نیمـــــــا یـــوشیـــــــــج دو وبگاه نیما یوشیجnimayooshij.comnimayoushij.com کلمات کلیدی:علی اسفندیاری+نیما یوشیج+پدر شعر نو+زندگینامه نیما+بیوگرافی نیما+زندگینامه کامل نیما+بیوگرافی کامل نیما+ آثار علی اسفندیاری+آثار نیما یوشیج+اشعار نیما+داستان های نیما+مقالات نیما+نامههای نیما+قصه رنگ پریده، خون سرد+فریادها+مرقد آقا+ افسانه+ دونامه+ارزش احساسات+مانلی+افسانه و رباعیات+ماخ اولا+شعر من+شهر شب شهر صبح+ناقوس+آب در خوابگه مورچگان+یادداشت ها و مجموعه اندیشه+قلم انداز+آهو و پرنده ها+توکایی در قفس+کندوهای شکسته+فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ+دنیا خانه من است+ارزش احساسات و ۵ مقاله در شعر و نمایش+حرفهای همسایه+کشتی و طوفان+مانلی و خانه سریویلی+حکایات و خانواده سرباز+نامه های نیما به همسرش عالیه+ستاره ای در زمین+مجموعه آثار نیما یوشیج+درباره شعر و شاعری+نامه ها+دو سفرنامه از نیما یوشیج+ویژگی سخن نیما+خانه نیمایوشیج+گزیده اشعار نیما+خاطرات احسان طبری از نیما یوشیج +مصاحبه ای با بانو سیمین دانشور درباره ی زندگی نیمایوشیج+نقد شعر ققنوس و مرغ آمین+نخستین شعرهای آزاد نیما+سعید سلطانی طارمی،پانوشتی برای پادشاه فتح+وصیت نامه نیما یوشیج+آثار نیما یوشیج+عکاسخانه نیما یوشیج+مصاحبه در مورد نیما+در مورد نیما یوشیج
نیما یوشیج علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج، در دهکده یوش از توابع شهرستان نور استان مازندران (زاده ۲۱ آبان ۱۲۷۴ - درگذشته ۱۳ دی ۱۳۳۸ خورشیدی در شمیران شهر تهران) شاعر معاصر ایرانی و پدر شعر نو فارسی است. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است.نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده بود.تمام جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی مدیون این انقلاب و تحولی هستند که نیما مبدع آن بود. بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، اشعار نیما را نمادین میدانند و او را همپایهی شاعران سمبولیست به نام جهان میدانند. نیما همچنین اشعاری به زبان مازندرانی دارد که با نام روجا چاپ شدهاست .زندگیکودکینیما در سال ۱۲۷۴ هجری شمسی در روستای یوش از توابع بخش بلده شهرستان نور به دنیا آمد. پدرش ابراهیمخان اعظامالسلطنه متعلق به خانوادهای قدیمی مازندران بود و به کشاورزی و گلهداری مشغول بود. پدر نیما زندگی روستایی، تیراندازی و اسبسواری را به وی آموخت. نیما تا سن دوازده سالگی درزادگاهش روستای یوش و در دل طبیعت زندگی کرد.نیما خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از او نداشت چون او را آزار میداد و در کوچه باغها دنبال نیما میکرد.اقامت در تهران۱۲ ساله بود که به همراه خانواده تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد. در مدرسه از بچهها کنارهگیری میکرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار میکرد و پس از مدتی با تشویق یکی از معلمهایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و شعر گفتن به سبک خراسانی را شروع کرد.پس از پایان تحصیلات در مدرسه سنلویی نیما در وزارت دارایی مشغول کار شد. اما پس از مدتی این کار را مطابق میل خود نیافت و آن را رها کرد.فعالیتهای اجتماعیدوران نوجوانی و جوانی نیما مصادف است با توفانهای سهمگین سیاسی - اجتماعی در ایران نظیر انقلاب مشروطه و جنبش جنگل و تاسیس جمهوری سرخ گیلان، روح حساس نیما نمیتوانست از این توفانهای اجتماعی بی تاثیر بماند. نیما از نظر سیاسی تفکر چپگرایانه داشت، و با نشریه ایران سرخ یکی از نشریات حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) که برادرش لادبن سردبیر آن بود و در رشت چاپ و منتشر میشد همکاری قلمی داشت. از جمله تصمیم گرفت به میرزا کوچک خان جنگلی بپیوندد و همراه با او بجنگد تا کشته شود. دیرتر در دهه بیست خورشیدی در نخستین کنگره نویسندگان ایران عضو هیات مدیره کنگره بود و اشعار وی در نشریات چپگرای این دوران منتشر میگردید.تشکیل خانوادهنیمایوشیج در جوانی عاشق دختری شد، اما به دلیل اختلاف مذهبی نتوانست با وی ازدواج کند. پس از این شکست او عاشق دختری روستایی به نام صفورا شد و میخواست با او ازدواج کند اما دختر حاضر نشد به شهر بیاید. بنابراین عشق دوم نیز سرانجام خوبی نیافت. نیما صفورا را هنگام آبتنی در رودخانه دیده بود. این منظره شاعرانه و شکست عشق پیشین الهامبخش او در سرودن افسانه بود.سرانجام نیما در ۶ اردیبهشت ۱۳۰۵ خورشیدی ازدواج کرد. همسر وی عالیه جهانگیر فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده نامدار میرزا جهانگیر صوراسرافیل بود. حاصل این ازدواج که تا پایان عمر دوام یافت فرزند پسری بود به نام شراگیم که اکنون در آمریکا زندگی میکند. شراگیم در سال ۱۳۲۱ خورشیدی به دنیا آمد.وی پس از آنکه در سال ۱۳۰۴ با عالیه جهانگیر ازدواج کرد تا به گفته خودش از افکار پریشان رهایی یابد درست یک ماه پس از ازدواج، پدرش ابراهیم نوری درگذشت. در همین زمان چند شعر از او در کتابی با عنوان خانواده سرباز چاپ شد. وی که در این زمان به دلیل بیکاری خانهنشین شده بود در تنهایی به سرودن شعر مشغول بود و به تحول در شعر فارسی میاندیشید اما چیزی منتشر نمیکرد.ترک تهران و معلمی در آستارادر سال ۱۳۰۷ خورشیدی، محل کار عالیه جهانگیر همسر نیما به بارفروش (بابل کنونی؛مدرسه بدر) انتقال پیدا کرد. نیما نیز با او به این شهر رفت. یک سال بعد آنان به رشت رفتند. عالیه در اینجا مدیر مدرسه بود و نیما را سرزنش میکرد که چرا درآمدی ندارد. او مدتی نیز در دبیرستان حکیم نظامی شهرستان آستارا واقع در مرز شوروی سابق به امر تدریس مشغول بود.تغییر نامعلی اسفندیاری در سال ۱۳۰۰ خورشیدی نام خود را به نیما تغییر داد. نیما نام یکی از اسپهبدان تبرستان بود و به معنی کمان بزرگ است. او با همین نام شعرهای خود را امضا میکرد. در نخستین سالهای صدور شناسنامه نام وی نیماخان یوشیج ثبت شدهاست.آغاز شاعرینیما در سال ۱۳۰۰ منظومه قصه رنگ پریده را که یک سال پیش سروده بود در هفتهنامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند. این منظومه مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت. شاعران سنتی به مسخره و آزار وی دست زدند.نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسههای مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامههایی چون مجله موسیقی و مجله کویر پرداخت. انقلاب نیما با دو شعر «ققنوس» (بهمن ۱۳۱۶ش) و «غراب» (مهر ۱۳۱۷ش) آغاز میشود و او این دو شعر را در مجلهٔ «موسیقی» که یک مجلهٔ دولتی بود، منتشر کرد. او در ۶۲ سال زندگی خود توانست معیارهای هزارساله شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و ابدی مینمود، با شعرهایش تحول بخشد.آثار نیمامنظومه قصه رنگ پریده در حقیقت نخستین اثر منظوم نیمایی است که در قالب مثنوی (بحر هزج مسدس) سروده شدهاست. شاعر در این اثر زندگی خود را روایت کردهاست و از خلال آن به مفاسد اجتماعی پرداختهاست. بخش نخست این کار در قرن بیستم چاپ شده بود. سپس افسانه را سرود که در آن روحی رمانتیک حاکم است و به عشق نیز نیما نگاهی دیگرگونه دارد و عشق عارفانه را رد میکند .چنان که خطاب به حافظ میگوید: حافظا این چه کید و دروغ استکز زبان می وجام ساقی استنالی ار تا ابد باورم نیستکه بر آن عشق بازی که باقی است نیما در این آثار و اشعاری نظیر خروس و روباه، چشمه و بز ملاحسن مسألهگو افکاری اجتماعی را بیان میکند اما قالب اشعار قدیمی است. مشخص است که وی مشق شاعری میکند و هنوز راه خود را پیدا نکردهاست. با این حال انتشار افسانه دنیای ادبیات آن زمان را برآشفت. ای شب نیز در هفتهنامه نوبهار محمدتقی بهار چاپ شد و جنجالی برانگیخت.خانه نیماخانه نیما یوشیج واقع در یوش، بنایی است که قدمت آن به دوره قاجار میرسد. این بنا به شماره ۱۸۰۲ از سوی سازمان میراثفرهنگی به عنوان اثر ملی ثبت شدهاست و حفاظت میشود. بازدید از خانه نیما برای عموم آزاد است. خانه ی نیما مرگاین شاعر بزرگ، درحالیکه به علت سرمای شدید یوش، به ذاتالریه مبتلا شده بود، برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تاثیری نداشت و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانهاش در یوش منتقل کردند. مزار او در کنار مزار خواهرش، بهجتالزمان اسفندیاری (درگذشته به تاریخ ۸ خرداد ۱۳۸۶) و مزار سیروس طاهباز در میان حیاط جای گرفتهاست.کتابشناسیاشعار فارسیقصه رنگ پریدهمنظومه نیماخانواده سربازای شبافسانهمانلیافسانه و رباعیاتماخ اولاشعر منشهر شب و شهر صبحناقوس قلم اندازفریادهای دیگر و عنکبوت رنگآب در خوابگه مورچگانمانلی و خانه سریویلیمرقد آقا (داستان)کندوهای شکسته (داستان)آهو و پرندهها (شعر و قصه برای کودکان)توکایی در قفس (شعر و قصه برای کودکان)اشعار طبریروجاآثار تحقیقی، نامهها و یادداشتهاآثاری که در کتاب نیما یوشیج، دربارهٔ هنر و شعر و شاعری با گردآوری سیروس طاهباز" انتشار یافته:ارزش احساسات در زندگی هنر پیشگانتعریف و تبصرهحرفهای همسایهمقدمه خانواده سربازنامه به شین پرتومقدمهٔ «آخرین نبرد» شعرهای اسماعیل شاهرودی «آینده»یادداشت برای مجموعه شعر منوچهر شیبانیشعر چیست؟از یک مقدمهیک مصاحبهدرباره جعفرخان از فرنگ آمدهیک دیدارسایر آثار:دنیا خانه من استنامههای نیما به همسرش - عالیه جهانگیرکشتی توفانمجموعه کامل اشعار(تدوین توسط سیروس طاهباز)آثار درباره نیمامهدی اخوان ثالث، بدعتها و بدایع نیما یوشیجمهدی اخوان ثالث، عطا و لقای نیما یوشیجشاپور جورکش، بوطیقای شعر نوبهمن شارق، نیما و شعر فارسی، بررسی و نقد آثار نیما یوشیجحسین صمدی، کتابشناسی نیماسیروس طاهباز و محمدرضا لاهوتی، یادمان نیما یوشیجمحمد عبدعلی، فرهنگ واژگان و ترکیبات اشعار نیما یوشیجمحمود فلکی، نگاهی به شعر نیماحمید حسنی، موسیقی شعر نیما (تحقیقی در اوزان و قالبهای شعریِ نیمایوشیج)سیروس طاهباز، کماندار بزرگ کوهساران: زندگی و شعر نیما یوشیجمحمد حقوقی، نیما یوشیج: شعر نیما یوشیج از آغاز تا امروز، شعرهای برگزیده تفسیر و تحلیل موفقترین شعرهاسعید حمیدیان، داستان دگردیسی: روند دگر گونیهای شعر نیما یوشیجسیاوش کسرایی، در هوای مرغ آمین: نقدها، گفت و گوها و داستانهامحمدعلی شهرستانی، عمارت دیگر (معنی شعر نیما) در پنج بخشتقی پورنامداریان، خانهام ابری است: شعر نیما از سنت تا تجددعطاالله مهاجرانی، افسانة نیماامید طبیب زاده، نگاهی به شعر نیما یوشیج: بحثی در چگونگی پیدایش نظامهای شعری، انتشارات نیلوفرمسعود بیزارگیتی، نیما، پاسخی به ضرورتی تاریخیمیرانصاری، علی، اسنادی درباره نیما یوشیج میرانصاری، علی، دو سفرنامه از نیما یوشیج میرانصاری، علی، کتابشناسی نیما یوشیج تصویری از نیما به همراه حاشیههایی مورخه
زمینه تاریخیبا شروع جنبش مشروطه خواهی ایرانیان بینشی تازه رواج یافت که بر طبق آن عصری تازه فرا رسیده است که با همه دورههای تاریخ ملی تفاوت دارد. روشنفکران این دوران معتقد بودند که عصر استبداد سیاسی به پایان رسیده است و همه احساس می کردند که باید در عرصه فرهنگ نیز تحولی مشابه اتفاق بیفتد. شاعران و نویسندگان این عصر در پی زیباشناسی جدیدی بودند و می خواستند شعری تازه بسرایند که با شعر گذشته فارسی فرق داشته باشد.یکی از عوامل موثر دیگر در تحولات ادبی این دوران آشنایی روشنفکران ایرانی با ادبیات اروپایی بود. به باور آنان انقلاب مشروطیت با انقلاب فرانسه مشابهت داشت و قادر بود فضای تازهای ایجاد کند که در آن چهرههای برجسته ای پرورش یابند که با شاعران و نویسندگان برجسته اروپا قابل مقایسه باشد.علاقه و توجه روشنفکران به ادبیات اروپا و بخصوص ادبیات فرانسوی باعث شد تا برخی آثار نویسندگان بزرگ آن زمان اروپا مانند ویکتور هوگو، لامارتین، ژان ژاک روسو، آلفونس دوده و شاتو بریان ترجمه شود که بر نوشتههای بسیاری از ادیبان ایرانی تأثیر گذاشت.شعر نیماییشعر نیمایی، سبکی از شعر معاصر فارسی است که نخستین نمونه شعر نو در ادبیات فارسی بوده و برآمده از نظریه ادبی نیما یوشیج شاعر معاصر ایرانی است. تحولی که نیما انجام داد در دو حوزه فرم و محتوای شعر کلاسیک فارسی بود. با انتشار شعر افسانه نیما مانیفست شعر نو را مطرح کرد که تفاوت بزرگ محتوایی با شعر سنتی ایران داشت.افسانه، تحولی بزرگباتوجه به مقدمهٔ کوتاهی که خود نیما بر این شعر نوشته است ویژگیهای « افسانه » را به شرح زیر میتوانیم برشمریم :نوع تغزل آزاد که شاعر در آن به گونه ای عرفان زمینی دست پیدا کرده است.منظومه ای بلند و موزون که در آن مشکل قافیه پس از هر چهار مصراع با یک مصراع آزاد حل شده است.توجه شاعر به واقعیتهای ملموس و در عین حال نگرشی عاطفی و شاعرانهٔ او به اشیا.فرق نگاه شاعر با شاعران گذشته و تازگی و دور بودن آن از تقلید.نزدیکی آن در پرتو شکل بیان محاورهای به ادبیات نمایشی ( دراماتیک ).سیر آزاد تخیل شاعر در آن.بیان سرگذشت بی دلیها و ناکامیهای خود شاعر که به طرز لطیفی با سرنوشت جامعه و روزگار او پیوند یافته است .روح غنایی و مواج افسانه و طول و تفصیل داستانی و دراماتیک اثر منتقد را بر آن میدارد که بر روی هم بیش از هر چیز تاثیر نظامی را بر کردار و اندیشهٔ نیما به نظر آورد حال آن که ترکیب فلسفی و صوری و به ویژه طول منظومه، زمان سرودن آن، کیفیت روحی خاص شاعر به هنگام سرودن شعر، ذهن را به ویژگیهای شعر « سرزمین بی حاصل »، منظومهٔ پرآوازهٔ تی . اس . الیوت شاعر و منتقد انگلیسی منتقل میکند که اتفاقا سرایندهٔ آن همزمان نیما و در نقطهٔ دیگر از جهان سرگرم آفرینش مهمترین منظومهٔ نوین در زبان انگلیسی بود .همه گیری شعر نیماییاین شیوه سرودن شعر به سرعت جایگزین شعر کلاسیک فارسی گردید و سپس با ایجاد تفاوت هایی در فرم شعر نو، آن را به شیوههای نیمایی، سپید، حجم و ... دسته بندی کردند.تلاش نیما یوشیج برای تغییر دیدگاه سنتی شعر فارسی بود و این تغییر محتوا را ناگزیر از تغییر فرم و آزادی قالب میدانست. آزادی که نیما در فرم و محتوا ایجاد کرد، در کار شاعران بعد از وی، مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و منوچهر آتشی به نقطههای اوج شعر معاصر ایران رسید. با این حال نیما شعر خود را از لحاظ نگرش به جهان و محتوای کار پیشروتر و تازه تر از کار شاعران بعدی مانند شاملو به شمار می داند.نظر نیما در باب شعر سنتی فارسیمطابق نظریات سنتی در شعر فارسی تعداد ارکان عروضی هر شعر در محور عمودی همواره ثابت میماند. نیز بنا به اقتضای قالب یا نوع ادبی شعر (نظیر غزل، مثنوی و رباعی)، قافیه با فرمولی ثابت تکرار میشد.نیما در ابتدای شاعری خود از شعر کهن فارسی نفرت داشت.اما بعدها نگاه خود را تغییر داد. نیما زمانی نوشته بود:از تمام ادبیات گذشته قدیمی نفرت غریبی داشتم... اکنون میدانم که این نقصانی بود.و در جای دیگری می نویسد: من خودم یکی از طرفداران پا بر جای ادبیات قدیم فارسی و عربی هستم.مخالفت سنت گرایان با شعر نیماییوقتی نیما نظریه ادبی خود را تدوین می کرد حامیان شعر سنتی فارسی که باورهای خود را در معرض هجومی تمام عیار میدیدند اظهار داشتند که شعر فارسی به عنوان ارجمند ترین نماد فرهنگی ایران در معرض نفوذ بیگانگان قرار گرفته است. از نظر آنان شعر نو نشانه تسلیم فرهنگی در برابر خارجیها بود و به زودی روح فرهنگ ایرانی را نابود خواهد کرد.سنتگرایان در حقیقت معتقد بودند که نیما و پیروانش با این سنت آشنایی ندارند و حتی نیما را به مرگ تهدید کردند.نگاه محافل دانشگاهی به شعر نیما تا دهه چهل خورشیدی منفی بود و از پذیرش آن سر باز میزدند. اما نگاه سنت گرایان دانشگاهی به نظریات نیما با تلاش برخی استادان که بخصوص با نقد ادبی مدرن آشنایی داشتند رفته رفته تغییر کرد. در میان کسانی که نقشی مهم در تغییر نگرش رایج در دهه چهل خورشیدی داشتند باید از غلامحسین یوسفی و محمد رضا شفیعی کدکنی یاد کرد.حمایت نوگرایان از شعر نیماییبرخی از شاعرانی که امروز در زمره نوگرایان به حساب میآیند از نخستین حامیان نیما بودند. از جمله این افراد باید به احمد شاملو، اسماعیل شاهرودی، هوشنگ ابتهاج و مهدی اخوان ثالث اشاره کرد.نیما می کوشید شعر معاصر فارسی را با نیازهای ایران مدرن سازگار کند. پس از جنبش مشروطه عرصه حیات اجتماعی ایران تغییر کرده بود. پیش از شعر، نثر فارسی با تلاشهای کسانی نظیر طالبوف، حاج زین العابدین مراغه ای، صور اسرافیل و دیگران متحول شده بود و به نوعی خود را سازگار کرده بود. به طور کلی شعر جدید اشتیاقی خاص برای پرداختن به مسائل اجتماعی از خود نشان میدهد، در حالی که شعر کلاسیک چنین نیست.نیما اگر چه هنوز هم مخالفانی در میان شاعران سنتگرا دارد توانسته است پیروان قابل توجهی برای خود دست و پا کند و ظرفیت تازهای به شعر کهن فارسی اضافه کند.تفاوتهای آشکار شعر نیمایی با شعر سنتیشعر آزاد نیمائی که بسیاری از شاعران نو پرداز از اصول آن بی خبرند پا به عرصه شعر فارسی میگذارد. این نوع شعر تفاوتهای آشکاری با شعر سنتی دارد که به اختصار به انها اشاره میشود:از لحاظ عاطفی: بیشتر جنبه انسانی اجتماعی دار و دیگر نشانی از من رمانتیک در آن دیده نمیشود .مسائلی در شعر ازاد نیمایی مطرح میشود که از کلیت و کسترش عاطفی بیشتری برخوردار است که با گذشت زمان امکان کهنه شدن آن کمتر میشود.از لحاظ تخیل: در گذشته تصورهای شعری گویندگان بیشتر حاصل مطالعه بود که در آثار شاعران پیش از خود داشتند . ولی در شعر نیمایی صور خیال هر شاعر از تجربه شخصی او سرچشمه میگیرد.از لحاظ زبان: نیما بر خلاف قبل که شاعر بعضی کلمات را نمیدانست و به کار نمی برد، هر کلمه ای را به کار میبرد تنها به شرط آنکه با کلمه مجاور خود بیگانه نباشد.از لحاظ وزن: نیما آن را امری کاملا طبیعی و لازم میشمرد اما میکوشید تا به شعر وزن طبیعی بدهد، زیرا که وزن یکنواخت در طول شعر را وزن طبیعی نمی داند .بلکه وزن شعر را تابع احساسات و عواطف شاعر می داند که از هیجانات و جریانهای ذهنی او مایه می گیرد. به نظر او یک مصراع نمیتواند وزن طبیعی را به وجود بیاورد بلکه وزن مطلوب از اتحاد چند مصراع و چند بیت به وجود می آید.از لحاظ شکل: شکل ظاهری شعر نیمائی شکلی است بی نهایت یعنی در این نوع شعر بی نهایت شکل داریم ولی در قدیم اشکال معین و محدودی وجود داشت از قبیل قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی ، مسمط ، مستزاد و ...از لحاظ قافیه: نیما برای قافیه هم اعتباری قائل است و ارزش آن را در این می داند موسیقی شعر را تکمیل کند. اما ضرورت ندارد همه جا مورد استفاده باشد بلکه هر کجا مطلب تمام شد قافیه آورد .وصيتنامه نیماشب دوشنبه 28 خرداد 1335امشب فکر می کردم برای دکتر حسين مفتاح چيزی بنويسم که وصيتنامهی من باشد؛ به اين نحو که بعد از من هيچکس حقّ دست زدن به آثار مرا ندارد به جز دکتر محمّد معين، اگر چه او مخالف ذوق من باشد .دکتر محمّد معين حق دارد در آثار من کنجکاوی کند. ضمناً دکتر ابوالقاسم جنّتی عطائی و آل احمد با او باشند؛ به شرطی که هر دو با هم باشند. ولی هيچ يک از کسانی که به پيروی از من شعر صادر فرمودهاند در کار نباشند. دکتر محمّد معين که مَثَل صحيح علم و دانش است، کاغذ پارههای مرا بازديد کند. دکتر محمّد معين که هنوز او را نديدهام، مثل کسی است که او را ديدهام . اگر شرعاً میتوانم قيّم برای ولد خود داشته باشم، دکتر محمّد معين قيّم است؛ ولو اينکه او شعر مرا دوست نداشته باشد. امّا ما در زمانی هستيم که ممکن است همهی اين اشخاص نام برده از هم بدشان بيايد ، و چقدر بيچاره است انسان ... !مشاغل و سمتهای مورد تصدینخستین كار اداری نیما شغلی در درجه پایین كارمندی در وزارت مالیه بود. وی تا سال 1298 در این كار دوام آورد. از فروردین ماه سال 1312 نیما و همسرش در تهران بودند. نیما نخست در بلا تكلیفی بسر برد و سپس در جست و جوی كاری مناسب بر آمد.در سال 1316 به وزارت پیشه و هنر منتقل گردید. یك سال بعد به تمایل خودش با همان حقوق به اداره موسیقی كشور منتقل شد و به عضویت هیات تحریریه ی مجله موسیقی انتخاب گردید؛ این كار جدی ترین و مناسب ترین شغل اداری نیما یوشیج درتما م طول زندگی اش است كه تا پایان عمر این مجله ،تا بهمن 1320 ادامه یافت.نیما یوشیج تا سال 1326 شغل ثابتی نداشت و پس از آن به خدمت در اداره ی نگارش وزارت فرهنگ پرداخت. كار او بررسی و اظهار نظر در باره ی نمایشنامه ها و فیلمنامه هایی بود كه به این اداره می رسید. تا پایان زندگی اش این شغل اداری او بود و حقوقش 330 تومان در ماه بود.فعالیتهای آموزشیاز سال 1306، نیما در كنار همسرش عالیه ،در آموزشگاه های كوچك شهرهای شمال ایران: بارفروش ( بابل كنونی ) ، لاهیجان ، رشت ، آستارا به كار تدریس اشتغال داشت. او در سال 1316 در تهران به تدریس ادبیات در دوره دوم دبیرستان صنعتی پرداخت.آرا و گرایشهای خاص نیمانیما یوشیج در سال 1316 موفق به كشف شكل تازه ای در شعر فارسی شد كه این شیوه به كلی با شعر قدیم فرق دارد و با نگرشی كه در شیوه شكل آن پدید آورد به پدر شعر نو لقب گرفت.نظرنیما در خصوص شعر، یك نگاه جدید است كه بعضاً شیوه های قدیم را به چالش كشیده و از منظری جدید غالب شعر را تعریف می نماید. او می گوید: « ادبیات ما باید از هر حیث عوض شود. موضوع تازه كافی نیست و نه این كافی است كه مضمونی را بسط داده و به طرز تازه بیان كنیم. نه این كافی است كه با پس و پیش كردن قافیه و افزایش و كاهش مصراع ها یا وسایل دیگر ، دست به فرم تازه زده باشیم . عمده كار این است كه طرز كار عوض شود و مدل وصفی و روائی ، كه در دنیای با شعور آدم هاست ، به شعر بدهیم.»او در ادامه می گوید: « شعر وزن و قافیه نیست ، بلكه وزن و قافیه هم از ابزار كار یك نفر شاعر هستند. همچنین شعر ردیف ساختن مصطلحات و فهرست كلی دادن از مطالب معلوم كه در سر زبان ها افتاده است نیست. این جور كار به درد دفتر حساب بندی یك تجارتخانه می خورد. شعر واسطه تشریح و تاثیر دادن و كوچك كردن معنویات و شكافتن و نمودن درونیهای دقیق و نهفته آنهاست. و تمام كوشش و كاوش شاعر برای آن است كه «مخصوصاً شعر را از حیث بیان آن به طبیعت نزدیك كرده و به آن اثردلپذیر نثر را دهد.»زیاد رغبت دارد و دلباخته رغبت خود است كه «شعر را از مصراع بازیهای ابتدایی ـ كه در طبیعت این طور یكدست و یكنواخت و ساده لوح پسندانه وجود ندارد و لباس متحد الشكل نپوشیده استـ آزاد كرده باشد». نیما فقط در ابداع شعر نو جسارت به خرج نداد بلكه همین آوردن واژه های روستایی و بومی در شعر فارسی و ملی در نوع خود بدعت و نوآوری محسوب می شود، تا جاییكه كه بعد از او بسیاری خواستند از این شیوه بهره بگیرند كه راه به جایی نبردند.
مجموعه ی آثاری که از نیما در این مجموعه میبینید به این قرار است مجموعه هاشعر منماخ اولاشهر شبشهر صبحعنکبوت رنگقلم اندازحکایاتناقوسفریاد های دیگراشعار پراکندهمنظومه هاخانه سریویلیخانواده سربازمانلیمنظومه به شهریارپی دارو چوپانسایر مواردروجااشعار مازنینامه های عاشقانه نیمالینک های youtube پیرامون نیمامصاحبه هایی پیرامون نیماعکس های نیمادانلود اشعار نیما «شما میتوانید با کلیک کردن روی هر کدام از عنوانین به قسمت مربوطه ارجاع یابید.»
« مجموعه شعر من شامل شعر های زیر است » پانزده سال گذشتغُرابیادوای بر منهمسایگانِ آتشمرغ غممرغ آمینگل مهتابققنوسسایه ی خود خواب زمستانیخنده ی سردخرمن هاتابناکِ من پریانپدرمبوجهل منبازگردان تن سرگشته آی آدمهااندوهناک شب
پانزده سال گذشتپانزده سال گذشتروزش ازشب بدترشبش ازروزسیه گشته سیه ترپانزده سال گذشتکه تو رفتی زبرممن هنوزم سخنانی زتوآویزه ي گوشمانده بس نکتهای پدر، در نظرمآه از رفتنت اینگونه که بود.پانزده سال گذشتهر شبش سالی و هر روزش ماهیولی از کار نکردمذره ئی کوتاهیزجرها را همه برخود هموارکردم و ازقَبَل تنها ئیآنچه پروردمداشت از گنج توام زیبا ئی .پانزده سال گذشتزآشیان گر چه به دورگرچه چون مرغ ز توفان و زبادبودم آوارهکردم از آن ره پرواز که بوددر خورِهمچو منی. پسِرهمچو توئی.من در این مدت، ای دوراز منزشت گفتم به بدانکینه جستم ز ددانتیز کردم لب شمشیری کندسنگ بستم به پر جغدی زشتدائما بر لب من بوده ست اینآی ! یکتای پدرپهلوانی کزتومانده اینگونه پسرگوشه گیری که بشدخانه ات ویرانهنشد اما پسرتعاجز و بیگانهنشد از راه بدربه فریب دانه .آی ! بی باک پدر!پانزده سال گذشت.من هنوزم غم تو مانده به دلتازه می دارم اندوه کهنیاد چون می کنمتخیره می ماند چشمانمنگه من سوی توست .
غُرابوقت غروب کز بر کهسار، آفتاببا رنگهای زردغمش هست در حجابتنها نشسته بر سر ساحل یکی غزابوز دور آبهاهمرنگ آسمان شده اند و یکی بلوطزرد از خزانکرده ست روی پارچه سنگی به سر سقوطزان نقطه های دورپیداست نقطه ی سیهیاین آدمی بود به رهیجویای گوشه یی که زچشم کسان نهانبا آن کند دمی غم پنهان دل بیانوقتی که یافت جای نهانی ز روی میلچشم غراب خیره از امواج مثل سیلبر سوی اوست دوخته بی هیچ اضطرابکز آن گذرگهان چه چیز می رسد،فرجی هست یا عذاب؟یک چیز مثل هر چیز که دیده ست دیده ستخطی به چشم اوست که در ره کشیده ستبنیادهای سوخته از دورابری به روی ساحل مجهورهر دو بهم نگاه در این لحظه می کنندسر سوی هم ز ناحیه ی دور می کشنداین شکل یک غراب و سیاهیو آن آدمی ،هر آنچه که خواهیچون مایه ی غم ست به چشمش غراب و زشتعنوان او حکایت غم ، رهزن بهشتبنشسته ست تا که به غم، غم فزاید اوبرآستان غم به خیالی در آید اودر ، از غمی به روی خلایق گشاید او ویران کند سرا چه ی آن فکر ها که هستفریاد می زند به لباز دور: ای غراب !لیکن غرابفارغ ز خشک و تربسته بر او نظربنشسته سرد و بی حرکت آنچنان بجایو آن موج ها عبوس می آیند و می روندچیزی نهفته ستیک چیز می جوند
یادیادم ازروزی سیه می آید و جای نموریدرمیان جنگل بسیاردوریآخر فصل زمستان بود و یکسرهر کجا درزیرباران بودمثل این که هر چه کِز کرده به جائیبر نمی آید صدائیصف بیاراییده ازهرسوتمشک تیغ دارودورکردهجای دنجی را.یاد آن روز صفا بخشانمثل اینکه کنده بودندم تن ازهرچیزمن شدم ازروی این بام سیهسوی آن خلوت گل آویزتا گذارم گوشه ئی ازقلب خود را اندر آنجاتا ازآنجا گوشه ئی ازدلربا ي خلوت غمناک روزی راآورم با خود.آه ! می گویند چون بگذشت روزیبگذرد هر چیز با آن روزباز می گویند خوابی هست کار زندگانیزان نباید یاد کردنخاطر خود را.بی سبب ناشاد کردنبرخلاف یاوه ي مردمپیش چشم من ولیکننگذرد چیزی بدون سوزمی کشم تصویر آن رایاد من می آید از آن روز !
وای بر من کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرهاگشت بی سود و ثمرتنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزشوای برمن ! می کند آماده بهر سینه ي من تیرهائیکه به زهر کینه آلوده ست.پی به جاده های خونین کلّه های مردگان رابه غبار قبرهای کهنه اندودهاز پس دیوارمن بر خاک می چیندوز پی آزارِ دلِ آزردگاندر میان کلّه های چیده بنشیندسر گذشت زجر را خواند.وای برمن !در شبی تاریک از اینسانبرسراین کلّه ها جنبانچه کسی آیا ندانسته گذارد پا ؟از تکان کلّه ها آیا سکوت این شب سنگین(کاندران هر لحظه مطرودی فسون تازه می بافد)کی که بشکافد؟یک ستاره از فساد خاک وارستهروشنائی کی دهد آیااین شب تاریک دل را ؟عابرین ! ای عابرین !بگذرید از راه من بی هیچ گونه فکردشمن من می رسد می کوبدم بردرخواهدم پرسید نام وهرنشان دیگر.وای برمن !به کجای این شب تیره بیاویزم قبا ي ژنده ي خود راتا کشم از سینه ی پر درد خود بیرونتیر های زهر را دلخون.وای برمن !
همسایگانِ آتشهمسایگانِ آتش مرداب و باد تندبرآتشِ شکفته عبث دور می زنندباد : من می دمم که یکسره مرداب را با شعله های گرم تو دارم چو خشک رود.مرداب : من دردرونِ روشنِ گرم تو آب راجاری نمی کنمره می دهم که برشوی ای آتشرونق فزای دلکش .سوزنده تر زیان کن و بی باک تردرآیاما به میلِ باد نتابی به روی منخشکی نه ره بیابد هرگز به سوی منتا آنکه غرقه ماند این زال گوژ پشتدر گنده های آب دهانم .یک میوه ي درست به شاخیشیرین و خوش ننشانم .لیک آتش نهفته به هر دم شدید تربا هر تفی به لبدل پُرامید ترهمرنگ بامدادان رویش سفید ترمی سوزد آنچه هست در این ره پلید تر .در حالتی که باد براو تازیانه هاهردم کشیده ست .او در میان خشک و ترِ آشیانه هاسوزان دمیده ستلب های عاشقی ست گشاده به رنگ خونبیماردردها که بدان روی زرد گونروکرده ست سوی جهان پرازفسون .در حالتی که باد گریزنده می رودمرداب تیره دلهم خشک می شوددرزیر شاخه های پرازمیوهزالی نشسته برگ و نوا جمله ساختهروی فلک زآتش تند ست تابناک .