انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 13 از 14:  « پیشین  1  ...  11  12  13  14  پسین »

Sohrab Sepehri | سهراب سپهرى


زن

 
چند

اینجاست ایید پنجره بگشایید ای من و دگر من ها : صد پرتو من در آب
مهتاب تابنده نگر بر لرزش برگ اندیشه من جاده مرگ
آنجا نیلوفرهاست به بهشت به خدا درهاست
اینجا ایوان خاموشی هوش پرواز روان
در باغ زمان تنها نشدیم ای سنگ و نگاه ای وهم و درخت ایا نشدیم ؟
من صخره من ام تو شاخه تویی
این بام گلی آری این بام گلی خاک است و من و پندار
و چه بود این لکه رنگ این دود سباک ؟ پروانه گذشت ؟
افسانه دمید ؟
نی این لکه رنگ این دود سباک پروانه نبود من بودم و تو افسانه نبود ما بود و شما
     
  
زن

 
هایی

سرچشمه رویش هایی دریایی پایان تماشایی
تو تراویدی باغ جهان تر شد دیگر شد
صبحی سر زد مرغی پر زد یک شاخه شکست خاموشی هست
خوابم برد خوابی دیدم تابش آبی در خواب لرزش برگی در آب
این سو تاریکی مرگ آن سو زیبایی برگ اینها چه آنها چیست ؟ انبوه زمان چیست ؟
این می شکفد ترس تماشا دارد آن می گذرد وحشت دریا دارد
پرتو محرابی می تابی من هیچم : پیچک خوابی بر نرده اندوه تو می پیچم
تاریکی پروازی رویای بی آغازی بی موجی بی رنگی دریای هم آهنگی
     
  
زن

 
شکپوری

آبی چین افتاد سیبی به زمین افتاد
کامی ماند زنجر خواند
همهمه ای خندیدند بزمی بود برچیدند
خوابی از چشمی بالا رفت این رهرو تنها رفت بی ما رفت
رشته گسست : من پیچم من تابم کوزه شکست من آبم
سنگ پیوندش با من کو ؟ آن زنبور پروازش تا من کو ؟
نقشی پیدا ایینه کجا ؟ این لبخند لبها کو ؟ موج آمد دریا کو ؟
می بویم بو آمد از هر سو آمد هو آمد من رفتم او آمد او آمد
     
  
زن

 
نه به سنگ

در جوی زمان در خواب تماشای تو می رویم
سیمای روان با شبنم افشان تو می شویم
پرهایم ؟ پرپر شده ام چشم نویدم به نگاهی تر شده ام
این سو نه آن سو یم
و در آن سوی نگاه چیزی را می بینم چیزی را می جویم
سنگی می شکنم رازی با نقش تو می گویم
برگ افتاد نوشم باد : من زنده به اندوهم ابری رفت من کوهم : می پایم من بادم : می پویم
در دشت دگر افسوسی چو بروید می ایم می بویم

     
  
مرد

 
نا

باد آمد دربگشا اندوه خدا آورد
خانه بروب افشان گل پیک آمد مژده ز نا آورد
آب آمد آب آمد از دشت خدایان نیز گلهای سیا آورد
ما خفته او آمد خنده شیطان رابر لب ما آورد
مرگ آمد
حیرت مارا برد
ترس شما آورد
در خاکی صبح آمد سیب طلا از باغ طلا آورد

     
  
مرد

 
پا راه

نه تو می پایی و نه کوه میوه این باغ : اندوه اندوه
گو بترواد غم تشنه سبویی تو افتد گل بویی تو
این پیچک شوق آبش ده سیرابش کن آن کودک ترس قصه بخوان خوابش کن
این لاله هوش از ساقه بچین پرپر شد بشود چشم خدا تر شد بشود
و خدا از تو نه بالاتر تنهاتر تنهاتر
بالاها پستی ها یکسان بین پیدا نه پنهان بین
بالی نیست ایت پروازی هست کس نیست رشته آوازی هست
پژواکی رویایی پر زد رفت شاپویی : رازی بود در زد رفت
اندیشه : کاهی بود در آخور ما کردند تنهایی : آبشخور ما کردند
این آب روان ما ساده تریم این سایه افتاده تریم
نه تو می پایی و نه من دیده تر بگشا مرگ آمد در بگشا

     
  
مرد

 
شیطان هم

از خانه بدر از کوچه برون تنهایی ما سوی خدا می رفت
در جاده درختان سبز گل ها وا شیطان نگران : اندیشه رها می رفت
خار آمد و بیابان و سراب
کوه آمد و خواب
آواز پری : مرغی به هوا می رفت ؟
نی همزاد گیاهی بود از پیش گیا می رفت
شب می شد و روز
جایی شیطان نگران : تنهایی مامی رفت
     
  
مرد

 
شورم را

من سازم : بندی آوازم
برگیرم بنوازم بر تارم زخمه لا می زنن راه فنا می زن
من دودم می پیچم می لغزم نابودم
می سوزم می سوزم فانوس تمنایم گل کن تو مرا ودرآ
ایینه شدم از روشن و از سایه بری بودم دیو و پری آمد
دیو و پری بودم در بی خبری بودم
قرآن بالای سرم بالش من انجیل بستر من تورات و زبر پوشم اوستا می بینم خواب بودایی در نیلوفر آب
هر جا گلهای نیایش رست من چیدم دسته گلی دارم
محراب تو دور از دست : او بالا من در پست
خوشبو سخنم نی ؟ باد بیا می بردم بیتوشه شدم در کوه کجا گل چیدم گل خوردم
در رگ ها همهمه ای دارم از چشمه خود آبم زن آبم زن
و به من یک قطره گوارا کن شورم را زیبا کن
باد انگیز درهای سخن بشکن جاپای صدا می روب هم دود چرا می بر هم موج من و ما و شما می بر
ز شبنم تا لاله بیرنگی پل بنشان زین رویا در چشمم گل بنشان گل بنشان
     
  
مرد

 
boodhi

آنی بود درها وا شده بود
برگی نه شاخی نه باغ فنا پیدا شده بود
مرغان مکان خاموش این خاموش آن خاموش خاموشی گویا شده بود
آن پهنه چه بود : با میشی گرگی همپا شده بود
نقش صدا کم رنگ نقش ندا کم رنگ پرده مگر تا شده بود ؟
من رفته او رفته ما بی ما شده بود
زیبایی تنها شده بود
هر رودی دریا
هر بودی بودا شده بود


*****

گزار

باز آمدم از چشمه خواب کوزه تر دردستم
مرغانی می خوانند نیلوفر وا میشد کوزه تر بشکستم
در بستم
و در ایوان تماشای تو بنشستم
     
  
مرد

 
لب آب

دیشب لب رود شیطان زمزمه داشت
شب بود و چراغک بود
شیطان تنها ، تک بود
باد آمده بود باران زده بود: شب تر، گلهای پرپر
بویی نه براه
ناگاه
ایینه رود نقش غمی بنمود : شیطان لب آب
خاک سیا در خواب
زمزمه ای می مرد. بادی می رفت، رازی می برد


*****

هنگامی

اریکی پیچک وار به چپرها پیچید به حناها افراها
و هنوز ما در کشت در کف داس
ما ماندیم تا رشته شب از گرد چپرها وا شد فردا شد
روز آمد و رفت
تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچید به حناها افراها
و هنوز یک خوشه کشت در خور چیدن نه یاد رسیدن نه
و هزاران روز و هزاران بار
تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچید به حناها افراها
پایان شبی ما در خواب یک خوشه رسید مرغی چید
آواز پوش بیداری ما ساقه لرزان پیام
     
  
صفحه  صفحه 13 از 14:  « پیشین  1  ...  11  12  13  14  پسین » 
شعر و ادبیات

Sohrab Sepehri | سهراب سپهرى

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA