انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 3 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین »

The Literary Styles Of The World | سبكهای ادبی جهان


مرد

 
« پلیئاد ( Pleiade ) »



  • در نیمه دوم قرن شانزدهم، در عصر شكوفایی رنسانس، تاریخ ادبی فرانسه شاهد اولین مكتب خود به نام پلیئاد (Pleiade) بود. این مكتب شعری در سال ۱۵۵۰ با رهبری پییردو رنسار (Pierre de Ronsard) شكل گرفت و حدود ده سال از تاریخ و تحولات ادبی فرانسه را به خود اختصاص داد.
  • پلیئاد در اصل نام صورت فلكی است كه متشكل از هفت ستاره است. به همین دلیل، در سال ،۱۵۵۶ رنسار گروهشان را كه متشكل از هفت شاعر بود، پلیئاد نامید و فهرست هفت نفر برتر را این چنین ذكر كرد: باییف ( Baif)، بلو (Belleau)، ژودل (jodell)، پولوتیه (Polotier)، دوبلی (Du Bellay) نظریه پرداز این مكتب، ژان دورا (Jean Dorat) به عنوان استاد این گروه، و خود رنسار هم سردسته پلیئادها محسوب می شد.

عقایدپلیئادها
  • 1. ستودن شعر: از نظر پلیئادها، شعر نباید در خدمت اخلاق یا مذهب باشد، بلكه شعر را بخاطر خود شعر باید ستود. و شاعر كسی است كه رازهای پنهان جهان و دنیای عرفان را می داند و آنها را در اشعار خود فاش می كند.
  • 2. شاعر، یك صنعتگر است: شاعر پلیئاد بیش از آنكه هنرمند باشد، صنعتگری است كه تنها الهامات شاعرانه برای او كفایت نمی كند، بلكه او باید با قواعد و اصول حرفه اش نیز آشنا باشد و با كار كردن روی سبك خود، شعرش را به كمال زیبایی برساند.
  • 3. اهمیت صنایع ادبی و موسیقی شعر:از نظر پلیئادها، هماهنگی قافیه ها، خوش آهنگی ابیات و موسیقی شعر بسیار اهمیت دارد و شاعران پلیئاد در اشعارشان از صنایع ادبی مانند تشبیه، استعاره و كنایه نیز بسیار استفاده می كنند.
  • 4. ارج نهادن به زبان فرانسه: در سالهای ،۱۵۵۰ زبان لاتین، زبان نویسندگان، شاعران و، تحصیل كرده های جامعه بود. اما پلیئاد، مردم را متوجه زبان و ادبیات غنی فرانسه كرد. از نظر پلیئادها، زبان فرانسه به اندازه لاتین می تواند «زبانی شاعرانه» باشد.
  • 5. غنی كردن زبان فرانسه: پلیئادها معتقد بودند كه باید با وام گیری از زبانهای دیگر، استفاده مجدد از كلمات و عبارات قدیمی و با مشتق گیری از كلمات جدید و ساختن عبارات علمی و فنی، زبان ادبی فرانسه را غنی كرد.
  • 6. تقلید از قدما: به عقیده پلیئادها، برای اینكه زبان فرانسه، همپایه و هم شأن زبان لاتین شود باید از گذشتگان پیروی كرد. اما نه به گونه ای كه شاعر به «دزد ادبیات» بدل شود، بلكه شاعر باید الگوی خود را با استفاده از سبك و شیوه خود غنی و پرورده كند.

موضوع و مضمون اشعار پلیئاد
  • 1. بهره بردن از لحظات زندگی: خوشگذرانی، استفاده از لحظات عمر و از زندگی لذت بردن از جمله شعارهای شاعران پلیئاد است.
  • 2. طبیعت: شاعران این مكتب با توجه به اعتقادی كه به طبیعت دارد در اشعار خود به وصف و تمجید از مناظر طبیعی می پردازند.
  • 3. عشق: اغلب اشعار پلیئادها، شعرهای عاشقانه ای است كه در آن شاعر، احساسات و حالات روحی خود را بیان می كند.
  • 4. مرگ: پلیئادها در اشعار خود از مرگ به عنوان حقیقتی اضطراب آور و نگران كننده یادمی كنند كه مذهب هم در از بین بردن این دلهره كمك زیادی به آنان نمی كند.
  • 5. دربار: پلیئادها، نگرش هجوآمیز وانتقادی از دربار دارند كه كاملاً در اشعارشان محسوس است.

     
  
مرد

 
مکتب رومن Roman


با از بین رفتن مکتب سمبولیسم، پیروان آن به سوی مکتبهای دیگری چون مکتب رومن و ناتوریسم روی آوردند. ژان مورآس (۱۹۱۰ ـ ۱۸۵۶) (Jean Moreas) که در سال۱۸۸۶ بیانیه مکتب سمبولیسم را منتشر کرده بود و خود از پیشگامان و نظریه پرداز این مکتب محسوب می شد، پنج سال بعد از فروپاشی این جریان ادبی، اعلام کرد: «سمبولیسم تنها یک جریان ادبی گذرا بود که از بین رفت و حال ما باید شعر و ادبیات سنتی فرانسه را هرچه نیرومندتر وتازه تر در چهارچوب مکتبی جدید ارائه دهیم.»
و بدین ترتیب مورآس، پایه های مکتب رومن را بر ادبیات یونان و روم بنا نهاد. درواقع این مکتب ادبی بازگشتی از سمبولیسم به سوی ادبیات مدیترانه ای و عهد کهن بود. مور آس آرزوی خود و نسل خود را «رومیایی شدن» تعبیر می کرد و این را هدف مکتب خود قرار داده بود. او می خواست با رونسانس قرن شانزدهم فرانسه، تفکرات کلاسیسیم قرن هفدهم و همچنین با تمدن و ادبیات یونانی ـ لاتین وعهد باستان دوباره رابطه برقرار کند و بدین ترتیب ادبیات فرانسه را به سوی ادبیات واقعی و سنتی خود برگرداند.
از جمله شاعران این مکتب ادبی می توان موریس دوپلسیس (M.De Plessis)، رمون دولاتیلد (R.De Latailhede) و ارنست رینو (E. Reynaud) را نام برد و برجسته ترین کتاب شعری که در چهارچوب عقاید مکتب رومن نوشته شده است، «قطعات» Stance اثر ژان مورآس است که بسیار مشابه اشعار دوبلیی (Du Bellay) شاعر و نظریه پرداز مکتب پلیئاد (در قرن ۱۶) است.
     
  
مرد

 
کوبیسم (Cubisme ) حجم گرایی


نقاشی کوبیسم سبکی است که نقاش با خطوط هندسی تصویرسازی می کند و سایه ها را در کار خود محو می کند. در سبک کوبیسم سعی می شود تمام جنبه های قابل رؤیت و غیرقابل رؤیت یک پدیده و موضوع بطور همزمان در نقاشی نمایش داده شود. به همین دلیل نقاشی کوبیسم، انتزاعی و دور از واقعیت به نظر می رسد. درواقع، کوبیسم هنر آبستره است. هانری ماتیس (H. Matisse) نخستین کسی بود که نام «کوبیسم» را به این سبک نقاشی اطلاق کرد و دلیل این نامگذاری این بود که چون نقاش سبک کوبیسم تصویر موردنظر خود را به صورت اشکال هندسی نمایش می دهد، معمولاً تصاویر مکعب شکل در نقاشی آنان دیده می شود و عبارت «کوبیسم» نیز مرکب از کلمه «کوب» (Cube) به معنای «مکعب» است.
پیکاسو (Picasso) (۱۹۷۳ـ۱۸۸۱) از پیشگامان و مؤسس و بانی این سبک نقاشی بود. دورن (Derain) و براک (Braque) نیز از دنباله روهای او در این سبک نقاشی محسوب می شوند.
کوبیسم ادبی آثار گیوم آپولینر (Guillaume Apollinaire) (۱۹۱۸ـ۱۸۸۰) متولد شد. او در ابتدا از پیروان سبک سمبولیسم بود ولی همراهی او با مکتب سمبولیسم با ضعف و زوال این مکتب مقارن شد. به همین دلیل آپولینر از این مکتب کناره گرفت. سپس علاقه اش به هنر نقاشی و دوستی او به پیکاسو دلایلی شدند برای اینکه او مبتکر نوعی کار ادبی ـ هنری شود که «کوبیسم ادبی» نام گرفت و بطور همزمان با کار کوبیسم ادبی، او از مروجها و مبلغهای مکتب سوررئالیسم نیز بود. کارهای آپولینر از نوع کالیگرام (Calligramme) و ایده ئوگرام (I deogramme) است یعنی متنهایی که ترتیب و شکل حروفچینی و نگاشتن آنها مشخص کننده و بیانگر موضوع و مضمون درونشان است. درواقع نوعی اندیشه نگاری است.

آپولینر اغلب اشعار خود را بنابر محتوا به اشکال مختلف مانند حروف الفبا، قلب، کراوات، سیگار، ساعت، انگشتان دست و... می سرود. زیرا معتقد بود، علاوه بر این که خواننده بایداز موضوع و مضمون متن لذت ببرد، باید برای او از نظر دید هم لذتبخش باشد و در این صورت درک خواننده از مطلب بیشتر می شود. آپولینر در متنهای خود، نشانه گذاری را از بین می برد تا بتواند متن را نسبت به وزن و ریتم انعطاف پذیرتر کند.مضامین و رموز اشعار آپولینر باتوجه به تصویرسازی های او به راحتی قابل کشف است. بیان زیبایی بی پایان فصلها، ابراز احساسات و حالتهای روحی خود، شکوه از گذشت زمان همچون آبی روان، تاوان عشق، گله از عشقهای زهرآگین و نگریستن به زن از دریچه کمال از جمله موضوعات و مضامین آثار ادبی آپولینر است که در مجموعه شعر او به نام "Alcods" کاملاً محسوس و قابل درک است.از دیگر طرفداران و پیروان کوبیسم ادبی می توان ژان کوکتو (Jean Cocteau)، ماکس ژاکوب (Max Jacob)، آندره سالمون (Andre Salmon) و پیرروردی (P. Reverdy) را نام برد.
     
  
مرد

 
پو پو لیسم ( Populisme)

پوپولیسم مکتبی ادبی و هنری است که در سال ١٩٢٩ م. به وجود آمد و هدف آن بیان احساس و رفتار مردم عامی بود و به ترسیم فرهنگ عامیانه می پرداخت که در نقطه ی مقابل ادبیات بورژوایی قرار داشت.
این مکتب می خواست که در برابر روان شناسی بورژوایی و نیز در برابر روشنفکرمآبی گروهی بیکاره، هنری به وجود آورد که توجه نویسنده فقط مصروف مردمان طبقات پایین جامعه باشد، بی آن که تا حد ابتذال مکتب ناتورالیسم سقوط کند. طرفداران این مکتب وارونه ی اگزیستانسیالیست ها، مخالف هرگونه التزام و پایبندی اخلاقی، اجتماعی و سیاسی بودند

مکتب ادبی و هنری پوپولیسم در سال ۱۹۲۹ توسط لئون لومونیه ( Leon Lemonnier) و آندره تریو (Andre Therive) بنیاد گذاری شد، هدف این مکتب بیان احساسات و رفتار مردم عامی بود.



تئاتر ابسورد (absurd)

تئاتر ابسورد یا تئاتر پوچ‌نما بیش تر به آثار نمایشی نویسندگانی چون آرتور آدامف، ساموئل بکت، ژان ژنه، اوژن یونسکو، هارولد پینتر و ادوارد آلبی گفته می‌شود و شاخه‌ی مهمی از ادبیات پوچی به شمار می‌رود. مبانی فکری و تلقی فلسفی نویسندگان تئاتر پوچی از عناصر مکاتب ادبی سوررئالیسم، اکسپرسیونیسم، گزیستانسیالیسم و آثار سارتر، کافکا و جیمز جویس ریشه می‌گیرد و سرآغاز گرایش به نگرش پوچ‌گرا، در تئاتر بوده است. بنا بر تفکر این گونه نمایش‌نامه‌نویسان، انسان بریده شده از اعتقادات مذهبی و معنوی، و آگاه به پوچی اعتقاداتی که آن‌ها را فریب می‌داند، در جهانی خالی از معنا و هدف، فقط دل‌خوش به امیدهایی در فراسوی زندگی ملالت‌بار و بی‌معنی، دست و پا می‌زند. به ترین نمونه‌ی این انسان های سرگشته و خودفریب، ول‌گردهای نمایش‌نامه‌ی "در انتظار گودو" ساموئل بکت هستند.



فمینیسم ( Feminisme)

فمینیسم جنبشی فکری است که بر مبارزه برای برابری حقوق زن ومرد متمرکز گردیده است. جریان فمینیستی جریانی وبژه ی سده ی ١۹ در غرب بوده است که اکنون نیز ادامه دارد و اغلب دارای گرایشات افراطی است. ژرژسان (George Sand ) نویسنده ی زن فرانسوی با نام اصلی آماندین دودوا از بنیادگذاران آن است. MLF (جنبش آزادی زنان) ازمشهورترین سازمان های این نهضت در اروپا است.


فوو یسم (Fauvisme )

فوویسم مکتبی فرانسوی در زمینه ی نقاشی است که در آغاز سده ی ۲۰ پدیدار شد.

سبک فوویسم بهره گیری جسورانه و نا متعارف از رنگ های خشن است که در قرن بیستم در فرانسه ، توسط هنری ماتیس ، مانگن و مارکه ایجاد شد . هنرمندان این سبک با تلفیق اصول امپرسیونیسم و سمبولیسم و طراحی دقیق و با استفاده از رنگ های کریه ، پرشور ، غیر واقعی و نامتعارف آثار خود را می آفریدند.در صورتی که این رنگ های غیر منطقی از نقاشی های این سبک حذف شود و رنگ های منطقی جایگزین آن گردد، نقاشی ناتورالیسم یا رئالیسم ایجاد می شود.

هنرمندان برجسته ی این سبک هنری ماتیس ، آندره د ِرَن ، ولامینگ ، ژرژروئو ، مانگن و مارکه هستند.


لیبرالیسم (Liberalisme) آزادگرایی، آزاد منشی

در این مکتب فکری هر فرد باید منتها درجه ی ممکن از آزادی را داشته باشد.



مکتب تشنجی

گروهی از شاعران سده ی ١٩ که در دهه‌ی ١٨٤٠ و ١٨۵٠ شهرت قابل توجهی در انگلستان و امریکا کسب کردند. سه عضو اصلی این گروه پی.ج.بیلی، سیدنی دابل و الکساندر اسمیت بودند. از آثار مشهورشان Festus اثر بیلی، The Roman اثر دابل و درام زندگی اثر الکساندر اسمیت است. این نمایش‌نامه‌های منظوم پر آب و تاب و مفصل به نظم "نو رمانتیک" اغراق‌آمیز و پرطنطنه‌ای نوشته شده‌اند و چندان ضابطه‌ای بر قالب و ساختار آن‌ها حاکم نیست. در سال ١٨۵۳م چارلز کینگزلی کار آنان را "تشنجی" نامید.



مکتب غرقه در اشک


اصطلاحی تمسخرآمیز است مربوط به شاعران رمانتیک متقدم که بر جنبه های غمبار و ناخوش زندگی درنگ می کردند و به آن گرایش داشتند .
     
  
مرد

 
مکتب گورستان
در تاریخ ادبیات انگلستان، به شعر دسته ای از شاعران که در میانه ی سده ی هجدهم می زیستند و بر خلاف شاعران نوکلاسیک عصر خود، به مضامین اندوهناک و رازگونه می پرداختند، شعر مکتب گورستان اطلاق می شود. این شاعران بیش تر به مرگ و صحنه های تیره و راز آلوده توجه داشتند و آثارشان مقدمات برخی از جنبه های اندوهگنانه در مکتب رمانتیسم را فراهم آورد. شاعران اصلی این مکتب پارنل، روبرت بلر و ادوارد یانگ بوده اند ولی مشهورترین شعر این مکتب را با نام "مرثیه ای در گورستان دهکده" توماس گری سروده است
وریسم (verisme)

یا واقع‌گرایی محض، نام مکتب ادبی اروپایی و تقلید و تلفیقی از مکتب رئالیسم و ناتورالیسم فرانسه است.این مکتب نخست در ایتالیا توسط نویسنده‌ای اهل سیسیل به نام حیووانی ورگاه به وجود آمد و در همان جا نیز از بین رفت. او با لحن سوزان و تند و خشن و بی پرده‌ای شیوه بیان نویسندگان قدیم ایتالیا را با فلسفه اخلاقی توماس هاردی انگلیسی درهم آمیخت و مجموعه داستان قصه‌های روستایی و دو رمان بزرگ دیگر را خلق کرد.این مکتب امروز به عنوان نمونه بی مانند هنر داستان سرایی ایتالیا تلقی می‌‌شود.ورگاه در جوانی داستان های عوام پسندی نوشته بوده در سنین بالاتر آثار باارزشی نوشت. کثرت شخصیت‌های انسانی در داستان های ورگا موجب شد که او شکل تازه‌ای به رئالیسم فرانسوی بدهد.این مکتب در آغاز ۳٠ سال گمنام ماند. اما امروز بیش تر نویسندگان ایتالیایی از آن به عنوان نمونه بی‌مانندی از هنر داستان سرایی یاد می‌کنند. پیروان این مکتب امروزه زیادند. از آن جمله:


واقع گرایی اجتماعی (رئالیسم سوسیالیستی)

آن چه در تئاتر به رئالیسم سوسیالیستی یا واقع گرایی اجتماعی مشهور است تا حدود زیادی یک پدیده ی روسی است و آناتولی لوناچارسکی (١٩۳۳م) تئوری آن را بنیاد نهاد. زمینه مورد نظر وی به ویژه پیشرفت تئاتر شوروی بود.
نو کلاسیک
نزد نویسندگان نو کلاسیک انسان هدف ادبیات است و چون شعر بازتاب زندگی انسان هاست، پس باید جنبه ی ارشادی داشته باشد و از زیبایی نیز بی بهره نباشد. از نظر آنان، انسان جزیی از زنجیره ی بزرگ هستی است و در این زنجیره، از مقام و موقعیت معینی برخوردار است، از این رو باید هدف هایی را بجوید که دستیابی به آن ها برایش امکان پذیر است و در این راه از غرور و افزون طلبی بپرهیزد. بنا به دلایلی که ذکر شد، از دیدگاه نوکلاسیک، انسان در زمینه هنر و ادبیات نیز نمی تواند فارغ از قید و بند و محدودیت عمل کند و ذوق و قریحه هنری اش باید تابع قوانین و نظم معینی باشد. به همین دلیل دوران نوکلاسیک ها را عصر "طبیعت نظام یافته" نیز می نامند


نیهیلیسم (Nihilisme)
دکترینی که بر روی پوچی ساخته شده است.نیهیلیسم از واژه لاتین "Nihil" گرفته شده به معنی "هیچ". برای فرد نیهیلیست هیچ چیز معنی ندارد. کامو نویسنده فرانسوی بدنبال راهی برای فرار از نیهیلیسم بود. او در اثر "تابستان" خود می گوید:"نیهیلیسم مطلق وجود ندارد. وقتی که می گویند همه چیز بی معنی است چیزی را بیان می کنند که معنی دارد."
ناتوریسم، طبیعت گرایی (Naturisme )
از واژه «Nature » می آید به معنی طبیعت. دکترینی است که معتقد است همه مذاهب از طبیعت گرفته شده اند.


ناسیونالیسم(Nationalisme )
در مورد فردی بکار می رود که به ملت خودش علاقه دارد. البته ناسیونالیست بودن به معنای تنفر داشتن به سایر ملل نیست.
نئولوژیسم( Neologisme)
اختراع کلمات جدید یاساختن معنی جدید برای یک واژه را نئو لوژیسم گویند.
ناتورالیسم طبیعت گرایی

ناتورالیسم مکتبی است که احساس و عاطفه و تخیل را کنار می گذارد و بر واقعیت های طبیعت و اصول و قانون های علمی تکیه دارد. انسان را موجودی اسیر در چنگال غریزه های خود و وراثت و قانون های طبیعی می شناسد. این مکتب که در سال های پایانی سده ی نوزدهم میلادی پدید آمد، پیروان چندانی جز در اروپا نیافت. امیل زولا نویسنده فرانسوی، تورگنیف نویسنده روسی و جورج الیوت نویسنده انگلیسی از پیشگامان این مکتب بودند.

ناتورالیسم نه تنها یک اسلوب بلکه سیستمی از نظریات استه‌تیک ( زیبایی شناسی)است که در نیمه دوم سده ی نوزدهم پدید شد و پایه فلسفی آن مکتب پوزیتیویسم اوگوست کنت و هربرت اسپنسر و هیپولیت تن (Hippolyte Taine ) و دیگران بود.


ناتوریسم (Naturisme)
از بزرگان این مکتب می توان سن ژرژ بوئلیه و اوژن مونفور را نام برد.
شاعران ناتوریست: هم سردی و خشونت سبک پارناس و هم ریزه کاری ها و موشکافی های بی مایه سمبولیسم را رد می کردند و در آثار خود، زندگی و طبیعت و عشق و کار و شجاعت را بزرگ می داشتند. هرچند آنان در راه گسترش مکتب خود پیروزی نیافتند اما در خارج از مکتب روی اشعار و نوشته های دیگران آثار آن به خوبی پیدا شد.
اشعار ( آنا دونوآی ) و ( فرانسیس ژامز ) شاهد گویای آن است.
     
  
مرد

 
سبک های ادبی در شعر فارسی :
سبک خراسانی
بیشتر گویندگان این سبک از مردم خراسان بودند. این سبک به اشعار اولین دوره های بعد از اسلام گفته می شود؛ چون دوره های سامانی، سلجوقی و غزنوی.
شعرای معروف این سبک عبارتند از: رودکی، شهید بلخی، قردوسی، منوچهری، عنصری، ناصرخسرو، فرخی و ... .

در سبک خراسانی آرایه هایی چون تشبیه و استعاره و ایهام وجود دارد؛ اما غالباً محسوس و قابل درک است و نیازی به تأمل زیاد ندارد. اشعار این سبک از حیث نوع بیشتر قصیده است و از لحاظ لفظ ساده ساده و روان و عاری از ترکیبات دشوار است و لغات عربی در آن اندک است. همچنین از لحاظ معنی صداقت و صراحت لهجه، تعبیرات و تشبیهات ساده و ملموس و محسوس، از اختصاصات مهم این سبک است. به عبارت دیگر در سبک خراسانی اصل بر ساده گویی است و هر کلمه درست برای همان معنی وضع می شود که شاعر اراده کرده و همه از آن یک معنی دریافت می کنند.

مضمون بیشتر اشعار این سبک وصف طبیعت و مدیحه و شرح فتوحات پادشاهان و گاهی نیز پند و اندرز بود است.

این سبک تا قرن ششم هجری رواج داشته است.
     
  
مرد

 
سبک هندی
دوست خوبم تاپیک خوب و مفیدی زدی . مطلب در مورد سبکها و علت به وجود آمدن هرکدام زیاد هست . اگه اجازه بدید یک مقدمه ای در مورد سبک هندی

اینجا قرار بگیره تا بعدا مفصل تر بشه در موردش بحث کرد.اول از همه منبع مورد استفاده من این است. در ضمن یه کتاب خوب در مورد سبک های شعری :

" سبک شناسی ، محمد تقی بهار، جلد اول، انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم، 1337 تهران " در پست بعدی باز هم مطالبی در مورد سبک هندی خواهم گذاشت.
امیدوارم موفق باشی.

مقدمه :

از دوران صفویه به بعد یعنی از اوائل قرن دهم تا اواسط قرن دوازدهم سبک تازه ای در شعر فارسی پیدا شد به نام سبک هندی.

این سبک هندی نتیجهء اتفاقات و دگرگونی های سیاسی و ایدئولوژیک مذهبی بود که در روزگار صفویان در ایران به وقوع پیوست و پرداختن به آن در اینجا میسر نیست. تنها می شود به شعر گریزی دربار نورسیدگان متکی به شمشیر قزلباش اشاره کرد که بیش و پیش از هرچیز، دغدغهء رواج وگسترش خونین مذهب تشیع را داشتند و جز به جاعلان حدیث و متشرعان شیعی و مرثیه خوانان و روضه سرایان اعتنایی نمی کردند. وهمین سیاسیت دینی ـ فرهنگی و ایدئولوژیک که با خشونت و بربریت تامّ بر مردم سراسر ایران اعمال می شد بسیاری از اهل فرهنگ و هنر و شعر را از ایران به سوی هند گریزاند!

به هر حال، اکثر شاعران ِ فارسی زبان هند و آسیای مرکزی و آسیای صغیر(ارمنستان و ترکیه کنونی) پیرو این مکتب بودند.

ویژگی بسیار مهم این مکتب، سادگی زبان و نزدیکی زبان شعر به زبان عامهء مردم بود و علت آن هم دور شدن شعر بود از حوزه های ادبی و محافل اشرافی و درباری.

این مکتب با شاعرانی مثل اهلی شیرازی [متوفی در سال 942 هجری(1535 میلادی) وحشی بافقی متوفی در 991 (1583 میلادی)] شروع شد.

این شیوهء شعری اگرچه نخست، هدفش گریز از تقلید و تکرار مضامین کهن و در جستجوی مضامین ودرونمایه های تازه بود، بعد ها به علت مضمون بافی ها و تأکید بر پیچیدگی های لفظی و کنایی و تصویری و به کار بردن تشبیهات پر ابهام و بی مورد و تعقیدات نابه جا و نیز مبالغه در مضمون یابی های دور از ذهن ، تقریباً به سقوط شعر فارسی انجامید و اگر نبود وجود ابیات بسیار زیبا و پراکنده از برخی شاعران به ویژه صائب تبریزی و بیدل دهلوی ، چیز زیادی از شعر فارسی در این دورهء چند قرنی باقی نمی ماند.

بهار در منظومه ای که ضمن آن به نقد ادبی و معرفی سبک های شعر فارسی و شاعران دوران خویش می پردازد، در بارهء سبک هندی می گوید :

سبک هندی گرچه سبکی تازه بود

لیک او را ضعف بی اندازه بود

سست و بی شیرازه بود

فکرها سست و تخیل ها عجیب

شعر پرمضمون ولی نادلفریب

وز فصاحت بی نصیب

شعر هندی سر به ملیون می کشید

هر سخنور بار مضمون می کشید

رنج ِ افزون می کشید

....

زان سبب شد سبک هندی مبتذل...

________________________________

منبع : http://www.ayandehnegar.org/page1.php?news_id=2878
____________
     
  
مرد

 
سبک عراقی
بیشتر گویندگان این سبک از مردم فارس، اصفهان و عراق عجم بودند. این سبک به اشعار شعرای قرن ششم تا دهم هجری اطلاق می شود. ابوالفرج رونی، سید حسن غزنوی و جمال الدین اصفهانی از بنیانگذاران، و کمال الدین اصفهانی و سعدی و عراقی و حافظ و عده ای دیگر از نمایندگان این سبک به شمار می روند.

در این سبک قصیده بیشتر جای خود را به غزل داد. همینطور سادگی و روانی و استحکام جای خود را به لطافت و کثرت تشبیهات و تعبیرات و کنایات زیبا و تازه و در عین حال دقیق و باریک داد. واژه های تازی نیز فزونی گرفت.

با ورود تصوف و عرفان در شعر، گویندگان عارفی همچون سنایی، عطار، مولوی، حافظ و دهها شاعر دیگر ظهور کردند. ضمناً مشامین اخلاقی و تربیتی و پند و اندرز جای مدایح مبالغه آمیز را گرفت.
     
  
مرد

 
سبک هندی و صائب تبریزی :


میرزا محمد علی فرزند میرزا عبدالرحیم بازرگان تبریزی متخلص به صائب و معروف به میرزا صائب بین سالهای 1000-1007 هجری در تبریز به دنیا آمد. در 1012 هجری که شاه عباس قلعه تبریز را فتح کرد،پدرش همراه عده ای از بازرگانان ثروتمند از تبریز به اصفهان آمد تا سیاست جدید شاه عباس را که می خواست پایتخت تازه بنیان صفوی را با ثروت و فعالیت بازرگانان رونق
دهد، تحقق یابد. محمد علی در این شهر پرورش یافت و بزرگ شد، در آغاز جوانی به سفر حج مشرف شد و پس از زیارت خانه خدا به آستان بوسی حضرت رضا علیه*السلامتوفیق پیدا کرد.

شکرالله که بعد از سفر حج صائب ----- عهد خود تازه به سلطان خراسان کردم

وقتی به اصفهان برگشت و مدتی در آنجا اقامت کرد،قصد سفر هند کرد. بر خلاف میل پدر و خانواده پایتخت ایران را ترک و راهی هند شد.
در سال 1034 از اصفهان بیرون رفت. آنچه با خود از وطن می برد دفتر شعری بود که وقتی به کابل رسید ،به خدمت ظفر خان والی آنجا رسید و در سایه دوستی و اکرام او آرامش یافت ،به مرتب کردن آن پرداخت و اولین دیوان اشعار خود را سامان داد. در سال 1042 که ظفرخان به امر شاهجهان به نیابت پدرش حاکم کشمیر شد، هنوز صائب و پدرش در هند بودند و ظفرخان را در کشمیر همراهی می کردند، آنان پس از مدتی اقامت در کشمیر عازم ایران شدند. اقامت او در هند حدود نه سال طول کشید.

صائب مردی دیندار و معتقد به فرایض و سنن اسلامی بوده است. مذهب او شیعه دوازده امامی است. بعیدنیست که به جهت علاقه و ارادت شدید به مولانا جلال الدین بلخی که در حدود صد غزل به استقبال وی رفته است دچارشور و حالی آشکارشده و از مولانا به «ساغر روحانی»، «آدم عشق»، «مرشد روح»، «شمس حقیقت» و امثال اینها تعبیر کرده است.

صائب به شهادت اشعار خود و قول معاصرانش مردی فرشته خو، کم آزار و متواضع بوده، تمام تذکره نویسان از محامد او سخن گفته اند. خوش طینتی او بقدری است که همه شعرای معاصر را در اشعار خود به نحوی مورد ستایش و تشویق قرار داده است و در دیوان وی شاید به بیش از نام پنجاه شاعر برسیم که شعرشان را استقبال کرده و از آنان با تجلیل و محبت نام برده است.

صائب از معدود شاعرانی است که در زمان حیات، آوازه ی سخنش قلمرو زبان دری (ایران، هندوستان، عثمانی) را فتح کردو مشتاقان سخنش از دور و نزدیک و برخی پای پیاده به اصفهان می شتافتند تا به دیدار او برسند.
صائب تنها شاعری است که پس از حافظ طریقه ای مستقل و ممتاز دارد.او نماینده کامل سبک زمان و زبان مردم خویش است، محال است بتوان جای او را در این سبک- که دویست سال زبان ادبی ایران و هند و عثمانی بود و بر ذوق و حال مردم بسیاری از این سرزمین ها حکومت می کرد- با سبکی دیگر پر کرد، به عبارت دیگر تمام محسنات سخن شعرایی چون نظیری، طالب آملی و کلیم که هر کدام از جهتی مورد توجه اند در صائب یکجا وجود دارد، پس می توانیم اگر او را فرد اعلای سبک هندی یا اصفهانی و مقتدای شعرای این سبک بدانیم.
از این سبک که قبل از او همه جا به طرز تازه برده می شد پس از او به طرز صائب نام برده شد و تذکره نویسان همه شعرای این شیوه را پیروان طرز صائب بشمار آوردند..

در دوره صفویه شاید هیچ شاعری به اندازه صائب تبریزی نتوانسته است در شعر، مضمون آفرینی کند و شیوه ای نو چه از جهت محتوا و چه از لحاظ ترکیب کلمات و شکل ظاهری شعر و تعبیرات و تشبیهات بیافریند. از این رو صائب را می توان نماینده واقعی شعر دوره صفویه و سبک هندی دانست. او در قالبهای گوناگون، شعر می سراید اما غزل را بیش از انواع دیگر می پسندد.
برای یافتن مضمون در جهانی که همه چیز کهنه و مکرر است راهی نیست جز اینکه روش نگریستن و برداشتن نو شود، آن وقت است که از هر حقیقت خارجی و هر دریافت وجدانی مضامین متعدد بدست خواهد آمد. صائب چنین می گوید :

یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است

منابع مضمون های صائب انسان است و جهان، خلقیات آدم که خلقت دوگانه دارد.،تضادی که در گفته های صائب می بینیم ،حاکی از کوشش او برای یافتن مضامین نو است. این نوع سخن که نمونه کاملش غزل سبک هندی است به سالهای بسیار قبل از صائب حتی به زمانی قبل از خواجه و در حقیقت بعد از سعدی بر می گردد و در عصر صفوی حسن غزل در اختصاص داشتن هر بیت آن یک معنی و اندیشه خاص است.

عنصر خیال در شعر صائب و شاعران سبک هندی از مهمترین عناصر سبکی است و حضوری گسترده و متنوع در شعر این شاعران دارد. صورتهای گوناگون بیانی تخیل، همچون تشبیه، استعاره، کنایه و تمثیل به وفور در آثار صائب و ... به چشم می‏خورد.

ارسال المثل از صنایع مورد توجه صائب و شاعران سبک هندی بود. اما نکته جالب این است که بسیاری از مصرعهای برجسته این گروه از شاعران و به ویژه صائب به خاطر دلنشینی و مقبولیت خاصش در بین مردم در زمان شاعر و پس از او به صورت ضرب المثلهای رایج زبانزد مردم می‏شد.
.
تمثیل که از ویژگیهای عمده این سبک به شمار می‏رود، این است که شاعر در یک مصرع، مطلب و مضمونی اخلاقی یا عرفانی است، بیان می‏کند و در مصرع دوم با ذکر مثالی از طبیعت، اشیا و یا آوردن تصویری محسوس، دلیلی برای اثبات آن می‏آورد.

. تمثیلات شعر صائب کلیم و بیدل از معروفترین تمثیلات شعر فارسی است:
من از بی‏قدری خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمی‏گردد از این بالانشینیها


ظالم به ظلم خویش گرفتار می‏شود
از پیچ و تاب نیست رهایی کمند را

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست

جسم خاکی مانع عمر سبک رفتار نیست
پیش این سیلاب کی دیوار می‏ماند به جا

تعداد بالای ردیفهای اسمی در شعر صائب، از دیگر ممیزات شعر او به سبک هندی است. ردیفهای اسمی از علل عمده توسعه خیال در شعر است؛ چرا که شاعر ناچار می‏شود در هر بیت تصویری بسازد که به نوعی با ردیف ارتباط دارد، ردیفهایی نظیر: رقص، خط، شمع، حرف، گل، صبح، رنگ و آفتاب مکرر مورد استفاده صائب است .

ظری گذرا به دیوان صائب نشان می‏دهد که این شاعر بزرگ چه مقدار تأمل در آثار شاعران متقدم و معاصر خود داشته است:
فتاد تا به ره طرز مولوی، صائب
سپند شعله فکرش شده‏ست کوکبها

این جواب آن غزل صائب، که می‏گوید کلیم
هر چه جانکاه است در این راه، دلخواه من است

ز بلبلان خوش الحان این چمن صائب
مرید زمزمه حافظ خوش الحان باش

صائب از درد سر هر دو جهان باز رهی
سر اگر در ره عطار نشابور کنی

این غزل را از حکیم غزنوی بشنو تمام
تا بدانی نطق صائب پیش نطقش الکن است

شعر وی با عموم مخاطبان ارتباط برقرار می‏کند و این ارتباط به قدری صمیمی است که مخاطب احساس می‏کند به مضمون اندیشه شاعر قبلا ‏اندیشیده ؛ اما توان بیان آن را در خود نمی‏یافته است.

نمونه اثر
از بس مکدرست در این روزگار صبح
از دل نمی‏کشد نفس بی‏غبار صبح
رخسار نو خط تو خوش آمد به دیده‏اش
از شب کشیده سرمه دنباله‏دار صبح
گلدسته بهشت برین، روی تازه است
برگ شکوفه‏ای است از این شاخسار صبح
تر می‏کند به خون شفق نان آفتاب
از راستی، چه می‏کشد از روزگار صبح

منبع مورد استفاد : http://forum.p30world.com/showpost.p...2&postcount=11
     
  
مرد

 
سبک بازگشت ادبی :


قبلا تا حدودی به علت به وجود آمدن سبک جدید بعد از سبک هندی ( که بعدها به بازگشت ادبی مشهور شد) پرداختیم :
Quote:
این شیوهء شعری اگرچه نخست، هدفش گریز از تقلید و تکرار مضامین کهن و در جستجوی مضامین ودرونمایه های تازه بود، بعد ها به علت مضمون بافی ها و تأکید بر پیچیدگی های لفظی و کنایی و تصویری و به کار بردن تشبیهات پر ابهام و بی مورد و تعقیدات نابه جا و نیز مبالغه در مضمون یابی های دور از ذهن ، تقریباً به سقوط شعر فارسی انجامید و اگر نبود وجود ابیات بسیار زیبا و پراکنده از برخی شاعران به ویژه صائب تبریزی و بیدل دهلوی ، چیز زیادی از شعر فارسی در این دورهء چند قرنی باقی نمی ماند.
اما به نظر شخصی من عامل مهم دیگری هم در این تغییرات در شعر فارسی نقش داشت و آن تغییر شرایط فکری و اجتماعی مردم ایران بود . به هر حال :

بر این مبنا بود که شاعران دوران زندیه و اوایل دوران قاجاریه به فکر بازگشت ادبی و رجوع به سرچشمهء زلال ِ شعر و زبان روشن و رسای فارسی افتادند و بازگشت به سبک های خراسانی ونیز سبک عراقی را که یاد آور دوران های طلایی شعر فارسی بود، سرلوحه کوشش ها و زبان ورزی های شاعرانه و زیباشناسانهء ادبی خود قرار دادند.

پس شعر دورهء بازگشت ،همانا بازگشت به شعر دوران گذشته و رجوع به دو سبک پیشین ِ خراسانی و عراقی بود.

شعر دری چون ملول گشت و تن آسان

آمد، از هند زی عراق و خراسان


روی سرایش ز سبک هندی برتافت

روح خراسانی و عراقی دریافت


ذوق و هنر را به روشنی و رسایی

کرد بدین «بازگشت» ، راهگشایی


ذهن و زبان را ز نهر گم شده ای خُرد

جانب رود بزرگ شعر دری برد


گرچه به مضمون و نکته از پی تقلید

رخ ننمود آستان شعر اساتید ،


لیک زبان زنده گشت و ناطقه آزاد

شاعر آینده را مجال سخن داد

از : م. سحر

این نهضت ادبی حاصل روزگاران آرام سلطنت کریمخان زند است ، چرا که در این دوران مراکز علمی و ادبی درنواحی مرکزی و جنوبی ایران رشد کرد . به خصوص در شیراز و اصفهان و کاشان.

نشاط اصفهانی انجمنی به نام انجمن نشاط دایر کرد . قصد پایه گذاران و پیروان ِ این جنبش احیای شعر فارسی و نجات آن از انحطاط و ابتذال سبک هندی بود.

در این مکتب ، ابهام و پیچیدگی رو به صراحت و سادگی آورد و استحکام و سلاست و فصاحت شعر سبک خراسانی و عراقی سرمشق کار شاعران قرار گرفت.

می توان گفت که از نظر صراحت در بیان و فصاحت کلام ، رودخانهء شعر فارسی ، از مسیری که با ورود به سبک هندی آغاز کرده بود به جریان اصلی خود یعنی به بستر شعر سبک خراسانی و عراقی بازگشت.

شعر از پیچیدگی و تعقید رها شد و آمادهء بیان مضامین ِ جدید گشت.

مضمون شاعران سبک بازگشت، همان مضامین قدیمی و تکراری بود و آثار این شاعران در بهترین و موفق ترین سروده ها هم با شعر دوران غزنوی یعنی با مدل های اصیل ِ خود برابری نمی کردند. شاعران حرفه ای و زبان آور این عصر همه از موقعیت رسمی دولتی و درباری برخوردار بودند. از این رو به مضامین اجتماعی و سیاسی نمی پرداختند .از تحولات اجتماعی و انقلابات دوران خود هیچ اطلاعی نداشتند و شعرشان گویای محیط و روزگارشان نبود.

اما در میان اینان دو استثناء هست که این دو استثناء را می توان به نوعی طلایه دار یا منادی ظهور شاعران مشروطیت به حساب آورد.

این دوتن عبارت بودند از

فتحعلی خان شیبانی و میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی.

در کنار این دو تن می توان از یغما جندقی هم نام برد که به خاطر هجویه ها و انتقادهایش ، به شیوهء خویش بر شاعران دورهء بعدی خود بی تأثیر نبوده است زیرا هجو نیز یکی از شعبات شعر بود که در آثار برخی از شاعران دوران مشروطیت (البته با هدف و در خدمت بیان نظریات و مجادلاتِ سیاسی برخی شاعران مورد استفاده قرار گرفت که در میان آنان به ویژه از عشقی می توان نام برد).

چنین بود که شاعران دوران مشروطیت از حاصل تجربیات شاعران دورهء بازگشت و نیز از زمینهء مناسبی که به کوشش شاعران این دوران در حوزهء زبان و شیوهء بیان شعر فراهم شده بود ، به نحو کامل و شاملی برخوردار گشتند.

__________________________

توضیح : منبع مورد استفاده از مقالات [07 Dec 2006] [ محمد جلالی چیمه (م . سحر)] می باشد.
     
  
صفحه  صفحه 3 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین » 
شعر و ادبیات

The Literary Styles Of The World | سبكهای ادبی جهان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA