ارسالها: 1264
#301
Posted: 16 May 2016 17:24
به گریه های گرم بی بهانه ام
به درد های ناب شاعرانه ام
به سوز های آشنای غربتی
که جا به جا نهفته در ترانه ام
به عشق آن ترانه نگفته ای
که هست خوب گفتنش بهانه ام
به عشق. آن خیال شاعرانه ای
که نیست هیچ.هیچ از او نشانه ام
به غم که مهربان میاید از دردم
و دست می نهد به روی شانه ام
و با خودش سبد سبد می آورد
بهانه های گریه را به خانه ام
هنوز دست آسمان نمی رسد
به دامن غرور دخترانه ام...
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 24568
#303
Posted: 16 Jun 2016 10:59
چون تو مجنونم شوی لیلا شوم
از برای عشق تو رسوا شوم
چون که می سوزم ز داغ عشق تو
در وجود گرم تو معنا شوم
شادمانی بر دلم مهمان شود
من ز غمهای زمان منها شوم
چون اسیر عشق تو گردیده ام
راز عشقم را ز تو جویا شوم
محو امواج نگاهت می شوم
ساحل زیبای یک دریا شوم
گرم عشقم در کنار مهر تو
با نگاه گرم تو شیدا شوم
نغمه ها خوانم برای عشق تو
راهی باغ و گل و صحرا شوم
من ز پنهان آمدم بر آشکار
گم شدم بار دگر پیدا شوم
خسته گشتم زین همه شوریدگی
فارغ از شور و شرو غوغا شوم
آشنا گشتم به جمع عاشقان
با زبان عشق تو گوبا شوم
گر کنار من نباشی تو دمی
من بدون تو دگر تنها شوم
زندگی با تو چه آسان می شود
عاشق خوب و بد دنیا شوم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#305
Posted: 17 Jun 2016 11:35
دوباره سیب و غزل، من گناه می خواهم
دلی دچار تو و سر به راه می خواهم
دوباه اینکه تو حوا شوی و من آدم
و باز لذت یک اشتباه می خواهم
همیشه چشم تو را شاعرانه می نوشم
که با تو من غزلی رو به راه می خواهم
پناه خستگی من! بمان و با من باش
میان این همه طوفان، پناه می خواهم
تو عاشقانه ترین رکعت غزل هستی
برای خواندن تو قبله گاه می خواهم
دوباره وسوسه ی ناز چشم تو بر پاست
دوباره سیب و غزل، من گناه می خواهم.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 14491
#310
Posted: 27 Jun 2016 10:33
حرف ها دارم اما... بزنم یا نزنم؟
با تو ام! با تو! خدا را! بزنم یا نزنم؟
همه ی حرف دلم با تو همین است که «دوست...»
چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟
عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟
گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟
از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:
دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم؟
به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟
دست بر دست همه عمر در این تردیدم:
بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟
قیصر امین پور
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟