ارسالها: 353
#41
Posted: 28 Apr 2012 11:34
از زندگی و اینهمه تکرار خسته ام
از تیک تیک ساعت دیوار خسته ام
از انکه گفت به عشق تو مرده ام ولی نمرد
از ادمیان دورو ریاکار خسته ام
دلم برای هم آغوشیِ صمیمیِ تنها یمان
برای نوازش
برای صدا کردنهای تو
برای حرفهای خوب
تنگ شده
صدایم کن!
دلم برای دوست داشتنهای بی انتها
برای شبهای تا صبح ... بدون خواب
برای خودم
برای خودت
پنجرهها و مهتاب
تنگ شده
صدایم کن!
ارسالها: 1095
#42
Posted: 28 Apr 2012 11:35
تو ميروي و من فقط نگاهت ميکنم
تعجب نکن که چرا گريه نميکنم
بي تو يک عمر فرصت براي گريستن دارم
اما
براي تماشاي تو همين يک لحظه باقي است
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 6116
#45
Posted: 3 May 2012 06:37
روی قبرم بنویسید مسافر بوده ست
بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده ست
بنویسید زمین کوچه ی سرگردانی ست
و در این معبر پر حادثه عابر بوده ست
عشق را دوست دارم ولي نه در قفس بوسه را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرين نفس
ارسالها: 8967
#46
Posted: 5 May 2012 06:36
جـــــا خــــوش کــــرده ای
دَر تــَــمامِ عاشِـــقـــانه هـــــام
میــــخواهـــم از نـــوشتــن استــِعفــا بـِـدَهَـــم
امــــا
نـــه تـــو رهـــا میکنــــی دلـــــم را
نــــه شـــاعـــرانـــه هام دل میـــکَننـد از تــــو...
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 24568
#47
Posted: 16 Jun 2013 11:38
غمگین تر از آن ام که شبم پنجره ای باز شود
و شقایق همه بوی خواب مرا می دهد
پر از تشویشم
مثل حالی که بعد از خوردن پنج
جام شراب دارم
مثل آن زمان که تو رفتی, آری
مثل آن شب بازم آن چنان غمگین ام
که نرفت از یادم
چه نگران تو بودم هنوز
همه خاطره ها ویران شد
همه مستی ها
همه ی شادی ها
مسافربودند
دلم آنقدر تنگ است
که اگر دریا رنگ چشمان تو نبود
یا که ماه آیینه ی شب های تو نبود
می مردم...
من از خاطره ات هر شب می میرم
شاید امشب پنجره ای باز شود
و بدانم توهم لحظه ای شاید
عاشقم بوده ای
شاید غمگین تر از آنم که شبم پنجره ای باز شود..
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 2642
#49
Posted: 21 Jun 2013 13:05
من
انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را
بیاد دارم كه در غروب آنها
در خیابان
از تنهایی گریستیم
ما نه آواره بودیم، نه غریب
اما
این بعدازظهرهای جمعه پایان و تمامی نداشت
میگفتند از كودكی به ما
كه زمان باز نمیگردد
اما نمیدانم چرا
این بعد از ظهر های جمعه باز میگشتند!
احمدرضا احمدی
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 24568
#50
Posted: 27 Jun 2013 19:10
به خلوت بی ماهتاب من بگذر
به شام تار من ای آفتاب من بگذر
کنون که دیده ام از دیدن تو محروم است
فرشته وار شبی رابه خواب من بگذر
نگاه مست تو را آرزوکنان گفتم
بیا به پرتو جام شراب من بگذر
اگر که شعر شدی بر لبان من بنشین
اگر که نغمه شدی از رباب من بگذر
فروغ روی تو سازد دل مرا روشن
بیا و در شب بی ماهتاب من بگذر
کرم کن و در کلبه ام قدم بگذار
مرا ببین و به حال خراب من بگذر
تو را که طاقت سوز حمید یک دم نیست
نخوانده شعر مرا از کتاب من بگذر
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند