ارسالها: 8967
#511
Posted: 2 Dec 2020 15:11
یه بند بازم من یه بند باز که دائم
چشم تو چشم جماعت میفته از رو طناب
یه قلب دارم من یه ماهی قرمز
که با تمام گلو چسبیده به قلاب
یه بادبادک گیجم اوج که میگیرم
ممکنه کله کنم اما اسیر پروازم
یه کیمیاگر تنهام که تویه رویاهام
از کپه ی هیزم درخت میسازم
هنوز هیچ کتابی به هیشکی یاد نداده
فرق درخت با شاخ گوزن چیه
جنین سقط شده یه حافظه است که پریده
چه فایده داره یه مُرده یادش بیاد کیه
چشمه ی کوچولو خواب نهنگ نبین
نهنگه سرگردون رو آب خونه نساز
جنین سقط شده یه حافظه است که پریده
چه فایده داره یه مُرده یادش بیاد کیه
چشمه ی کوچولو خواب نهنگ نبین
نهنگه سرگردون رو آب خونه نساز
قله ی پروازت یه سقف ریخته ست
چلچله ی بیچاره رو هیچ لونه نساز
قله ی پروازت یه سقف ریخته ست
چلچله ی بیچاره رو هیچ لونه نساز
چاوشی
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#512
Posted: 12 Dec 2020 01:17
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست
هر مرد شتر دار اويس قرنی نيست
هر شيشه ی گلرنگ عقيق يمنی نيست
هر سنگ و گلی گوهر ناياب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نيست
بر مرده دلان پند مده خويش نيازار
زيرا که ابوجهل مسلمان شدنی نيست
با مرد خدا پنجه ميفکن چو نمرود
اين جسم خليل است که آتش زدنی نيست
خشنود نشو دشمن اگر کرد محبت
خنديدن جلاد ز شيرين سخنی نيست
جايی که برادر به برادر نکند رحم
بيگانه برای تو برادر شدنی نيست
صد بار اگر دايه به طفل تو دهد شير
غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نيست
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 3
#515
Posted: 26 Feb 2021 07:54
مرا جواب می کند
سکوتِ چشمهای تو
و باز تنگیِ نفس
و باز هم هوای تو ..
دوباره می زند به این
سر جنون گرفتهام
دوباره انقلاب من
دوباره کودتای تو ..
شفیعی کدکنی
چه کسی میتواند بگوید تمام شد،
و دروغ نگفته باشد...
ارسالها: 8967
#516
Posted: 27 Feb 2021 01:01
پرده بردار و برهنه گو که من
مینخسپم با صنم با پیرهن
گفتم ار عریان شود او در عیان
نه تو مانی نه کنارت نه میان
آرزو میخواه لیک اندازه خواه
بر نتابد کوه را یک برگ کاه
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 7034
#517
Posted: 2 Jun 2021 19:14
گاهی گمان نمی کنی و می شود...
گاهی نمی شود، نمی شود که نمی شود...
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست...
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود...
گاهی گدای گدایی و هیچ بخت نیست...
گاهی تمام شهر گدای تو میشود...
💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...❤️🩹
ارسالها: 7034
#518
Posted: 3 Jun 2021 23:11
اسبها
ما چند نفر
در کافه ای نشسته ایم
با موهایی سوخته و
سینه ای شلوغ از خیابان های تهران
با پوست هایی از روز
که گهگاه شب شده است...
ما چند اسب بودیم
که بال نداشتیم
یال نداشتیم
چمنزار نداشتیم
ما فقط دویدن بودیم
و با نعل های خاکی اسپورت
ازگلوی گرفته ی کوچه ها بیرون زدیم...
درخت ها چماق شده بودند
و آنقدر گریه داشتیم
که در آن همه غبار و گاز
اشک های طبیعی بریزیم...
ما شکستن بودیم
و مشت هایی را که در هوا می چرخاندیم
عاقبت بر میز کوبیدیم...
و مشت هامان را زیر میز پنهان کردیم
و مشت هامان را توی رختخواب پنهان کردیم
و مشت هامان را در کشوی آشپزخانه پنهان کردیم
و مشت هامان را در جیب هامان پنهان کردیم...
باز کن مشتم را !
هرکجای تهران که دست می گذارم
درد می کند
هرکجای روز که بنشینم
شب است
هرکجای خاک...
دلم نیامد بگویم !
این شعر
در همان سطر های اول گلوله خورد
وگرنه تمام نمی شد...
گروس عبدالملکیان
💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...❤️🩹
ویرایش شده توسط: Streetwalker
ارسالها: 8967
#519
Posted: 21 Aug 2021 00:18
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیده کوته نظران
دل چون آینه اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران
گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم