روزها بار عظیمی
بر شانه هایم نشسته
باری بیشتر از توان شانه هایم
مثل الان ...
که تنها نشسته ام
نه اتفاق بدی افتاده ...
نه از دستش ناراحتم ...
نه بیمارم ... و نه ...
ولی از ته دل چیزی کم دارم
ببین ...
دستانت را
حضورت را
خود خودت را کم دارم
نه صدایت را ، آن
هم از فاصله هزار کیلومتری ...!!!
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 378
#86
Posted: 18 Dec 2014 00:55
هنوز نیمی از عمرم هم نمی گذرد اما
احساس پیرمردی را دارم که به آخر رسیده !
و هر روز و هر شب خسته تر از دیروز هایش
به مرگ سلام می کند
نمی دانم از کجا و چطور آمد این حس !
نمی دانم چرا ناامیدی تمام وجودم را تسخیر کرد
حتی نمی دانم چرا با هم نسل هایم فرق دارم
واقعا نمی دانم . . .
اوج گرفتن های گاه و بی گاهم تکراری شده اند
« تا می توانی پرواز می کنی و بالا می روی
تا آنجا که توانش را داری
هر کجا که خسته شوی
محکومی به سقوط »
سقوط همیشه برایم جذاب بوده اما
حتی سقوط هم دیگر برایم بی معناست
بوی غم می دهم این روزها !
هنوز خیلی مانده تا انتها
اما
هر روز
هر شب
به مـرگ سلام می کنم . . .
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 378
#87
Posted: 18 Dec 2014 01:32
می دانم روز مرگم غمگین خواهى بود...
نه براى من!
من كه مدت هاست رفته ام...
براى خودت!
آخر دیگر كسی نیست
كه با تمام وجود تو را دوست بدارد
دیگر كسی نیست
كه بی محلى هایت را طاقت بیاورد...
دیگر كسی نیست
كه براى دیدن لبخند زیبایت دنیا را به رقص بیاورد
دیگر كسى نیست
كه خدایش باشى... كه پرستش ات كند!
می دانم!
غمگین می شوى
نه براى من
براى خودت!
كه جز دفتر شعرهایم
در یاد هیچ كس ماندگار نخواهى بود؛
كه آرام آرام
فراموش خواهى شد...
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 378
#88
Posted: 18 Dec 2014 01:49
کارَم به کُجا رسیده
جلوی چشم مَن میگویند
تو به دیگری می آیی
و من پُشت لبخَند بی تفاوتَم
بُغض میکنم
چرا ساکِت نمی شوید
پُلیسِ زحمت کشی که هیچ وَقت به موقع نمیرسی!
بیخیال دُزدی شو که از دیوار بالا میرود
حتما گرسنه است.
لَعنتی!
اینجا کسی هَست که جلویِ چشمَش
معشوقه اش را می رُبایند
به دادم برس
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 378
#89
Posted: 18 Dec 2014 02:58
در من زنی به وسعت تو
موهایش را شانه میزند
و من با خودم فکر میکنم
حریمِ کدامین خیال را شکسته ام
که اینگونه حقیقت میشوی در باورم؟
باور کنی یا نه
باشی یا نباشی
دوستت دارم
فرقی نمیکند خیال باشی
آرزو باشی
یا عکسی در قابِ این مانیتور
فرقی نمی کند که شعرِ کدام شاعر را میخوانی
فرقی نمیکند که میشناسیم
یا اینکه من تو را میشناسم
فرقی نمیکند که روی نیمکتی دو نفره نشسته باشیم
فرقی نمیکند که لبخندت سهم من بود یا دیگری
فرقی نمیکند که خوشحال بودیم یا ناراحت
همین را میدانم که دوستت دارم
و تو میشوی شروعِ حرف زدن
خودخواهیم را ببخش
ببخش که تو را به خواب میبینم
ببخش که واژه به واژه ی شعرم از تو داد میزند
ببخش عاشقت هستم
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...
ارسالها: 378
#90
Posted: 18 Dec 2014 03:02
ﺑﻮﯼ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ
ﺑﻮﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮ
ﺑﻮﯼ ﺩﻟﺴﺮﺩﯼ
ﺑﻮﯼ ﺭﻭﯾﺎ ﻫﺎﯼ ﻧﺪﯾﺪﻩ
ﺑﻮﯼ ﺗﻮ
ﺑﻮﯼ ﻋﺸﻖ
ﻣﺴﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻥ
ﺑﻮﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻦ
ﺑﻮﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ
ﺑﻮﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ
ﺑﻮﯼ ﻣﺎﺿﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺣﺎﻝ ﻧﺸﺪ
ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺳﺘﻤﺮﺍﺭﯼ ﺑﻮﺩ!
دلتنگ پاییزهایی هستم که تو کنارم بودی..
حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن...