انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 1 از 11:  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

Hossein Panahi | حسين پناهى


مرد

 
زندگی و آثار حسین پناهی



     
  
مرد

 
بیو گرافی

حسین پناهی دژکوه در ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع شهرستان کهگیلویه (دهدشت-سوق)در استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه ی آیت الله گلپایگانی رفته بود و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی اش بازگشت.چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می کرد.

تا اینکه زنی برای پرسش مساله ای که برایش پیش آمده بود پیش حسین می رود. از حسین می پرسد که فضله ی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاش ام بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه می دانست روغن نجس است،ولی اینرا هم می دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور،روغن دیگر مشکلی ندارد.بعد از این اتفاق بود که حسین علی رغم فشارهای اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.حسین به تهران آمد و در مدرسه ی هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامه نویسی را گذراند.

پناهی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامه های خودش ساخت که مدت ها در محاق ماند.

با پخش نمایش دو مرغابی درمه از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی می کرد، خوش درخشید و با پخش نمایش های تلویزیونی دیگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت.

نمایش های دو مرغابی درمه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد.

در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد او یکی از پرکارترین و خلاق ترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.

به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش می بارید و طنز تلخش بازیگر نقش های خاصی بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعربود. و این شاعرانگی در ذره ذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد،این مجموعه ی شعر تا کنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ شد و به شش زبان زنده ی دنیا ترجمه شده است.
     
  
مرد

 
کارنامه هنری

فیلم ها :
گذرگاه ـ گال ـ تیرباران ـ هی جو ـ نار و نی ـ در مسیر تندباد ـ ارثیه ـ راز کوکب ـ‌ سایه خیال ـ‌چاووش ـ اوینار ـ هنرپیشه ـ مهاجران ـ مرد ناتمام ـ روز واقعه ـ آرزوی بزرگ ـ‌ بلوغ ـ مریم مقدس ـ‌ قصه های کیش ( اپیزود اول، کشتی یونانی ) ـ بابا عزیز

مجموعه های تلویزیونی :
محله بهداشت ـ گرگها ـ‌رعنا ـ آشپزباشی ـ کوچک جنگلی ـ روزی روزگاری ـ مثل یک لبخند ـ ایوان مدائن ـ خوابگردها ـ هشت بهشت ـ‌ امام علی (ع) ـ همسایه ها ـ دزدان مادربزرگ ـ آژانس دوستی ـ‌ شلیک نهایی ـ آواز مه ـ روزگار قریب

کتابها:
من و نازی ـ ستاره ـ چیزی شبیه زندگی ـ دو مرغابی درمه ـ گلدان و آفتاب ـ پیامبر بی کتاب ـ دل شیر
     
  
مرد

 
نوار:

سلام خداحافظ

ستاره

کاست "سلام خداحافظ" را به همه توصیه می کنم، البته اگر تشنه سوال هستید! چراکه حسین پناهی فصل مشترک شعر و فلسفه است و این نوارش سرشار از چرایی ها
     
  
مرد

 
جوایز :

♥ کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (مهاجران)
[ دوره ۱۱ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۷۱ ]

♥ کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (در مسیر تندباد)
[ دوره ۷ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۶۷ ]

♥ کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایه خیال)
[ دوره ۹ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۶۹ ]

♥ برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایه خیال)
[ دوره ۹ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۶۹ ]

سال شمار زندگی حسین پناهی به قلم یغما گلرویی

حسین پناهی متولد ۶شهریور ماه ۱۳۳۵ مطابق با ۲۸ آگوست ۱۹۵۶ در روستای دژکوه از توابع استان کهکیلویه و بویر احمد متولد شد .
گرچه در کالبد شناسی پس از مرگ و بر اساس آزمایش دی . ان . ای زمان تولدش ۶ شهریور ۱۳۳۹ ( ۱۹۶۰) تشخیص داده شد
پدرش علی پناه و مادرش ماه کنیز نام داشت .

۱۳۳۷/۱۹۵۸
.....♦ فوت پدر

۱۳۴۱ / ۱۹۶۲
.....♦ رفتن به مکتب خانه دژکوه

۱۳۴۵ / ۱۹۶۶
.....♦ اتمام دوره ابتدایی

۱۳۴۶ / ۱۹۶۷
..... ♦ ترک دژکوه ، رفتن به سوق
..... ♦ خواندنن کلاس ششم

۱۳۴۷ / ۱۹۶۸
..... ♦ رفتن به بهبهان و گرفتن سیکل

۱۳۵۱ / ۱۹۷۲
..... ♦ رفتن به قم و طلبگی

۱۳۵۴ / ۱۹۷۵
..... ♦ رها کردن درس حوزوی
..... ♦ سفر به شوشتر و یکسال آموزگاری در آن شهر

۱۳۵۵ / ۱۹۷۶
..... ♦ اقامت در اهواز و اشتغال به شغل های مختلف

۱۳۵۶ /۱۹۷۷
..... ♦ بازگشت به روستای دژ کوه و ازدواج . نام همسر شوکت

۱۳۵۷ / ۱۹۷۸
..... ♦ رفتن به اهواز و کار در کتابخانه ای در آن شهر
..... ♦ تولد فرزند نخست ( لیلا )

۱۳۵۹ / ۱۹۸۰
..... ♦ رفتن به جبهه و فعالیت در بخشهای فرهنگی
..... ♦ تولد دومین فرزند ( آنا)

۱۳۶۰ / ۱۹۸۱
..... ♦ مهاجرت به تهران
..... ♦ سکونت در یکی از مقبره های خصوصی امامزاده قاسم به مدت یک سال
..... ♦ عضویت در گروه تئاتری آناهیتا

۱۳۶۱/۱۹۸۲
..... ♦ نخستین تجربه های نمایشنامه نویسی
..... ♦ نوشتن یک گل و بهار
..... ♦ کارگردانی نمایشنامه خوابگرد ها

۱۳۶۲ / ۱۹۸۳
..... ♦ نوشتن آسانسور
..... ♦ نوشتن و کارگردانی تله تئاتر سرودی برای مادران

۱۳۶۳ / ۱۹۸۴
..... ♦ تولد سومین فرزند ( سینا )
..... ♦ نخستین تجربه های بازی در تله تئاتر های تلوزیونی
..... ♦ بازی در سریال محله بهداشت
..... ♦ نوشتن به سبک آمریکایی

۱۳۶۴ / ۱۹۸۵
..... ♦ استخدام در صدا و سیما
..... ♦ بازی در سریال گرگ ها
..... ♦ نوشتن دل شیر
..... ♦ نوشتن دو مرغابی در مه

۱۳۶۵ / ۱۹۸۶
..... ♦ نخستین بازی در سینما
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی گال
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی گذرگاه
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی تیر باران
..... ♦ بازی در تله تئاترهای دو مرغابی در مه و آسانسور

۱۳۶۶ / ۱۹۸۷
..... ♦ کارگردانی سریال تلوزیونی ماجراهای رونالد و مادرش
..... ♦ بازی تله تئاتر در آیینه خیال

۱۳۶۷ / ۱۹۸۸
. ....♦ بازی در فیلم سینمایی در مسیر تند باد
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی هی جو
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی ارثیه
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی نار و نی
..... ♦ نوشتن نخستین شعر ها

۱۳۶۸ / ۱۹۸۹
..... ♦ فوت مادر
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی راز کوکب
..... ♦ نوشتن مجموعه من و نازی

۱۳۶۹ / ۱۹۹۰
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی چاووش
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی سایه خیال
..... ♦ دیپلم افتخار بهترین بازیگر جشنواره فجر برای فیلم سایه خیال
..... ♦ نوشتن پیامبران بی کتاب

۱۳۷۰ / ۱۹۹۱
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی اوینار
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی مرد ناتمام
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی مهاجر
..... ♦ نوشتن کابوس های روسی

۱۳۷۱ / ۱۹۹۲
..... ♦ نوشتن گوش بزرگ دیوار
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی هنر پیشه

۱۳۷۲ / ۱۹۹۳
..... ♦ نوشتن خروس ها و ساعت ها
..... ♦ انتشار کتاب من و نازی

۱۳۷۳ / ۱۹۷۴
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی آرزوی بزرگ
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی روز واقعه

۱۳۷۴ / ۱۹۹۵
..... ♦ نوشتن بازی و کارگردانی سریال بی بی یون برای تلوزیون
..... ♦ سریال توقیف و چند سال بعد نسخه قیچی شده آن از تلوزیون نمایش داده می شود چیزی در حدود دو سوم کل مجموعه
..... ♦ انتشار دو مرغابی در مه

۱۳۷۵ / ۱۹۹۶
..... ♦ انتشار آلبومی از دکلمه شعرهایش با نام ستاره ها
..... ♦ بازی در سریال دزدان مادر بزرگ

۱۳۷۶ / ۱۹۹۷
..... ♦ به صحنه بردن نمایش چیزی شبیه زندگی
..... ♦ انتشار چیزی شبیه زندگی
..... ♦ انتشار بی بی یون
..... ♦ انتشار خروس ها و ساعت ها

۱۳۷۷ / ۱۹۹۸
..... ♦ بازی در فیلم سینمایی کشتی یونانی

۱۳۷۸ / ۱۹۹۹
..... ♦ نوشتن دیالوگ های سریال امام علی و بازی در آن

۱۳۷۹ /۲۰۰۰
..... ♦ بازی در سریال یحیا و گلابتون

۱۳۸۰ / ۲۰۰۱
..... ♦ بازی در سریال آژانس دوستی

۱۳۸۱ /۲۰۰۲
..... ♦ نوشتن مجموعه نمی دانم ها

۱۳۸۲ /۲۰۰۳
... ..♦ بازی در سریال آواز مه
..... ♦ نوشتن مجموعه سالهاست که مرده ام

۱۳۸۳ / ۲۰۰۴
..... ♦ آغاز ضبط البوم دوم دکلمه هایش از خرداد ماه
..... ♦ تصمیم برای جمع آوری مجموعه شعرهایش
..... ♦ پایان ضیط دکلمه شعرهایش در شب یک شنبه یازدهم مرداد
..... ♦ آخرین تماس تلفنی با پسرش سینا در ساعت ۹ شب چهارشنبه چهاردهم مرداد
..... ♦ فوت در چهارده اَمرداد ۱۳۸۳
کشف پیکر متلاشی شده اش توسط دخترش انا در ساعت ۱۰ شب شنبه هفدهم مرداد در خانه اش واقع در خیابان جهان آرا
علت فوت : ایست قلبی ( به گواهی پزشکی قانونی )
..... ♦ تدفین پیکرش در سوق به تاریخ سه شنبه بیست و یکم مرداد
..... ♦ انتشار آلبوم دکلمه آخرین سروده هایش به نام سلام،خداحافظ در پانزدهم مهر ماه
..... ♦ انتشار مجموعه کامل اشعارش به نام چشم چپ سگ در هفت دفتر در اردیبهشت ۸۴
     
  
مرد

 
*****
خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
مانیم که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین
این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست
نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟
ای راز
ای رمز
ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین
     
  
مرد

 
*****
حق با تو بود
می بایست می خوابیدم
اما چیزی خوابم را آشفته کرده است
در دو ظاقچه رو به رویم شش دسته خوشه زرد گندم چیده ام
با آن گیس های سیاه و روز پریشانشان
کاش تنها نبودم
فکر می کنی ستاره ها از خوشه ها خوششان نمی اید ؟
کاش تنها نبودی
آن وقت که می تواستیم به این موضوع و موضوعات دیگر اینقدر بلند بلند
بخندیم تا همسایه هامان از خواب بیدار شوند
می دانی ؟
انگار چرخ فلک سوارم
انگار قایقی مرا می برد
انگار روی شیب برف ها با اسکی می روم و
مرا ببخش
ولی آخر چگونه می شود عشق را نوشت ؟
می شنوی ؟
انگار صدای شیون می اید
گوش کن
می دانم که هیچ کس نمی تواند عشق را بنویسد
اما به جای آن
می توانم قصه های خوبی تعریف کنم
گوش کن
یکی بود یکی نبود
زنی بود که به جای آبیاری گلهای بنفشه
به جای خواندن آواز ماه خواهر من است
به جای علوفه دادن به مادیان ها آبستن
به جای پختن کلوچه شیرین
ساده و اخمو
در سایه بوته های نیشکر نشسته بود و کتاب می خواند
صدای شیون در اوج است
می شنوی
برای بیان عشق
به نظر شما
کدام را باید خواند ؟
تاریخ یا جغرافی ؟
می دانی ؟
من دلم برای تاریخ می سوزد
برای نسل ببرهایش که منقرض گشته اند
برای خمره های عسلش که در رف ها شکسته اند
گوش کن
به جای عشق و جستجوی جوهر نیلی می شود چیزهای دیگیر نوشت
حق با تو بود
می بایست می خوابیدم
اما مادربزرگ ها گفته اند
چشم ها نگهبان دل هایند
می دانی ؟
از افسانه های قدیم چیزهایی در ذهنم سایه وار در گذر است
کودک
خرگوش
پروانه
و من چقدر دلم می خواهد همه داستانهای پروانه ها را بدانم که
بی نهایت
بار
در نامه ها و شعر ها
در شعله ها سوختند
تا سند سوختن نویسنده شان باشند
پروانه ها
آخ
تصور کن
آن ها در اندیشه چیزی مبهم
که انعکاس لرزانی از حس ترس و امید را
در ذهن کوچک و رنگارنگشان می رقصاند به گلها نزدیک می شوند
یادم می اید
روزگاری ساده لوحانه
صحرا به صحرا
و بهار به بهار
دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم
عشق را چگونه می شود نوشت
در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت
دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم که در آن دلی می خواند
من تو را
او را

کسی را دوست می دارم
     
  
مرد

 
« کودکی ها »
با کیف
و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی ؟
مادرش پرسید
دعوا کردی باز؟
پدرش گفت
و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد
به دنبال آن چیز
که در دل پنهان کرده بود
تنها مادربزرگش دید
گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش

و خندیده بود
     
  
مرد

 
دل ساده

برگرد و در ازای یک حبه کشک سیاه شور
گنجشک ها را
از دور و بر شلتوک ها کیش کن
که قند شهر

دروغی بیش نبوده است
     
  
مرد

 
« بهانه »
بی تو
نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی
چرا ؟
سراسیمه و مشتاق
سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی
نشان به آن نشان
که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت
و عصر
عصر والیوم بود
و فلسفه بود
و ساندویچ دل وجگر
     
  
صفحه  صفحه 1 از 11:  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
شعر و ادبیات

Hossein Panahi | حسين پناهى

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA