انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 11 از 65:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  64  65  پسین »

A Pure Poetry | یک شعر ناب


زن

andishmand
 


یافتم روشندلی از گریه های نیمشب
خاطری چون صبح دارم از صفای نیمشب

شاهد معنی که دل سر گشته از سودای اوست
جلوه بر من کرد در خلوت سرای نیمشب

در دل شب دامن دولت به دست آمد مرا
گنج گوهر یافتم از گریه های نیمشب

دیگرم الفت به خورشید جهان افروز نیست
تا دل درد آشنا شد آشنای نیمشب

نیمشب با شاهد گلبن درآمیزد نسیم
بوی آغوش تو آید از هوای نیمشب

نیست حالی در دل شاعر خیال انگیز تر
از سکوت خلوت اندیشه زای نیمشب

با امید وصل از درد جدایی باک نیست
کاروان صبح آید از قفای نیمشب

همچو گل امشب رهی از پای تا سر گوش باش
تا سرایم قصه ای از ماجرای نیمشب

رهی معیری
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

 
عاشقانه تر از این نیست ،نگاهت برعمق نگاه معشوق گیر باشد
مست مست
دستت را باز کنی به پایش
لب بگشایی که تنها تو را دارم
عاشقانه تر از این نیست ،دو چشم سیاهت را پهن کنی به استقبالش
چون فرش قرمز به پایش
لب بگشایی که تنها تو را دارم
عاشقانه تر از این نیست ،بمیری برایش پاک پاک
و بر لبانت نقش داشتن او تنها بماند
عاشقانه تر از این نیست
که تنها او را داشته باشی و بس
عاشقانه تر از این نیست

محمدامین قاسمی
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
مرد

 
چه در دل ِ من
چه در سر ِ تو
من از تو رسیدم به باور ِ تو
تو بودی و من ، به گریه نشستم برابر ِ تو
به خاطر تو
به گریه نشستم
بگو چه کنم ...

با تو ، شوری در جان
بی تو ، جانی ویران
از این ، زخم ِ پنهان
می میرم ...
نامت در من باران
یادت در دل طوفان
با تو ، امشب پایان
می گیرم ...

نه بی تو سکوت
نه بی تو سخن
به یاد ِ تو بودم
به یاد ِ تو من
ببین غم ِ تو رسیده به جان و دویده به تن
ببین غم ِ تو رسیده به جانم ،
بگو چه کنم...


عبدالجبار کاکایی
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
     
  
زن

 
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ورنه هیچ از دل بی رحم تو تقصیر نبود

من دیوانه چو زلف تو رها میکردم
هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود

یارب این اینه حسن چه جوهر دارد
که در او اه مرا قوت تاثیر نبود

سر زحسرت به در میکده ها بر کردم
چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود

نازنین تر زقدت در چمن ناز نرست
خوش تر از نقش تو در عالم تصویر نبود

تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش بجز ناله شب گیر نبود

ان کشیدم ز تو ای اتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تقدیر نبود

ایتی بود عذاب انده حافظ بی تو
که بر هیچ کسش حاجت تفسیر نبود
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
مرد

 
کودکی...


کاش میشد:بچگی را زنده کرد

کودکی شد،کودکانه گریه کرد

شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود

آن قیامت، که دمی بیش نبود

فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟

کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . .


"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
زن

 

از حرف خسته ام، کلماتم مزخرفند
با چند چسب زخم، دهان مرا ببند

بگذار جیـــــــــــغ توی گلویم بماند و
بگذار بی صدا شود این گریه ی بلند

از پوست در می آورم این جسم خیس را
روی طناب، خودکشی شورت و سینه بند!

از زخم باز زندگی ام، چند تا کلاغ
با بادها حروف مرا پخش می کنند

این شعر را بگیر... و چیزی نگو عزیز!
این شعر را بخوان... و به اندوه من بخند!


*فاطمه اختصاری*
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
     
  
زن

 
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد

حافظ اسرار الهی کس نمی‌داندخموش
از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد
تمام مشكل دنیا این است كه :

احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،

اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...

" برتراند راسل "
     
  ویرایش شده توسط: behnaz1989   
مرد

 


توبه ها را بشکنید ، توبه ها را بشکنید

میخانه ها را وا کنید ای بـــاده خـــواران

پیمانـه را احیــا کنیـد ای مــل گســاران

باده ساغـر کنیـد ، توبـه ای دیگـر کنیـد

خرقه از تن برکنید ، توبه ها را بشکنید

توبـــه هــا را بشکنیـــد آمــــد بهــــاران

یادی از آئین مستانی کنید ، مست پنهانی کنید

تا سحر پیمانه گردانی کنید ، مست پنهانی کنید

روز و شب معشوقــه بـــازی های عــرفــانی کنید

مــست پنهـــــانی کنیــد ، مست پنهــــانی کنید

همچـون خمـــاران توبــه ها را بشکنید

توبـــه هــا را بشکنیـــد آمــــد بهــــاران

عاشقان غوغا کنید

بــر دل شیـــدا کنید

یک نفس گر میتوان ساغر زدن

پس چــرا اندیشـــه فـــردا کنیم

غصه از سر وا کنیم

پیمانه را احیا کنیم

ای بی قـراران ، ای بی قـراران

توبـــه هــا را بشکنیـــد آمــــد بهــــاران
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
لمس تن تو شهوت است و گناه ، حتی اگر خدا عقدمان را ببندد
داغی لبت جهنم من است ، حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند


هم آغوشی با تو ، هم خوابگی چرک آلودیست ، حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد
فرزندمان ، حرام نطفه ترین کودک زمین است ، حتی اگر من مریم باشم و تو روح القدوس!!


حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم ، یک بوسه ، یک نگاه حتی ، حرامم باد!!
اگر تو عاشق من نباشی . . .


.
.

احمد شاملو
SH.M
     
  
مرد

 
فخرالدین عراقی
نخـسـتـین بـاده کـاندر جـام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند

چـو بـا خـود یافـتـنـد اهـل طـرب را
شـراب بـیـخـودی در جـام کـردنـد

لـب مـیـگـون جــانـان جــام در داد
شـراب عـاشـقـانـش نـام کـردنـد

ز بــهـر صــیـد دل هـایجــهـانـی
کـمـنـد زلـف خــوبــان دام کـردنـد

بـه گـیتـی هـرکـجـا درد دلـی بـود
بـهم کردند و عشـقش نام کردند

ســر زلــف بــتــان آرام نــگــرفــت
ز بـس دل ها کـه بـیآرام کـردند

متن کامل شعر در ادامه
نخـسـتـین بـاده کـاندر جـام کردند

ز چشم مست ساقی وام کردند

چـو بـا خـود یافـتـنـد اهـل طـرب را
شـراب بـیـخـودی در جـام کـردنـد

لـب مـیـگـون جــانـان جــام در داد
شـراب عـاشـقـانـش نـام کـردنـد

ز بــهـر صــیـد دل هـایجــهـانـی
کـمـنـد زلـف خــوبــان دام کـردنـد

بـه گـیتـی هـرکـجـا درد دلـی بـود
بـهم کردند و عشـقش نام کردند

ســر زلــف بــتــان آرام نــگــرفــت
ز بـس دل ها کـه بـی آرام کـردند

چـو گوی حـسـن در میدان فگندند
بـه یک جـولان دو عالم رام کردند

ز بـهر نقل مستـان از لب و چشم
مـهـیـا پــســتــه و بــادام کـردنـد

از آن لـب، کـز درصـد آفـرین اسـت
نصـیب بـی دلـان دشـنـام کـردند

به مجلس نیک و بـد را جای دادند
بـه جـامی کار خاص و عام کردند

به غمزه صد سخن با جان بگفتند
بـه دل ز ابـرو دو صد پـیغام کردند

جـمـال خـویشـتـن را جـلـوه دادند
بـه یک جـلوه دو عـالم رام کـردند

دلـی را تـا بـه دسـت آرند، هر دم
ســر زلـفـیـن خــود را دام کـردنـد

نهان بـا مـحـرمـی رازیبـگـفـتـنـد
جــهـانـی را از آن اعلام کـردنـد

چـو خود کردند راز خویشتـن فاش
عــراقـی را چــرا بــدنـام کـردنـد؟
زندگیبه من آموخت هر چیز قیمتی دارد...پنیر مجانی فقط در تله ی موش یافت می شود
     
  
صفحه  صفحه 11 از 65:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  64  65  پسین » 
شعر و ادبیات

A Pure Poetry | یک شعر ناب

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA