انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 27 از 34:  « پیشین  1  ...  26  27  28  ...  33  34  پسین »

Most Tragic Poetry | غم انگيزترين شعر



 
غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر

...سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم
بگذشته در آتش همچون روزم

غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر

بگذار ای بی خبر بسوزم ، چون شمعی تا سحر بسوزم
بگذار ای بی خبر بسوزم ، چون شمعی تا سحر بسوزم

دیگر ای مه به حال خسته بگذارم ، بگذر و با دل شکسته بگذارم
دیگر ای مه به حال خسته بگذارم ، بگذر و با دل شکسته بگذارم

بگذر از من تا به سوز دل بسوزم
آه ، در غم این عشق بی حاصل بسوزم

بگذر از من تا به سوز دل بسوزم
آه ، در غم این عشق بی حاصل بسوزم

بگذر تا در شرار من نسوزی ، بی پروا در کنار من نسوزی
همچون شمعی به تیره شب ها

می دانی عشق ما ثمر ندارد ، غیر از غم ، حاصلی دگر ندارد
بگذر زین قصه ی غم افزا

غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر

سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم
بگذشته در آتش همچون روزم

غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر

غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر

غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر
     
  

 
بعد از این خوب و بدش باشد پای خودمان

انتخابی است که کردیم برای خودمان

این وآن هیچ مهم نیست که چه فکری بکنند

غم نداریم بزرگ است خدای خودمان

بی خیال همه با فلسفه اشان خوش باشند

خودمانآیینه هستیم برای خودمان

ما دو رودیم که حالا سره دریا داریم

دو مسافر همه در آب و هوای خودمان

احتیاجی به در و دشت نداریم اگر

رو به هم باز شود پنجره های خودمان

درد اگر هست برای دل هم میگوییم

در وجود خودمان هست دوای خودمان

دوست داریم که نفهمند.. بیا بعد از این

خودمان شعر بخوانیم برای خودمان
     
  

 
بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.

در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر كن!
لحظه‌ای چند بر این آب نظر كن،
آب، آیینة عشق گذران است،
تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، كه دلت با دگران است!
تا فراموش كنی، چندی از این شهر سفر كن!

با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!

روز اول، كه دل من به تمنای تو پر زد،
چون كبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،

باز گفتم كه : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!

اشكی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت

اشك در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!

یادم آید كه : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه كشیدم.
نگسستم، نرمیدم.

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه كنی دیگر از آن كوچه گذر هم


بی تو، اما، به چه حالی من از آن كوچه گذشتم!
     
  

 
از من نگیر این لحظه ها را،هر چه باشد من یک عاشقم ،
نگاهی به من بینداز ببین به چه روز افتاده ام...
ببین چه کسی مرا به این روز انداخت
تو مرا اینگونه با لحظه های عاشقی آشنا کردی
تو مرا در دام عشق گرفتار کردی
     
  

 
خدا شاهد است!

در آتش رهایم ، خدا شاهد است !
به غم مبتلایم ، خدا شاهد است !

شب است و دل و بی کسی ، وای من !
به درد آشنایم ، خدا شاهد است !

دگر صبر و تابی ، دگر طاقتی
نمانده برایم ، خدا شاهد است !

دلم میگدازد در آتش ، دریغ !
به غم همنوایم ، خدا شاهد است !

شکسته است آیینه های مرا
غم دیر پایم ، خدا شاهد است !

رسیده است تا نا کجا ، نا کجا
طنین صدایم ، خدا شاهد است !

بگو جان ما را ز غم چاره چیست ؟
اسیر بلایم ، خدا شاهد است !

به شعر غریبم به شبهای غم
ترا میسرایم ، خدا شاهد است !
     
  

 
ترانه آزادی


همه چیزم را از من بگیرید..
اما تورا به خدا سوگند
قبل از اینکه مرا بمیرانید
بریزید بر روی قلبم
مشتی از خاک وطنم را..


همه چیزم را از من بگیرید..
تمام استخوانهای تنم را
یک به یک
با کلبتین در آورید..
اما تورا به خدا سوگند
مبادا که بشکنید
از این سرزمین
شاخه‌ درختی را..


همه چیزم را از من بگیرید
موهای تنم را
تار به تار در آورید و
همچون ریسمانی آن را ببافید و
جانم را بگیرید..
اما تورا به خدا سوگند
مبادا که بسوزانید
سنگی را
از این سرزمین ...
     
  

 
ماه در پنجه ی شب مست ِ غزل خوانی نیست
بی تو شبهای من از دور چراغانی نیست
پشت دیوار بلندی که هوا دم دارد
زندگی نامه ی من جز شب طولانی نیست
چشم در چشم سیاهی به تو می اندیشم
طعم تصنیف تو در این شب بارانی نیست
می کشد پنجه به دیوار پلنگی مغرور ...
که در اندیشه ی تکرار هوسرانی نیست
خوب فهمیده ام از شب پره های مجنون...
وادی عشق بجز پهنه ی حیرانی نیست
می روم خواب ببینم که تو خواهی آمد
ماه من در دل خواب است که زندانی نیس
     
  

 
هر روز عمرم از دیروز بدتره
عمری که هر نفس بی غم نمیگذره
دلگیر و خسته ام
بی روح ساکتم
نبضم نمیزنه
پلکم نمیپره
باز امشبم دارم از خواب میپرم
از گریه تا سحر خوابم نمیبره
این زنده موندنه؟ هه ، بازنده موندنه
بی دوست زندگی مرگ از تو بهتره
اون روبروم داره پرواز میکنه
میبینمش هنوز از پشت پنجره
هی دست تکون میدم، هی داد میزنم
اون سنگ دل ولی هم کوره ه کره
دوران گیجی و سرگیجگیت گذشت
محکم بشین دلم، این دوره آخره
     
  

 
کاش هیچوقت ازت کادو نمیگرفتم
این کادوهای لعنتی وقتی نیستی
زنده به گورم میکنه
کاش هیچوقت نمی بوسیدمت
طعم پیشونیت منو دیوونه تر میکنه
کاش هیچوقت همو نمی دیدیم
اون موقع به جای نفس کشیدن ِ بیخودی " واقعا" زندگی میکردم....
     
  

 
ی خدای بزرگ
که در آشپزخانه هم هستی
و روی جلد قرص‌های مرا می‌خوانی
لطفن کمی آن طرف‌تر !
باید همه‌ی این ظرف‌ها را آب بکشم
و همین‌طور که دارم با تو حرفمی‌زنم
به فکر غذای ظهر هم باشم
نه ! کمک نمی‌خواهم
خودم هوای همه چیز را دارم
پذیرایی جارو می‌خواهد
غذا سر نمی‌رود
به تلفن‌ها هم خودم جواب می‌دهم
و گردگیری این قاب ...
یادت هست ؟
این‌جا کوچک بودم
و تو هنوز خشمگین نبودی
و من آرام‌بخش نمی‌خوردم
درست بعد طعم توت‌فرنگی بود و خواب
که تو اخم کردی
به سیزده سالگی
ملافه
و رویاهایم
ببخش بی پرده می گویم
اما تو به جیب‌هایم
کیف دستی کوچکم
و حتی به صندوقچه‌ی قفل دار من
چشم داشتی !
ای خدای بزرگ که توی آشپزخانه‌ام نشسته‌ای
حالا یک زن کاملم
چیزی توی جیب‌هایم پنهان نمی‌کنم
کیفم روی میز باز مانده است
هر هشت ساعت یک آرام‌بخش می‌خورم
و به دکترم قول داده‌ام زیاد فکر نکنم
لطفن پایت را بردار
می‌خواهم تی بکشم !
     
  
صفحه  صفحه 27 از 34:  « پیشین  1  ...  26  27  28  ...  33  34  پسین » 
شعر و ادبیات

Most Tragic Poetry | غم انگيزترين شعر

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA