انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 1 از 270:  1  2  3  4  5  ...  267  268  269  270  پسین »

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


مرد

 



╔═════════ ೋღ❤ღೋ ═════════╗
عطار نیشابوری
╚═════════ ೋღ❤ღೋ ═════════╝



     
  
مرد

 
فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (زادهٔ ۵۴۰ در نیشابور – درگذشتهٔ ۶۱۸ هجری قمری در شادیاخ نیشابور) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد.
نام او «محمّد»، لقبش «فرید الدّین» و کنیه‌اش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطّار و گاهی نیز فرید تخلص کرده‌است. نام پدر عطّار ابراهیم (با کنیهٔ ابوبکر) و نام مادرش رابعه بود.

او که داروسازی و عرفان را از شیخ مجدالدّین بغدادی فرا گرفته‌بود، به کار عطاری و درمان بیماران می‌پرداخت. او را از اهل سنت دانسته‌اند اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به برخی شعرهایش بر این باورند که وی پس از چندی به تشیع گرویده یا دوست‌دار اهل بیت بوده است. و البته لازم به ذکر است که استناد این افراد به اشعاری از ایشان است که از نظر اکثر اساتید این حوزه و عطارشناسان به نام، منسوب به ایشان هستند و توسط افرادی هم تخلص یا به نام ایشان سروده شده اند و این مهم را می توان به راحتی از ابیاتی در خسرونامه فهمید هر چند که ایشان در مقدمه منطق الطیر(مقامات طیور) به نکوهش متعصبین پرداخته اند و به این افراد توصیه کرده اند که هم محب اهل بیت باشند و هم دوستدار خلفای راشدین .
     
  
مرد

 
عطار و عطاری

شیخ عطار داروخانه ای داشته که در آن به کار طبابت می پرداخته است:
به داروخانه پانصد شخص بودند *** که در هر روز نبضم می نمودند
و در همان ایام، شعر هم می سرود و دو کتاب معروف «مصیبت نامه» و «الهی نامه» را در داروخانه آغاز کرد:
مصیبت نامه کاندوه جهان است *** الهی نامه کاسرار عیان است
به داروخانه کردم هر دو آغاز *** چه گویم زود رستم زان و این، باز
ظاهرا اشتغال به کار طبابت و اداره کردن داروخانه ای پر رونق که هر روز پانصد شخص در آنجا نبض می نمودند، عطار را از هر کس بی نیاز می کرد:
بحمدا... که در دین بالغم من *** به دنیا از همه کس فارغم من
هر آن چیزی که باید بیش از آن هست *** چرا یازم به سوی این و آن دست؟
و به همین سبب است که شیخ زبان به مدح شاهان نیالود و قدر و منزلت سخن را نکاست و لطافت شعر خود را به دون همتی تیره نساخت:
لاجرم اکنون سخن با قیمت است *** مدح منسوخ است و دقت حکمت است
دل زمنسوخ و زممدوحم گرفت *** ظلمت ممدوح در روحم گرفت
تا ابد ممدوح من حکمت بس است *** در سر جان من این همت بس است


داستان پیوستن عطار به حلقه عارفان

دولتشاه و جامی و دیگر تذکره نویسان، برای ورود شیخ به حوزه عرفان و پیوستن او به حلقه صوفیان، داستانی بافته و ساخته اند که قابل قبول نیست.
دولتشاه می نویسد: «شیخ روزی خواجه وش بر سر دکان نشسته بود و پیش او غلامان چالاک کمر بسته، ناگاه دیوانه ای بلکه در طریقت فرزانه ای به در دکان رسید و تیز تیز در دکان او نگاهی کرد بلکه آب در چشم گردانیده آهی کرد، شیخ درویش را گفت: چه خیره می نگری؟ مصلحت آن است که زود درگذری. دیوانه گفت: ای خواجه من سبکبارم و بجز خرقه هیچ ندارم.
ای خواجه کیسه پر عقاقیر *** در وقت رحیل چیست تدبیر؟
من زود از این بازار در می توانم گذشت؛ تو تدبیر اثقال و احمال خود کن! و از روی بصیرت فکری به حال خود کن. گفت: چگونه می گذری؟ گفت: این چنین و خرقه از بر کنده، زیر سر نهاده جان به حق تسلیم کرد. شیخ از سخن مجذوب پر درد گشت و دل او از خشکی بوی مشک گرفت. دنیا بر دل او همچون مزاج کافور سرد شد و دکان را به تاراج داد و از بازار دنیا بیزار شد. بازاری بود، بازاری شد. در بند سودا بود، سودا در بندش کرد. نه که این سودا موجب اطلاق است و مخرب بارنامه و طمطراق. »
و بنابه روایت جامی، سبب گرایش عطار به تصوف آن بود که: «روزی در دکان عطاری مشغول و مشغوف معامله بود. درویشی آنجا رسید و چند بار شی ء لله(چیزی در راه خدا) گفت. وی به درویش نپرداخت، درویش گفت: ای خواجه تو چگونه خواهی مرد؟ عطار گفت: چنانکه تو خواهی مرد. درویش گفت: تو همچون من می توانی مرد؟ عطار گفت: بلی. درویش کاسه چوبین داشت، زیر سر نهاد و گفت: الله و جان بداد. عطار را حال متغیر شد و دکان بر هم زد و به این طریق درآمد. »
همانگونه که اشاره شد، این سخنان به دلایلی قابل قبول نیست. نخست آنکه شیخ عطار از آغاز عمر و زمان کودکی به سخن صوفیان متمایل بوده است و ایشان را دوست می داشته است و این مطلب از مقدمه تذکره الاولیاء حاصل است.
دو دیگر آنکه وی ـ همانگونه که اشاره شد ـ مصیبت نامه و الهی نامه را در داروخانه به نظم کشیده و این هر دو منظومه، به اسرار معرفت و رموز طریقت آمیخته است و قطعا عطار به هنگام سرودن آنها رسوخی در تصوف داشته و گامها در سیر و سلوک عرفانی برداشته است.
چنانکه از ظاهر آثار عطار بر می آید، او بر مذهب اهل سنت بوده است. اظهار ارادت فراوانی که عطار نسبت به خلفای سه گانه و شافعی و ابوحنیفه در مثنوی خسرونامه و کتاب تذکره الاولیاء دارد، به نحوی است که تردید در مذهب او را از بین می برد و جایی برای تأویل باقی نمی گذارد. با این حال نسبت به خاندان اهل بیت خصوصا مولی الموحدین علی بن ابیطالب (ع) اخلاص و ارادتی توأم با صدق نیت و حسن اعتقاد دارد. و همین اخلاص و ارادت او سبب شده است تا قاضی نورالله شوشتری به اشعار او تمسک جوید و او را در زمزه شیعیان بداند. عطار را بر هر مذهبی که بدانیم باید او را مردی مخلص و مؤمن، خداشناس و خداترس، زاهد و عاشق و سالک و اصل دانست.


آثارعطار

فهرست دقیقی از آثار عطار در دست نیست. تعداد کتابهایی را که به او نسبت داده اند، از صد جلد متجاوز است وبه عدد سور قرآن مجید 114 اثردانسته اند. در پر گویی عطار حرفی نیست. خود او هم به این نکته اشاره داد:
ز هر در گفتم و بسیار گفتم *** چو زیر چنگ شعری راز گفتم
کسی کو چون منی را عیب جویست *** همین گوید که او بسیار گویست
اما انتساب مجموعه ای صد جلدی به او هم چندان درست نمی نماید. خود او در خسرو نامه از مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، مختار نامه، مقامات طیور یا منطق الطیر و خسرو نامه و جواهر نامه و شرح القلب یاد کرده است. و ضمنا به قصاید و غزلیات و قطعات سروده شده خود هم اشاره دارد. بنابراین آثار مسلم عطار را می توان این قرار دانست:
1ـ مصیبت نامه، 2ـ الهی نامه، 3ـ اسرار نامه، 4ـ مختار نامه، 5ـ مقامات طیور(منطق الطیر)، 6ـ خسرو نامه، 7ـ جواهر نامه، 8ـ شرح القلب، 9ـ دیوان قصاید و غزلیات.
و چون کتاب منثور تذکره الاولیاء را هم بر این مجموعه بیفزاییم تعداد آثار مسلم او به ده کتاب بالغ می گردد. با این حال نمی توان همه آثار را یکدست دانست. از این رو منطق الطیر، الهی نامه، مصیبت نامه و اسرار نامه در یک سطح می باشند و گوینده او بی شک عطار است. اما آثاری مانند خسرو نامه، جواهر الذات همچنین اشتر نامه جهت مضمون و هم از لحاظ شیوه بیان، به سخن گوینده الهی نامه و منطق الطیر نمی رسد و در صحت انتساب آنها به عطار جای تأمل است. چنانکه مظهر العجایب، لسان الغیب، کنز الاسرار، مفتاح الفتوح و وصیت نامه، بی شک مدتها بعد از روزگار عطار به وصف آمده اند و آثاری مانند هیلاج نامه، منصور نامه، خیاط نامه، وصلت نامه و بیسر نامه بی گمان مجعول است و نمی توان آنها را در شمار سخن عطار آورد.


ویژگی سخن عطار نیشابوری

عطار، یکی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و گیراست. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را که همان آوردن کلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است انتخاب کرده است. او اگر چه در ظاهر کلام و سخن خود آن وسعت اطلاع و استحکام سخن استادانی همچون سنایی را ندارد ولی آن گفتار ساده که از سوختگی دلی هم چون او باعث شده که خواننده را مجذوب نماید و همچنین کمک گرفتن او از تمثیلات و بیان داستانها و حکایات مختلف یکی دیگر از جاذبه های آثار او می باشد و او سرمشق عرفای نامی بعد از خود همچون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این مرشد بزرگ پرداخته اند، چنانکه مولوی گفته است

عطار روح بود و سنایی دو چشم او *** ما از پی سنایی و عطار آمدیم
     
  
مرد

 
زهد و زندگی وی

درباره به پشت پا زدن عطار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه‌گیری و تقوا را پیش گرفتن وی داستان‌های زیادی گفته شده‌است. مشهورترین این داستان‌ها، آن‌ست که عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود می‌پرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابسته‌ای، چگونه می‌خواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت. چیزی که نمایان است این است که عطار پس از این جریان مرید شیخ رکن الدین اکاف نیشابوری می‌گردد و تا پایان عمر (حدود ۷۰ سال) با بسیاری از عارفان زمان خویش هم‌سخن گشته و به گردآوری داستان‌های صوفیه و اهل سلوک پرداخته‌است. و بنا بر داستانی وی بیش از ۱۸۰ اثر مختلف به جای گذاشته که حدود ۴۰ عدد از آنان به شعر و دیگر نثر است. عطار در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ در حملهٔ مغولان، به شهادت رسید
وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می‌رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده‌است؛ چنانکه مولوی درباره او می‌فرماید:
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم

ماجرای شهادت عطار ار غم‌انگیزترین رخدادهای روزگار است که در روان خواننده اثری دردناک به جای می‌گذارد. تذکره‌نویسان در این خصوص نگاشته‌اند که: پس از تسلط چنگیز خان مغول بر بلاد خراسان شیخ عطار نیز به دست لشگر مغول اسیر گشت. گویند مغولی می‌خواست او را بکشد، شخصی گفت: این پیر را مکش که به خون‌بهای او هزار درم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را مکش که به خون‌بهای او یک کیسه کاه ترا خواهم داد. شیخ فرمود: بفروش که بیش از این نمی‌ارزم. مغول از گفته او خشمناک شد و او را هلاک کرد.


آرامگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در محله باستانی شادیاخ نیشابور.
سنگ قبر شیخ عطار

آرامگاه عطار نیشابوری بنایی است تاریخی که در دوره تیموری توسط امیر علیشیر نوایی بر روی قبر عطار نیشابوریمحمد عطار نیشابوری ساخته شد. در دوره های پهلوی دوم مرمت کامل و دهه ۷۰ نیز مرمت مختصر شد.

فریدالدین عطار نیشابوری شاعر و عارف نامی ایران در حدود سال ۵۴۰ هجری متولد و در سال ۶۱۸ درگذشت. آرامگاه وی در خیابان عرفان واقع در نیشابور کنونی هر ساله پذیرای علاقمندان به ادب و فرهنگ ایرانی است. آرامگاه عطار از بناهای دوره امیر علیشیر نوایی است و در سده نهم هجری ساخته شده است. بنای کنونی آرامگاه دارای هشت ضلع و گنبدی کاشی کاری شده و چهار در ورودی است. در نمای بیرونی آن چهار غرفه کاشی کاری شده تعبیه شده است و در وسط بقعه، قبر عطار و یک ستون هشت ترکی به ارتفاع ۳ متر وجود دارد.


     
  
مرد

 
نگاهی کوتاه بر اثار عطار

ویژگی های آثار

عطار شاعری است که شیفته عرفان و تصوف است. کلام عطار ساده گیر است. او با سوز و گداز سخن می گوید و اگر چه در فن شاعری به پای استادانی چون سنایی نمی رسد ولی سادگی گفتار او وقتی با دل سوختگی همراه می شود بسیار تأثیرگذار است.

عطار در مثنوی "منطق الطیر" با بیان رموز عرفان، سالک این راه را قدم به قدم تا مقصود می برد.

عطار در سرودن غزل های عرفانی نیز بسیار توانا است و اندیشه ژرف او به بهترین شکل در این اشعار نمود یافته است.

عطار برای بیان مقصود خود از همه چیز از جمله تمثیلات و حکایت هایی که حیوانات قهرمان آن هستند بهره جسته است و امروزه می توان مثنوی "منطق الطیر" را یکی از مهمترین فابل ها در ادب فارسی دانست.

بدون شک عطار سرمایه های عرفانی شعر فارسی را - که سنایی آغازگر آن است- به کمال رساند و به راستی می توان گفت که عطار راه را برای کسانی چون مولوی باز کرده است.

عطار از معدود شاعرانی است که در طول زندگی خود هرگز زبان به مدح کسی نگشود و هیچ شعری از او که در آن امیر پادشاهی را ستوده باشد یافت نمی شود.

آثار


دیوان اشعار:

1- مجموعه قصاید و غزلیات عطار، که بیشتر آنها عرفانی و دارای مضمونهای بلند صوفیانه است به نام "دیوان عطار" چند بار چاپ شده است.

از میان مثنویهایی که بی گمان از اوست می توان به این آثار اشاره کرد:



تصویر 2- منطق الطیر



این مثنوی، که حدود 4600 بیت دارد مهم ترین و برجسته ترین مثنوی عطار و یکی از مشهورترین مثنویهای تمثیلی فارسی است.

این کتاب که در واقع می توان آن را "حماسه ای عرفانی" نامید، عبارت است از داستان گروهی از مرغان که برای جستن و یافتن سیمرغ – که پادشاه آنهاست- به راهنمایی هدهد به راه می افتند و در راه از هفت مرحله سهمگین می گذرند.

در هر مرحله گروهی از مرغان از راه باز می مانند و به بهانه هایی یا پس می کشند تا این که، پس از عبور از این مراحل هفتگانه که بی شباهت به هفت خان در داستان "رستم" نیست، سرانجام از این گروه انبوه مرغان که در جستجوی "سیمرغ" بودند تنها "سی مرغ" باقی می مانند و چون به خود می نگرند در می یابند که آنچه بیرون از خود می جسته اند- سیمرغ- اینک در وجود خود آنهاست.

منظور عطار از مرغان، سالکان راه و از "سی مرغ" مردان خدا جویی است که پس از عبور از مراحل هفت گانه سلوک – یعنی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا- سرانجام حقیقت را در وجود خویش کشف می کنند.

3- الهی نامه



این منظورمه در واقع مجموعه ای است از قصه های گوناگون کوتاه و مبتنی بر گفت و شنود پدری با پسران جوان خود که بیهود در جستجوی چیزهایی برآمده اند که حقیقت آن با آنچه عامه مردم از آن می فهمند تفاوت دارد.

4- مصیبت نامه


از دیگر منظومه های مهم عطار مصیبت نامه است که در بیان مصیبت ها و گرفتاری های روحانی سالک و مشتمل است بر حکایت های فرعی بسیار که هر کدام از آنها جذاب و خواندنی است.

در این منظومه شیخ نیشابور خواننده را توجه می دهد که فریفته ظاهر نشود و از ورای لفظ و ظواهر امر، به حقیقت و معنی اشیا پی ببرد.

5- مختار نامه



عطار یکی از شاعرانی است که به سرودن رباعیات استوار و عمیق عارفانه و متفکرانه مشهور بوده است.

رباعیات وی گاهی با رباعیات خیام، او بسیار نزدیک شده و همین امر سبب گردیده است که بسیاری از آنها را بعدها به خیام نسبت دهند و در مجموعه ترانه های وی به ثبت برسانند.

همین آمیزش و نزدیکی فکر و اندیشه، کار تمیز و تفکیک ترانه های این دو شاعر بزرگ نیشابوری را دشوار کرده است.

6- تذکرة الاولیا


عطار از آغاز جوانی به سرگذشت عارفان و مقامات اولیای تصوف دلبستگی زیادی داشته است.

همین علاقه سبب شده است که او سرگذشت و حکایات مربوط به نودو هفت تن از اولیا و مشایخ تصوف را در کتابی به نام تذکرة الاولیا گردآوری کند.

بیش از او در کتاب کشف المحجوب هجویری و طبقات الصوفیه عبدالرحمان سُلَمی نیز چنین کاری صورت گرفته است. اگر چه این دو کتاب به علت قدیمی تر بودن همیت دارند ولی تذکرة الاولیای عطار، نزد فارسی زبانان شهرت بیشتری پیدا کرده است. این کتاب در سالهای آخر سده ششم یا سالهای آغاز سده هفتم هجری تألیف شده است.
     
  
مرد

 
اسرارنامه



اسرارنامه یکی از مثنوی‌های مسلم‌السند فریدالدین عطار نیشابوری و احتمالا از جمله نخستین آثار او بوده است .

این اثر مشتمل است بر ۳۳۰۵ بیت در ۲۲ مقاله. سه مقاله نخستن آن به ترتیب درباره توحید و نعت رسول اکرم و فضائل خلفای راشدین است. از مقاله چهارم به بعد درباره موضوعات گوناگون تصوف است. مقاله پنجم درباره اهمیت عشق و برتری آن از خرد با ابیات معروف ذیل آغاز می‌شود:
دلا یک دم رها کن آب و گل را صلای عشق در ده اهل دل را
ز نور عشق شمع جان برافروز زبور عشق از جانان درآموز.

در مقالات بعد درباره شماری از اصطلاحات صوفیه مانند شوق و نکات صوفیانه مانند سر جان و تن و نکوهش نفس اماره سخن گفته شده است.

عطار در این مثنوی فلسفه مشایی و عقل استدلالی را نکوهش می‌کند و در عین حال در مقاله هشتم نکات فلسفی متعددی را از دیدگاه عرفانی بیان می کند. در این مقاله وی از مراتب موجودات سخن می‌گوید که به ترتیب عبارتند از:

۱. ارکان
۲. معادن
۳. نبات
۴. حیوان
۵. انسان
۶. انبیا
۷. محمد


عطار معتقد است جهانی که ما با حواس خود ادراک می‌کنیم موهوم است. به عبارت دیگر ما فقط ظاهر اشیا را می‌بینیم و درک می‌کنیم نه حقیقت و باطن آنها را و اگر حقیقت اشیا را می‌دیدیم درمی‌یافتیم که اصل همه آنها یک چیز است.


از مقاله نهم به بعد عطار به خصوص درباره معاد و احوال آخرت سخن می‌گوید و تقریبا تا آخر کتاب سعی می‌کند یاد مرگ و مردن را در خواننده زنده کند و لذا این کتاب به لحاظ القای مرگ آگاهی درمیان کتاب‌های صوفیانه کم نظیر است.
     
  
مرد

 
بلبل‌نامه



بلبل‌نامه مثنوی عرفانی منسوب به شیح فریدالدین ابوحامد محمدبن ابوبکر عطار نیشابوری (۵۱۲ یا ۵۱۳ یا ۵۲۷-۶۲۷) شاعر و عارف معروف ششم هجری. بلبل نامه که در صحت انتساب آن به عطار تردیدهایی وجود دارد، مثنوی عرفانی کوتاهی است که آن را "گل و بلبل" نیز خوانده‌اند. این مثنوی در حدود ۶۳۰ بیت دارد.

خلاصه داستان آن چنین است: بلبل عاشق گل می‌شود و ناله‌های عاشقانه او پرندگان دیگر را آزار می‌دهد. پرندگان شکایت نزد سلیمان پیامبر می‌برند. مجلسی حضور وی تشکیل می‌شود و او باز را نزد بلبل می‌فرستد. بلبل نزد پیامبر حاضر می‌شود و محاکمه صورت می‌گیرد. بلبل با سرسختی از خود دفاع و شاکیان را مغلوب می‌کند و عاقبت با نصایح هدهد آرام می‌گیرد.

به نظر می‌رسد که سراینده سوز دل خود را از زبان بلبل بیان کرده و بلبل تمثیلی از خود اوست که در مشغله دنیای مادی از هم جنسان خود احساس رمیدگی می‌کند. بلبل، نخست از سیمرغ پادشاه پرندگان شکوه دارد. سپس از شاهین و پس از آن از طوطی که شاید تمثیلی از شاعران مدیحه‌سرا باشد. و از طاووس نماینده محبوب شاه، و سرانجام از لاشخور که نماد کهنه‌پرستی است. در آخرین بخش مجلس، هدهد، مظهر شیخ عارف و مقدس ظاهر می‌شود. سراینده در پایان به نصیحت فرزند خود ضیاء الدین یوسف می‌پردازد که در آن زمان چهار ساله بوده است. این قسمت از نسخه‌های چاپی حذف شده و از این رو شمار ابیات بلبل نامه در دست‌نویس‌ها بالغ بر ۷۰۰ بیت است.

نسخه چاپ شده بلبل نامه با این ابیات شروع می‌شود:
به توفیق خدای صانع پاک که دانش می‌نهد در مرکز خاک
ز بلبل‌نامه بیتی چند گویم چو آب معرفت آمد به جویم

و با این بیت‌ها پایان می‌گیرد:

تو آن پروردگار کردگاری که بی جبر و قلم صورت‌نگاری
ببخشی جرم «عطار» ای خداود نداری جان او در غفلت و بند

و در برخی دیگر از نسخه‌های خطی چنین آغاز می‌گردد:
قلم بردار و راز دل عیان کن سرآغازش به نام غیب دان کن


این منظومه شهرت فراوان یافته است. از بلبل نامه نسخه‌های خطی متعددی در کتابخانه‌های ایران، ترکیه، هند، پاکستان، کتابخانه عارف حکمت مدینه و کتابخانه موزه شرق آکادمی علوم روسیه محفوظ است. از این منظومه با همه اعتبار و شهرت، تاکنون چاپ انتقادی منتشر نشده است. و فقط به صورت بازاری چند بار در هند و ایران به طبع رسیده است. از جمله در کانپور هند همراه مثنویات دیگر عطار همچنین به خط "جواد شریفی" همراه منظومه‌های "نزهة الاحباب" و مفتاح الفتوح منسوب به عطار در تهران (1312ش) نسخه‌های چاپی آن همانند نسخ خطی نایاب است.
     
  
مرد

 
پندنامه



ندنامه، در ادب فارسی، به مجموعه‌ای از سفارش‌ها و نصیحت‌ها گفته می‌شود که در کتابی مدون شده باشد. پندنامه صورت نخستینِ کتابهای اخلاقی در زبان فارسی است.

«پند» در نوشته‌های زرتشتی به زبان پهلوی تا سده سوم، واژه‌ای بسیار رایج است و معنی «اندرز» یا «نصیحت» دارد. آنچه از ادبیات اندرزی از پهلوی به عربی و فارسی راه یافته بسیار است.‌ این متون مجموعه عبارات عبرت‌آموز مؤثری است که با رشد و گسترش ادبیات، اندکی بعد در نثر، ضمن حکایات و در شعر، در مواقع مناسب جای گرفته است. در ادبیات فارسی پندنامه‌ها به نوع بسیار کهنی از ادبِ تعلیمی تعلّق دارد. پند یا نصیحت واحد اولیه‌ای است که به کمک آن مجموعه پندنامه پدید می آید.

از اواخر قرن پنجم، تدوین رساله‌های اخلاقی موسوم به «پندنامه» آغاز شد که همگی ریشه در اخلاقیات اندرزنامه‌های‌ ایران باستان داشتند. شناسایی منابع بی‌واسطه اخلاقی نهفته در پندنامه‌های فارسی کاری دشوار و بلکه ناممکن است. در‌این متون علاوه بر اخلاقیات رایج در ادبیات پهلوی، نشانه‌هایی از افکار یونانی و اسکندرانی و رومی قابل ردیابی است. با‌این حال تعلیمات اخلاقی‌این متون به طور بارز متأثر از تعلیمات اسلامی به نظر می رسد چنانکه بسیاری از پندهای آنها با اندرزهای قرآن و احادیث مطابقت دارد.

یکی از پندنامه‌های منظوم و مشهور در ادب فارسی پندنامه عطار یا به‌عبارت دقیق‌تر پندنامهٔ منسوب به عطار نیشابوری است.‌ این گونه منظومه‌های اخلاقی که تعالیم و مضامین قرآن و حدیث در آنها فراوان است، خاصّه از روزگار نظامی گنجه‌ای سرمشق تقلید و نوآفرینی‌های ادبی بوده‌اند که یکی از نمونه‌های بارز آن خردنامه اسکندری عبدالرحمان جامی است.

سنّت پندنامه‌نویسی و توجه به پندنامه‌ها در دوره‌های متأخّر نیز ادامه داشته است و پندنامه یحیویه حسنعلی خان امیرنظام گروسی از این دسته است.
     
  
مرد

 
عطار و مواجهه با پری سیمای روح (آنیما) :


سیر و سلوك عارفانه و فرایند فردیت(خویشتن یابی) بدون سفر به لایه های ژرف ناخود آگاه و دیدار خودآگاه با آنیما، امكان پذیر نیست. در یكی از غزل های ابهام آمیز عطار چنین فضایی را می‌بینیم:
نگاری، مست و لایعقل چو ماهی
درآمد از در مسجد پگاهی
سیه زلف و سیه چشم و سیه دل
سیه گر بود و پوشیده سیاهی
ز هر مویی كه اندر زلف او بود
فرو می ریخت كفری و گناهی
در آمد پیش پیر ما به زانو
بدو گفت ای اسیر آب و ماهی
فسردی همچو یخ از زهد كردن
بسوز آخر چو آتش گاه گاهی
چو پیر ما بدید او را برآورد
ز جان آتشین چون آتش گاهی
به تاریكی زلف او فرو رفت
به دست آورد از آب خضر، چاهی
دگر هرگز نشان او ندیدم
كه شد در بی نشانی پادشاهی
اگر عطار هم با او برفتی
نیرزیدیش عالم، پر كاهی
(عطار، دیوان، ص: 684)
در این غزل بسیاری از نمادهای آنیما و ناخودآگاهی را می توان مشاهده كرد.از این منظر، می توان پیر زاهد را نماد خودآگاهی دانست كه برای رسیدن به اعتلای روح و رهایی از افسردگی تصوف زاهدانه با آنیمای نهفته در ناخودآگاهیش دیداری عارفانه دارد.تجربه‌ی فردیت (یگانگی خودآگاهی و ناخودآگاهی برای رسیدن به كمال روحی) بدون برقراری ارتباط با فرشته‌ی دگرگونسار آنیمای درونی امكان پذیر نیست. به سخن دیگر "اگر این آركی تایپ دگرگون كننده فعال نشود و ندای خود را، كه فراخوان پیوستگی و یگانگی است به قلمرو خودآگاه روان نفرستد، دو سویه ی روان هم چنان از هم جدا و بی خبر خواهند ماند و تنش میان نرینگی و مادینگی روان از میان خواهد رفت". (یاوری، 1374، صص: 121- 120).
در چنین سفری درونی، آنیما در قالب یك زن، برخوداگاه فرد تجلی میكند. از این رو، شاهد زیبارویی را كه بر پیر ظاهر می شود ، می توان تجسم آنیمای درون مولوی دانست. شاعر این نگار زیبارو را به ماه تشبیه می كند و "ماه، نمادی است از قلمرو ناخودآگاهی"(همان، ص: 142).
همچنین ماه، نماد زنانگی واصل تأنیث است. در بسیاری از اساطیر "خدا بانوان،‌ از جمله سلین (selene)، هكات (hecate) و هرا ((hera یك الهه‌ی ماه هستند" (پورخالقی چترودی، 1381، ص: 170).
"در چین نیز شخصیت معادل مریم، الهه‌ی ماه "كوان یین" است، یك شخصیت محبوب كه نمانیده‌ی روان زنانه است و شعر و موسیقی را به مردم مورد لطف خود الهام می كند" (یونگ، 1359، ص:‌239).
از طرفی آنیما با سیاهی و تاریكی و شب ارتباطی ژرف دارد و عطار در توصیف شاهد زیبارو برای زلف و چشم و دل او صفت سیاه را به كار می برد. شاعر جامه‌ی او را هم سیاه به تصویر می كشد. یونگ معتقدست: "آنیما با جهان اسرار و كلاً با جهان تاریكی مربوطست".هم چنین "در فرهنگ سمبل ها آمده است: شب مربوط به اصل مؤنث و ناخودآگاهی است. تاریكی مساوی با اصل مادر و زایش است و هم چنین به فنای عرفانی مربوط می شود و در نتیجه جاده ای است كه به اسرار بنیادین منشأ منجر می شود"

******


توصیف زن سیاه پوش سیاه زلف، سیاه چشم نماد پیوند عمیق او با دینای شب و اسرار است. "سفر به دینای دورن در روان شناسی یونگ از دیدار با لایه های فردی كهن الگوی سایه (shadow) آغاز می شود و رفته رفته به لایه های ژرف تر روان می رسد. پیش از شناختن سایه،‌ رو به رو شدن با آنیما كه نزدیك ترین چهره‌ی پنهان در پس سایه و برخوردار از نیروهای جادویی افسون و تسخیر است ممكن نیست. در هفت پیكر نیز سفر بهرام به دینای درون با گنبد سیاه آغاز می شود" (یاوری، 1374، صص:‌ 9- 138).
هم چنین "نخستین مرحله‌ی كیمیاگری كه تزویج است nigredo نام دارد كه به معنی شب تاریك روح است (The dark night of the soul) نیگرودو معادل مرحله ی آغازی روح است قبل از حركت به سوی جاده‌ی تحول" (شمیسا، 1383، ص: 174).
یونگ در بحث های خود در مورد تاریكی "از كربن سیاه سخن می گوید كه اساس الماس شفاف است و تأكید می كند كه معنای غایی سیاهی و تاریكی ، اختفا و رویش است . در ابیات ما هم زایندگی به شب نسبت داده شده است. حافظ در مغنی نامه می گوید:
فریب جهان قصه ی روشن است
ببین تا چه زاید شب آبستن است"
(همان، ص: 82)
عطار می گوید كه پیر به تاریكی زلف آن مه رخسار فرو رفت و آب حیات و جاودانگی را در ظلمت به دست آورد (تولد دوباره). به نظر می رسد شعرای بزرگی چون عطار و مولوی، جزو آن گروه خاصی هستند كه گاهی كاملاً‌ به قلمرو آنیما نزدیك می شوند و در آن ظلمات با او هم سخن می گردند و گاهی حتی تصویری از سایه و روشن او را نقش می بندند و گاهی در مقام كاتبی،‌ گفته های آنیما را كتابت می كنند. در این صورت معمولاً‌ سخن از شب و تاریكی است: زیرا آنیما در جهان ناشناخته هاست. در بسیاری از داستان ها و شعرهای روانی معمولاً‌ تاریكی و سیاهی مطرح است. "مثلاً در داستان مار (The snake) جان اشتاین بك، زن مو و چشم سیاهی دارد و لباس سیاهی پوشیده است" (همان، ص: 78).
دنیای تاریكی، دنیای ابهام و ناشناخته هاست. در انتهای این غزل این ابهام را با بی نشانی زیبای روی سیاه پوش كامل می شود. او در نهایت فانی و بی نشان می شود و به سلطنت معنوی نائل می گردد كه انتهای طریقت و رسیدن به حقیقت (فرایند فردیت) است.
آنیما در ادبیات همواره در سیمای معشوقی گریزان و بی نشان توصیف می شود:
"شارل بودلر در شعر در آرزوی نقاشی می گوید: "من در اشتیاق كشیدن تصویر زنی می گدازم كه بسیار به ندرت بر من ظاهر شده و بسیار زود از من رمیده است. . . این زن زیباست و برتر از زیبا، حیرت انگیزست. در وجود او سیاه فزونی دارد و هر چه از او انگیخته می شود ظلمانی و عمیق است" (همان، ص: 130).
در پایان این غزل رؤیا گونه، این زن اثیری محو می شود وبه بی نشانی می پیوندد و ابهامی را در ذهن خواننده باقی می گذارد. به گفته‌ی یونگ "سیاهی و تاریكی از ملائمات روح و آنیما و ناخودآگاهست كه همواره در ابهام است"
     
  
مرد

 
     
  
صفحه  صفحه 1 از 270:  1  2  3  4  5  ...  267  268  269  270  پسین » 
شعر و ادبیات

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA