انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 13 از 14:  « پیشین  1  ...  11  12  13  14  پسین »

اشعار و زندگی شاعر فقید مهدی اخوان ثالث


مرد

 


دریغا

بخندد بُت، چو قربانی پسین آب
به شوق ِ رأفت قصاب نوشد
دریغا! بیشه ی گرگان همیشه
ز خون ِ دشت ِ میشان آب نوشد !
     
  
مرد

 


شمعدان

چون شمعم و سرنوشت ِ روشن ، خطرم
پروانه ی مرگ پر زنان دور سرم
چون شرط ِ اجل بر سر از آتش تبرم
خصم افکند آوازه که با تاج زرم !
اکنون که زبان شعله ورم نیست ، چو شمع
وز عمر همین شبیم باقی ست ، چو شمع
فیلم نه به یاد ِ هیچ هندوستانی
پس بر سرم آتشین کجک چیست ، چو شمع ؟
از آتش دل شب همه شب بیدارم
چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم
از روز دلم به وحشت ، از شب به هراس
وز بود و نبود خویشتن بیزارم
     
  ویرایش شده توسط: sinarv1   
مرد

 


این است که ...

چون روشن روشنان فرو میرد
تاریک شود جهان و خوف انگیز
دیگر همه چیز رنگ ِ او گیرد
او اهرمنی ستمگر و خیره ست
او دشمن روشنی ست ، او دزدی
بر گستره ی قلمروش چیره ست
او چهره ی کائنات را چالاک
تصویر کند به مسخ ِ کوبیکش
چون هندسه ی جذام، وحشتناک
در نوبت او که حکمها راند
از خرد و بزرگ، از نو و کهنه
هچیز به رنگ خود نمی ماند
هر چیز که هست ، رنگ خود بازد
یکرنگ چو شد جهان ، رود در خواب
خواب است و سیاهی آنچه او سازد
آری ، به شب سیاه خواب انگیز
هر چیز که هست ، حکم شب دارد
آری ، همه هر چه هست ، جز یک چیز
این است که می ستایم آتش را
آن روشن پاک ، زنده ی بیدار
نستوه و بلند ، روح سرکش را
     
  
مرد

 


آوار عید

بس که همپایش غم و ادبار می آید فرود
بر سر من عید چون آوار می آید فرود
می دهم خود را نوید سال ِ بهتر ، سالهاست
گرچه هر سالم بتر از پار می آید فرود
در دل من خانه گیرد ، هر چه عالم را غم است
می رسد وقتی به منزل ، بار می آید فرود
رنگ راحت کو به عمر ، -این تیر پرتاب اجل- ؟
می گریزد سایه ، چون دیوار می آید فرود
شانه زلفش را به روی افشاند و بست از بیم چشم
شب چو آید ، پرده خمّار می آید فرود
بهر یک شربت شهادت ، داد یک عمرم عذاب
گاه تیغ مرگ هم دشوار می آید فرود
وارثم من تخت ِ عیسی را ، شهید ثالثم
وقت شد، منصور اگر از دار می آید فرود
بر سر من عید چون آوار می آید ، امید !
بس که همپایش غم و ادبار می آید فرود
     
  
مرد

 


پارینه

چون سبویی ست پر از خون ، دل بی کینه ی من
این که قندیل غم آویخته در سینه ی من
ندهد طفل ِ مرا شادی و غم راحت و رنج
پر تفاوت نکند شنبه و آدینه ی من
زندگی نامدم این مغلطه ی مرگ و دم ، آه
آب از جوی ِ سرابم دهد ، آیینه ی من
کهکشانها همه با آتش و خون ، فرش شود
سر کشد یک دم اگر دود ِ دل از سینه ی من
پر شد از قهقه دیوانگیش چاه ِ شغاد
شکر ِ کاووس شه این است ز تهمینه ی من
با می ِ ناب ِ مغان ، در خم ِ خیام ، امید !
خیز و جمشید شو از جام سفالینه ی من
شعر قرآن و اوستا ست ، کزین سان دم ِ نزع
خانه روشن کند از سوز من و سینه ی من
سال دیگر که جهان تیره شد از مسخ ِ فرنگ
یاد کن ز آتش ِ روشنگر ِ پارینه ی من
     
  
مرد

 


مردُم! ای مردُم

مردم ! ای مردم
من همیشه یادم ست این ، یادتان باشد
نیم شبها و سحرها ، این خروس پیر
می خروشد ، با خراش سینه می خواند
گوشها گر با خروش و هوش با فریادتان باشد
مردم ! ای مردم
من همیشه یادم ست این ، یادتان باشد
و شنیدم دوش ، هنگام سحر می خواند
باز
این چنین با عالم خاموش فریاد از جگر می خواند
مردم ! ای مردم
من اگر جغدم ، به ویران بوم
یا اگر بر سر
سایه از فرّ ِ هما دارم
هر چه هستم از شما هستم
هر چه دارم ، از شما دارم
مردم ! ای مردم
من همیشه یادم ست این ، یادتان باشد
     
  
مرد

 


شعر منتشر نشده*اي از مهدي اخوان ثالث (م.اميد)

چه بيني، چيست اين؟ يا کيست اين مي*آيد؟
چه بيني؟ آب يا آتش؟
پريزادي است آتش*فام و آبي پيرهن شايد؟
فکنده زورق از گلبرگ*ها بر جاري مهتاب؟ (جويبار آبي مهتاب)
و او را برده از افسون ساحر خواب؟
گل*اندامي*ست، خوابش برده بر اين سبزگون بستر
خورد گهواره*اش از کوهساران تا به دريا تاب؟
و شايد جلوه*اي بيدار از زيبايي خفته*ست؟
و يا از خفته «زيبا» فکنده بستر رؤيا و گل بر بگر که سيماب؟
و شايد لاله پيکر اختري مرجاني است و ابر پيراهن
خرامان در مداري آبگون تا بيکران، تا ساحل ناياب؟
و شايد نيز تصويري است تر از يک گل آتش
که بيند خواب آب و خواب خاکستر
و اينک باد مي*لرزاند آن تصوير را در قاب؟
نه اما، هيچ از اين*ها نيست، اين*ها نيست...
پس آيا چيست اين زيباي خوابش برده، کآبش مي*برد با خويش
گلي بر آب
اگر در خواب، يا بيدار
و گر بيدار، يا در خواب
گلي بر آب و... ما همراه گل، با آب
بسوي اين دژ، اين نزديک*ترين ساحل
بسوي پل
روان بر آب
و بوي گل
و آب اما... چه آب از آب*ها؟
و اما آب...
کوچه*هاي تنگ پيچاپيچ
و در و ديوارهايي پر نگار و نقش ديرينه
کوبه و آويزه و گل*ميخ*ها بر در
چون رديف نيزه و خنجر
يادگار قرن*ها تاريخ
و رديف تيغه*ها، آرايش درها
در کنار گنبد گل*ميخ*ها، گويي
در حصار و برج*ها و باروهاي آن ديرين دژ دزفول
پاسدارانند يا سرنيزه*هاشان در پس سنگر
کنگره ديوارها و طاق*ها و شانه*ي رف*ها
و هزاره و هره*هايي بندباز بازگرنه را معبر
کاکل ايوان چو زلف آن مخل دختر
و ببين آن طره
     
  
مرد

 


یک روزی که خوشحال تر بودم

یک نقاشی از پاییز میگذارم, که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست
زندگی پاییز هم می شود, رنگارنگ, از همه رنگ, بخر و ببر!
یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان
و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و
هیچ آسیاب آرامی بی طوفان...
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
     
  
مرد

 
alinumber7
دوست عزیز این شعر از حضرت اخوان نیست در موتور جستجوی گوگل هم متاسفانه به نام ایشان است اما در واقع از منسوبات جعلیست!
     
  

 
داوری

هر که آمد بار خود را بست و رفت
ما همان بدبخت و خوار و بی نصیب
ز آن چه حاصل ، جز دروغ و جز دروغ ؟
زین چه حاصل ، جز فریب و جز فریب ؟
     
  
صفحه  صفحه 13 از 14:  « پیشین  1  ...  11  12  13  14  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار و زندگی شاعر فقید مهدی اخوان ثالث

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA