ارسالها: 3291
#12
Posted: 3 Jul 2010 10:36
ای خدا کی می شه روزی که بدون واهمه
بتونم عشقمو فریاد بزنم بین همه
بگیرم دستای گرمشو تو دستام همیشه
بدونم دلم دیگه همسفر تنهاییشه
نزنه شور جدایی دل تنگ و بی قرار
لحظه دیدن روی ماه اون گل بهار
مثل پروانه که گرد گل همش پر می زنه
دل تنگم نمی تونه از نگاش دل بکنه
بدوزم چشامو تو چشای پاک و بی ریاش
بخونم راز قشنگ عشقو از توی چشاش
بزنم بوسه به اون لبهایی که دلم می خواد
بدونه آرزومه فقط بهش خنده بیاد
موهای لطیفشو شونه کنم دونه دونه
بخونم ترانه مهر و وفا عاشقونه
بکنم زمزمه وقتی سر رو شونم می ذاره
عزیزت دوست داره بدون واست جون می گذاره
========
عاشق هرکس شدم شد نصیبم دیگری
دل به هرکس دادم زد به قلبم خنجری
من سخاوت دیده ام دل به هرکس می دهم
شرم دارم پس بگیرم انچه بخشیده ام
عشق من عاشقم باش!≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت...
آنکه لایق دوست داشتن است را دوست می دارد.
ارسالها: 3291
#14
Posted: 15 Nov 2010 10:40
نا امیدم ار فردا
لحظه های تنهایی چه دیر میگذرد.....
دلم را به درد می آورد و مرا از زندگی خسته میکند!
شاید این سرنوشت من است که اینگونه دلشکسته باشم....
آهنگ زندگی غمگین شده,لحظه ها هم نفس گیر شده.....
آهنگی به سبک سکوت و یک غم بی پایان در قلب تنهایم...
چه دیر میگذرد این لحظه های سرد,دیر میگذرد و اعماق دلم را میسوزاند....
حال و هوای این لحظه به رنگ غروب است,آه که چقدر این دنیا سوت و کور است!
نمیخواهم که بگویم غمگینم,نمیخواهم که احساس کنم که نا امیدم
من یک قلب شکسته در سینه دارم,قلبی که مدتهاست گرفتار یک سکوت بی پایان است....
دلم میخواهد سکوت قلبم را بشکنم اما بغض غریبی گلویم را گرفته است....
در حالی که بغض گلویم را میفشارد این چشمها نیز برای خود میبارد....
ببار ای چشمهای گریانم,تا میتوانی اشک بریز و دلم را خالی کن....
ببار که دلم بدجور گرفته است.....
ای غروب تلخ تو دیگر بیخیال من شو.....نیا که دیگر طاقت غمهایت را ندارم...
چه سخت است این زندگی,چه تلخ است این لحظه ها,چه سرد است هوای قلبم.....
لحظه ها چه دیر میگذرد اما عمرم مثل باد میگذرد.....
کسی نیست اینجا,من هستم و یک قلب تنها.....
لا به لای این غمها نه شادی هست و نه لبخندی!
رنگ شادی را فراموش کرده ام,دلم را به طلوع فردا خوش کرده ام.....
طلوع فردا در دلم برای همیشه غروب کرده,شب آمده و دل پر از دردم را خاموش کرده!
من هستم و یک قلب تنها,مثل همیشه نا امیدم از فردا
عشق من عاشقم باش!≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت...
آنکه لایق دوست داشتن است را دوست می دارد.
ارسالها: 3291
#15
Posted: 15 Nov 2010 16:13
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدایی به سر انجام برسانی.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن یه همراه واقعیست که سخترین شرایط همدم تو باشد.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگترین احساس زندگی است.
عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه یخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست.
عشق من عاشقم باش!≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت...
آنکه لایق دوست داشتن است را دوست می دارد.
ارسالها: 376
#19
Posted: 31 Jan 2011 20:08
نا كرده گنه در این جهان كیست بگو
هركس كه گنه نكرد چون زیست بگو
من بد كنم و تو بد مكافات كنی
پس فرق میان منو تو چیست بگو
بسیار سفر باید تا پخته شود ... خامی صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
گر پیر مناجاتست ور رند خراباتی ... هر کس قلمی رفتهست بر وی به سرانجامی