ارسالها: 455
#63
Posted: 5 Nov 2013 17:14
آمد و آتش به جانم کرد و رفت
با محبت امتحانم کرد و رفت
آمد و بنشست و، آشوبی بپا
در میان دودمانم کرد و رفت
آمد و روئی گشود و، شد نهان
نام خود، ورد زبانم کرد و رفت
آمد و او دود شد، من شعله ای
در وجود خود، نهانم کرد و رفت
آمد و برقی شد و، جانم بسوخت
آتشین تر، این بیانم کرد و رفت
آمدو آیینه گردانم بشد
طوطی بی همزبانم کرد و رفت
آمد و قفل از دهانم بر گشود
چشمه ی آب روانم کرد و رفت
آمدو تیری زد و، شد ناپدید
همچنان صیدی نشانم کرد و رفت
آمد و چون آفتی در من فتاد
سر به سوی آسمانم کرد و رفت. . .
من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
ارسالها: 9253
#64
Posted: 26 Nov 2013 22:32
خط زدن برمن پایان من نیست
آغاز بی لیاقتی توست...
همیشه بهترین هابرای من بوده و هست
اگر مال من نشدی قطعا بهترین نبودی و نیستی...
این تو نیستی که مرا فراموش کردی
این منم که به یادم اجازه نمیدم حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند...
صحبت از فراموشی نیست
صحبت از لیاقت است
محکمتر از آنم که برای تنها نبودنم انچه راکه اسمش
غرور گزاشتم برایت ب زمین بکوبم
احساس من قیمتی داشت که
تو
برای
پرداخت
آن
فقیر
بودی
.
.
.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 24568
#67
Posted: 22 Jan 2014 19:03
گیرم که در باور تو به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایت
زخم است با ریشه چه می کنی؟
گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای پرواز را علامت ممنوع میزند
با جوجه های بنشسته در آشیانه چه می کنی؟
گیرم که می زنی ، گیرم که می بُری ، گیرم که می کُشی
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنی؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 116
#68
Posted: 2 Apr 2014 20:54
غم عشقت بیابون پرورم کرد
هوای بخت بی بال و پرم کرد
همی گفتی صبوری کن صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد
بیا ای نازنین محشر بپا کن
بیا و خونه ای از عشق بنا کن
خوشا آنان که سودای تو دارند
که سر پیوسته در پای تو دارند
به دل دارم تمنای کسانی
که اندر دل تمنای تو دارم
بیا ای نازنین محشر بپا کن
بیا و خونه ای از عشق بنا کن
دو زلفونت بود تار ربابم
چه می خواهی از این حال خرابم
تو که با ما سر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی به خوابم
تو دوری از برم، دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست
ز جان دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست
بیا ای نازنین محشر بپا کن
بیا و خونه ای از عشق بنا کن
♂♥♀ ♥♦♣♠ خدایا کمکم کن دیرتر برنجم ، زودتر ببخشم ، کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم ! ♥♦♣♠♂♥♀
ارسالها: 23330
#69
Posted: 12 Apr 2014 22:16
نامم را پاک کردی... یادم را چه میکنی؟
یادم را پاک کنی... عشقم را چه میکنی؟
اصلا همه را پاک کن
هر آنچه از من داری
از من که چیزی کم نمیشود...
فقط بگو با وجدانت چه میکنی؟
نکند آن را هم پاک کرده ای؟
نــــــــــــه ! شدنی نیست...
نمیتوانی آنچه که نداشتی را پاک کنی.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.