انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 30 از 34:  « پیشین  1  ...  29  30  31  32  33  34  پسین »

Most Tragic Poetry | غم انگيزترين شعر



 
به انتهای شبی سرد بستگی دارد

كه عاشقش شده باشم كه عاشقم شده با...
كه دست های زن از درد... بستگی دارد ↓

به عشق، به هیجان، به خدا، به چیزی سفت
به آنچه مرد نمی كرد بستگی دارد!

به آنچه مرگ مرا برد قابل ربط است
به آنچه عشق تو آورد بستگی دارد

تمام صحنه ی بی اتّفاق من... و شما
به باد و پیرهنی زرد بستگی دارد

غزل تمام شده... و ادامه ی این شعر
به لحن واژه ی «برگرد » بستگی دارد
     
  

 
سرخ شد آینه از هرم نگاه من و تو
کاش فریاد زند معنی آه من و تو

مگر این آینه ها لب به سخن بگشایند
که پر از رنگ سکوت است نگاه من و تو

لبت اینگونه مخور تا نخوری جان مرا
چشم هایی نگرانند به راه من و تو

در تماشای تو اندیشه من مغلوب است
بهتر از عشق کسی نیست پناه من و تو

آه اگر زلف تو در قسمت ما حلقه شود
نرسد هیچ سپاهی به سپاه من و تو

هنر عاشقی امروز پسند همه نیست
که محبت شده اینگونه گناه من و تو
     
  

 
نازت کشم ، نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی

بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم
اشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی ب

گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم کز عشق بیمارم کنی

من طایر پر بسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی

من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی

ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی

گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
کامم دهی ، کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی
     
  

 
نه تنها برای آنچه هستی

بلکه برای آنچه که هستم

هنگامی که با توام .


دوستت دارم

نه تنها برای آنچه که از خود می سازی

بلکه برای آنچه که از من می سازی .


دوستت دارم

برای بخشی از وجودم که تو شکوفایش می کنی .



دوستت دارم

چون دست بر دل فسرده ام می نهی

زنگارهای بی ارزش و بی مقدار را به سویی می زنی

و نور می تابانی بر گنجینه های پنهانی که

تا کنون در ژرفا مانده بودند .


دوستت دارم

چون یاری ام می کنی

که از تخته پاره های زندگی

نه یک کپر

که معبدی در خور بنا سازم ؛

کمک می کنی

که کار ورزانه ام

نه یک سر شکستگی

بلکه ترنم ترانه ای باشد .


دوستت دارم

چون بیش از هر کیش و آیینی

به رویش من یاری رسانده ای؛

فراتر از هر سرنوشتی

شادی را به من ارزانی داشتی .

این همه را هدیه داده ای

بی هیچ تماسی، کلامی و یا اشارتی ؛

به این کار توانا گشته ای

چون خود بوده ای ؛

شاید دوست بودن در نهایت به همین معنا باشد .
     
  

 
یاد دارم در غروبی سرد سرد
میگذشت از كوچه ما دوره گرد
داد میزد كهنه قالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم
كاسه و ظروف سفالی میخرم
گر نداری كوزه خالی میخرم
اشك در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی كشید بغضش شكست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شكرت ولی این زندگیست ؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی میخری ؟
     
  

 
شب است در همه دنیا شب است در من شب
مرا بگیر چونان جفت خویش لب بر لب
     
  

 
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم
خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بی‌غشم
باور مکن که طعنه‌ی طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم
سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچه‌ی خندان که خامشم
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم
     
  

 
در خيالات خودم در زير باراني که نيست
مي رسم با تو به خانه، از خياباني که نيست
مي نشيني روبرويم، خستگي در مي کني
چاي مي ريزم برايت، توي فنجاني که نيست
باز مي خندي و مي پرسي که حالت بهتر است
باز مي خندم که خيلي، گرچه مي داني که نيست
شعر مي خوانم برايت، واژه ها گل مي کنند
ياس و مريم مي گذارم ، توي گلداني که نيست
چشم مي دوزم به چشمت، مي شود آيا کمي
دستهايم را بگيري ، بين دستاني که نيست
وقت رفتن مي شود، با بغض مي گويم نرو
پشت پايت اشک مي ريزم، در ايواني که نيست
مي روي و خانه لبريز از نبودت مي شود
باز تنها مي شوم، با ياد مهماني که نيست
     
  

 
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست
متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست
چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم
اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست
نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست
ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست
لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردنست
غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه
سجده به کاخ کبریا خواه نخواه کردنست
از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند
این هم اگر چه شکوه شحنه به شاه کردنست
عهد تو سایه و صبا گو بشکن که راه من
رو به حریم کعبه لطف اله کردنست
گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی
پرسش حال دوستان گاه به گاه کردنست
بوسه تو به کام من کوه نورد تشنه را
کوزه آب زندگی توشه راه کردنست
خود برسان به شهریار ای که در این محیط غم
بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردنست
     
  

 
چه می بینم ؟ خدایا ! باورم نیست
تویی : همرزم من !‌ هم سنگر من
چه می بینم پس از یک چند دوری
که می لرزد ز شادی پیکر من
تو را می بینم و می دانم امروز
همان هستی که بودی سال ها پیش
درین چشم و درین چهر و درین لب
نشانی نیست از تردید و تشویش
تو رامی بینم و می لرزم از شوق
که دامان تو را ننگی نیالود
پرندی پرتو خورشید ، آری
نکو دانم که با رنگی نیالود
تو را می دانم ای همگام دیرین
که چون کوه گران و استواری
نه از توفان غم ها می هراسی
نه از سیل حوادث بیم داری
غروری در جبینت می درخشد
نگاهت را فروغی از امیدست
تو می دانی ، به هر جای و به هر حال
شب تاریک را صبحی سپیدست
ز شادی می تپد دل در بر من
به چشمم برق اشکی می نشیند
بلی ، اشکی که چشمانم به صد رنج
فرو می بلعدش تا کس نبیند
     
  
صفحه  صفحه 30 از 34:  « پیشین  1  ...  29  30  31  32  33  34  پسین » 
شعر و ادبیات

Most Tragic Poetry | غم انگيزترين شعر

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA