انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 35 از 65:  « پیشین  1  ...  34  35  36  ...  64  65  پسین »

A Pure Poetry | یک شعر ناب


زن

andishmand
 

من را به گناهی که "نگاه تو" درآن بود
بردند سر دار و تو انگار نه انگار !

جان می کنم و محو تماشایی و هر روز...
این حادثه تکرار و تو انگار نه انگار!

دل تنگی و بی هم نفسی حال خرابی ست
روی دلم آوار و تو انگار نه انگار!

اوج غم این قصه در این شعر همین جاست:
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار!

بی مرگ نشد لایق چشمان تو باشم
حالا شدم انگار و تو انگار نه انگار!

با عشق تو می‌مانم و می‌میرم اگر چه
من می‌شوم آزار و تو انگار نه انگار!



بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
مرد

 

فصل پائیز رسید « دلبر شهریوری ام » ،
روی این خش‌خش ایام ، کجا می بری‌ام؟

فصل بی برگی من را به تماشا بنشین
من‌که در حسرت یک بوسه ی نامادری‌ام!

یاد تو می وزد و می خزد آمال کهن ،
چله ی آمدنت ، هجمه ی نا باوری ام !

لای دیوان دلت ، هر غزلت سبز ولی ،
من‌همان قطعه خط‌خورده، خاکستری‌ام!

آه اگر ، بار دگر چاره ی پاییز شوی ،
فارغ از جنت و پیمانه و حور و پری ام
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
زمستان.
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و
لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک
چو دیدار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای
جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان
بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ،
بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
سلامت
را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.


مهدی اخوان ثالث
     
  
مرد

 
ﺍﺑﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪ، ﺛﺎﻧﯿﻪﺍﯼ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺭﻓﺖ
ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ
ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﻣﺪﺍﺭ ﭼﺮﺧﺶ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺕ ﺷﺪ، ﺯﻣﯿﻦ
ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻭﺍﮊﮔﻮﻥ ﺷﺪﻧﺶ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺭﻓﺖ
ﺍﺑﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪ، ﭘﻨﺠﺮﻩﺍﯼ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ، ﮔﻠﯽ
ﭘﺮﺗﺎﺏ ﺷﺪ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺮ ﺟﻮﯼ ﺁﺏ ﺭﻓﺖ
ﻣﺮﺩﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻨﺘﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﺩﻭﺧﺖ
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﺎﺧﻪﯼ ﮔﻞ ﺑﯽﺟﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ
ﺩﺧﺘﺮ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ
ﺁﻫﯽ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﻏﻤﺰﺩﻩ ﺳﻤﺖ ﻃﻨﺎﺏ ﺭﻓﺖ
ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻪ ﺷﮑﻞ ﺗﺎﺯﻩﺗﺮﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩ
ﺗﺮﺳﯿﺪ، ﺯﯾﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺭﻓﺖ

ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﭼﺘﺮ ﻏﺰﻝ ﺧﯿﺲ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ
ﺑﯿﺘﯽ ﺷﮑﺎﻑ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻏﺰﻝ ﺯﯾﺮ ﺁﺏ ﺭﻓﺖ
     
  
مرد

 
.باران که میبارد جدایی درد دارد...
دل کندن از یک آشنایی درد دارد ...

هی شعرِ تر در خاطرم می آید اما
آواز هم بی همنوایی درد دارد

وقتی به زندان کسی خو کرده باشی
بال و پرت، روز رهایی درد دارد !

دیگر نمی فهمی کجایی یا چه هستی ...
آشفتگی، سر به هوایی درد دارد

تقصیر باران نیست این دیوانگی ها
تنها شدن در هر هوایی درد دارد ...

باید گذشتن را بیاموزم دوباره
هرچند می دانم جدایی درد دارد .
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 

لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
آب را قول تو با آتش اگر جمع کند
نتواند که کند عشق و شکیبایی را
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را
همه دانند که من سبزه خط دارم دوست
نه چو دیگر حیوان سبزه صحرایی را
من همان روز دل و صبر به یغما دادم
که مقید شدم آن دلبر یغمایی را
سرو بگذار که قدی و قیامی دارد
گو ببین آمدن و رفتن رعنایی را
گر برانی نرود ور برود باز آید
ناگزیر است مگس دکه حلوایی را
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و زیبایی را
سعدیا نوبتی امشب دهل صبح نکوفت
یا مگر روز نباشد شب تنهایی را
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 

هر که را دور کنی دور و برت می آيد
از محبت چه بلاها به سرت می آيد

بنشينی دم در، کوچه قرق خواهد شد
بروی، جمعيتی پشت سرت می آيد

تا که در دسترسی از تو همه بی خبرند
تا کمی دور شوی هی خبرت می آيد

دل به مجنون شدن خويش در آيينه نبند
صبر کن، عاشق ديوانه ترت می آيد

من آشفته به پای تو می افتم اما...
موی آشفته فقط تا کمرت می آيد

خون من ريخت نيفتاد ولی گردن تو
گردن من به مصاف تبرت می آيد

روز محشر هم اگر سوی جهنم بروی
يک نفر ضجه زنان پشت سرت می آيد
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
زن

andishmand
 
خط بکش روی خط خطی هایم
خط بکش روی این زن مرده

خط بکش سرنوشت ویروسی
روی این روزهای افسرده

نامه هایت عجیب غمگین اند
توی خوابم عجیب خوشحالی

من دلم زندگی نمی خواهد
چون تو تعبیر خوب هر خوابی

زن که باشی هجوم تاوانها
نفست را چه سخت می گیرد

ناگهان زنده می شود عشقت
روز و شب های خوب می میرد

قلب من از بلور و از نور است
خالی از کینه ، خسته از محنت

واقعا" زندگی چه بی معناست
که پر از درد باشد و نفرت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

 
جام جم

یک شب خیال راحت و یک خوابم آرزوست
روزی رهایی ازدل گردابم
آرزوست

جمشید را بگو زجامت شکسته
است
یک جام جم که پر ز می نابم
آرزوست

نا مردمی بس است من از جنگ
خسته ام
صلحی میان رستم و سهرابم
آرزوست

از این حصار تیره ی شبگون دلم
گرفت
یک پنجره به وسعت مهتابم
آرزوست

خار و خزف که لاف زدردانگی
زنند
مردانگی و گوهر نایابم
آرزوست

این چه عدالتیست که بیداد
میکند
من عادلی چو کشته ی محرابم
آرزوست

هرگز مپرس زین که شریف ازچه
دل خور است
چون عاشق حسینم و اربابم
آرزوست

مرد=زن

جداسازی‌های جنسیتی توهین به انسانیت است
     
  ویرایش شده توسط: soniyahot   
زن

 


تا بر لب من آه شرر باری هست
بر ساز شکستهٔ دلم تاری هست


درهای امید را اگر بربستند
تا مرگ بود رخنهٔ دیواری هست

مرد=زن

جداسازی‌های جنسیتی توهین به انسانیت است
     
  
صفحه  صفحه 35 از 65:  « پیشین  1  ...  34  35  36  ...  64  65  پسین » 
شعر و ادبیات

A Pure Poetry | یک شعر ناب

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA