انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 24 از 42:  « پیشین  1  ...  23  24  25  ...  41  42  پسین »

Romantic Poetry | شعرهای عاشقانه


زن

 
من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم



چه شبها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم نم: تو را دوست دارم



نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!

من ای حس مُبهم تو را دوست دارم
     
  
زن

 
عشق یعنی مستی و دیوانگی



عشق یعنی با جهان بیگانگی



عشق یعنی شب نخفتن تا سحر



عشق یعنی سجده با چشمان تر



عشق یعنی سر به دار آویختن



عشق یعنی اشک حسرت ریختن



عشق یعنی درجهان رسوا شدن



عشق یعنی سُست و بی پروا شدن



عشق یعنی سوختن با ساختن



عشق یعنی زندگی را باختن
     
  
زن

 
هرشـ ـَب اَز پـ ـُشتِ صـ ـَفحـ ـہ کـ ـوچَکـ ـ ـِ مـ ـ ـوبایـ ـ ـلـ



دَر آغوشَــم میـ ـگیرے



و نـ ـِمیدآنـ ـ ـے




چـ ـ ـہ آرآمشــے בآرَב



ایـ ـטּ آغـــوشـِ خـ ـیالــے

     
  
زن

 
همه برگ و بهار
در سر انگشتان توست
هوای گسترده
در نقره انگشتانت می‌سوزد
و زلالی چشمه ساران
از باران و خورشید سیرآب می‌شود
     
  
زن

 
دستور زبان عشق



دست عشق از دامن دل دور باد!

می‌توان آیا به دل دستور داد؟





می‌توان آیا به دریا حكم كرد

كه دلت را یادی از ساحل مباد؟





موج را آیا توان فرمود: ایست!

باد را فرمود: باید ایستاد؟





آنكه دستور زبان عشق را


بی‌گزاره در نهاد ما نهاد


خوب می‌دانست تیغ تیز را

در كف مستی نمی‌بایست داد

     
  
زن

andishmand
 


سال ها گذشته است
و من به سان کرم ابریشم
به انتظار پروانه شدن
در پیله ام خفته ام
و سال هاست رویای آسمان
در سر دارم
و گاه تنها گمانیست
که ای کاش پروانه نشوم
اما مگر می شود
همراه باران نرقصید
همراه باد سفر نکرد
همراه رود آواز نخواند
برای من
اما
آغاز و پایانی وجود ندارد
و من
ثانیه ها را زندگی می کنم
بی تو
اما می دانم
بی تو پروانه شدن
زندگی نیست
زندگی
این است که
در شبی آرام با تو
بر فراز ستاره ها
چشمانمان را ببندیم
و بی نهایت را
جرعه جرعه سر بکشیم
نمی دانم این راه تا کجاست
و تا کی ؟
ولی می دانم
زندگی زیباست
اگر تو
پروانه اش باشی

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  

 
بسیار عالی
     
  

 
من نیستم مانند تو، مثل خودم هم نیستم
تو زخمی صدها غمی، من زخمی غم نیستم
با یادگاری از تبر، از سمت جنگ آمدی گفتم
چه آمد بر سرت؟ گفتی که مَحرم نیستم
مجذوب پروازم ولی، دستم به جایی بند نیست
حالا قضاوت کن خودت، من بی‌گناهم! نیستم
با یک تلنگر می‌شود، از هم فروپاشی مرا
نگذار سر بر شانه‌ام، آن‌قدر محکم نیستم
خواندی غزل‌های مرا، گفتی که خیلی عاشقم
اما نمی‌دانم خودم، هم عاشقم هم نیستم
     
  

 
زندگی: من فرصتی مغتنم برای بودنم
تو اژدهایی مترصد بلعیدن

مرگ: من آغازی به آرامش ابدیم
تو آغازی به آلام دنیوی

زندگی: من خالق یک لحظه شیرین عاشقانه ام
تو جابری که دریغ از این لحظه نداری

مرگ: تو تحمیل ناخواسته ی گریبانگیر بشریتی
من منتخب آنها برای رهایی از تو

زندگی: تو فاجعه انفصال عاشق و معشوقی
من فرصت دوباره باهم بودنشان

مرگ: تو بار سنگین اجباری برای زجر کشیدن
من جرثومه ای برای گریز از این وادی

زندگی: تو اشک مادر داغدیده ای
من اشک شوق دیدار فرزند مفقود الاثر

مرگ: تو تولد کودک نامشروع دو بی خانمانی
من گریزی برای رهایی از این مخمصه

زندگی: من لبخند زیبای یک نو مادرم
تو خلوت تنهایی یک زوج عاشق

مرگ: من پایان ناله های یک پیرمرد زمینگیرم
تو اصراری زجرآلود به بودن او

زندگی: من مصور یک بوسه ی شیرین عاشقانه ام
تو قطره اشک یک عاشق در هجران معشوق

مرگ: تو چشم نظاره گر شکنجه های یک شکنجه گری
من تیر خلاصی از این عذاب

زندگی: من عفو یک پدر داغدیده ام
تو سنگسار یک زن به جرم عاشق بودن

مرگ: من خط بطلان به وجود پس از مرگ معشوقم
تو جزای جرم زندگی بدون او

زندگی: من نگاه نوازشگر یک پریزاده ام
تو خلوت سرد تنهایی

مرگ: من فرصت گرم انتقامم
تو انتظار بیهوده یک مادر ناباور

زندگی: من نقطه اوج عروج یک انسانم
تو نزول او به پست ترین جای ممکن !

مرگ: ............................... !!!


گرچه از مرگ گریزی نیست و نباید حتی لحظه ای از اون غافل بشیم اما زندگی نیز، فرصتی است که
خداوند بما داده و بجاست که ازش کمال لذت رو ببریم و زندگی را آنطور که شایسته است زندگی کنیم.
     
  

 
دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره
ولی خیلی تنگ میشه گاهی می ترسم بمیره

اما بازم به خودش میادو سوسو می زنه
باز حیاط خلوت سینمو جارو میزنه

میگمش تا کی میخوای عاشق بشیو بشکنی
به روی خودش نمیاره، می پرسه با منی

با کیم با توی عاشق پیشه ی سر به هوا
با توی دیونه ی در به در بی سر و پا

با تو که هر چی دارم می کشم از دست تواِ
با تو که هر جا میرم اسیر دربست تواِ

کی می خوای دست از سر آبروی من برداری
کی می خوای عقلی که دزدیدی سر جاش بذاری

کی می خوای بزرگ بشی، سنگین بشینی سرجات
سر به راه بشیو دنیا رو نذاری زیر پات

دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره
ولی خیلی تنگ میشه گاهی میترسم بمیره

ترانه ای از رضا صادقی
     
  
صفحه  صفحه 24 از 42:  « پیشین  1  ...  23  24  25  ...  41  42  پسین » 
شعر و ادبیات

Romantic Poetry | شعرهای عاشقانه

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA