انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 220 از 270:  « پیشین  1  ...  219  220  221  ...  269  270  پسین »

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


زن

andishmand
 
مصیبت نامه



بخش چهارم




المقالة الرابعه

دفن میکردند مردی را بخاک
شد حسن در بصره پیش آن مغاک

سوی آن گور و لحد میبنگریست
بر سر آن گور برخود میگریست

پس چنین گفت او که کاری مشکلست
کاین جهان را گور آخر منزلست

وان جهان را اولین منزل همینست
اولین وآخرین زیر زمینست

دل چه بندی در جهان جمله رنگ
کاخرش اینست یعنی گور تنگ

چون نترسی زان جهان صعبناک
کاولش اینست یعنی زیر خاک

چند ازین چون آخر این خواهد بدن
وای ازان کاول چنین خواهد بدن

هیچ مردم از پس این پرده نیست
تا کسی او را بزاری مرده نیست

گر دمی خواهی زدن در پردهٔ
با کسی زن کو ندارد مردهٔ

هر چراغی را که باشد باد پیش
چون تواند برد راه آزاد پیش

چون تو پرسودا دماغی میبری
صرصری در ره چراغی میبری

مینترسی کاین چراغ زود میر
زود میری گر توانی زود گیر

گر بمیرد این چراغت ناگهی
ره بسر نابرده افتی در چهی

ره بسر بر پیش ازان ای بی دماغ
کز چنان بادت فرو میرد چراغ

چون چراغ توبمرد ای بی خبر
نه نشان ماند ازو و نه اثر

گر چراغ مرده را جوئی بسی
در همه عالم نشان ندهد کسی

هر چراغی را که بادی در ربود
گر بسی بر سر زنی ازوی چه سود

از چراغ مرده کس آگاه نیست
چون بمرد او خواه هست و خواه نیست

چون چراغ از جای بی جائی رسید
چون بدانجا باز شد، شد ناپدید

راه بینا زین جهان تا آن جهان
بیش یکدم نیست جان را بر میان

از درونت چون برآید آندمی
این جهانت آن جهان گردد همی

زین جهان تا آن جهان بسیار نیست
جز دمی اندر میان دیوار نیست

چون برآید آن دمت از جان پاک
سر نگونسارت در اندازد بخاک

مرگ را بر خلق عزم جان مست
جمله رادر خاک خفتن لازمست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

بر سر گوری مگر بهلول خفت
همچنان خفته از آنجا می نرفت

آن یکی گفتش که برخیز ای پسر
چند خواهی خفت اینجا بی خبر

گفت بهلولش که من آنگه روم
کاین همه سوگند از وی بشنوم

گفت چه سوگند با من باز گوی
گفت شد این مرده با من راز گوی

میخورد سوگند و میگوید براز
من نخواهم کرد خاک از خویش باز

تا همه خلق جهان را تن به تن
در نخوابانم بخون چون خویشتن
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

آن یکی دیوانه برگوری بخفت
از سر آن گور یک دم می نرفت

سائلی گفتش که تو آشفتهٔ
جملهٔ عمر از چه اینجا خفتهٔ

خیز سوی شهر آی ای بیقرار
تا جهانی خلق بینی بیشمار

گفت این مرده رهم ندهد براه
هیچ میگوید مرو زین جایگاه

زانکه از رفتن رهت گردد دراز
عاقبت اینجات باید گشت باز

شهریان را چون بگورستانست راه
من چه خواهم کرد شهری پرگناه

میروم گریان چو میغ از آمدن
آه از رفتن دریغ از آمدن
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

آن یکی دیوانه را از اهل راز
گشت وقت نزع جان کندن دراز

از سر بی قوتی و اضطرار
همچو ابری خون فشان بگریست زار

گفت چون جان ای خدا آوردهٔ
چون همی بردی چرا آوردهٔ

گر نبودی جان من بر سودمی
زین همه جان کندن ایمن بودمی

نه مرا از زیستن مردن بدی
نه ترا آوردن و بردن بدی

کاشکی رنج شد آمد نیستی
گر شد آمد نیستی بد نیستی

چون ترا مرگست و آتش پیش در
ظلم تا چندی کنی زین بیشتر

مرگ گوئی نیست جانت را تمام
کاتشیش از ظلم در باید مدام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

در زمستان یک شبی بهلول مست
پای در گل میشد و کفشی بدست

سائلی گفتش که سر داری براه
تو کجا خواهی شدن زین جایگاه

گفت دارم سوی گورستان شتاب
زانکه آنجا ظالمیست اندر عذاب

میروم چون گور او پر آتش است
گرم گردم زانکه سر ما ناخوش است

آن یکی را این چنین مرگی بود
وان دگر را مرگ او برگی بود

ظلم آتش در درونت افکند
در میان خاک و خونت افکند

گر چه راه ظلم از پیشان رود
هرکه آن ره رفت سرگردان رود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

بیدلی را گفت آن پیر کهن
حق بود ظالم روا هست این سخن

گفت ظالم نیست اما دایم او
صد هزاران بنده دارد ظالم او

هرچه جمع آری بظلم این جایگاه
جمله برخیزد بیک ساعت ز راه





˙·٠·●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●·٠·˙˜"*°·.˙·٠·●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●·٠·˙˜"*°·.



الحکایة و التمثیل

آب بسیار آن یکی در شیر کرد
حق تعالی گاو را تقدیر کرد

چون بیامد سر بسوی آب برد
تا که دم زد گاو را سیلاب برد

هرچه او صد باره گرد آورده بود
جمله در یکبار آبش برده بود

آب چون بر شیر بیش از پیش کرد
جمع کرد و گاه را در پیش کرد

هرکه او یکدم ز مرگ اندیشه داشت
چون تواند ظلم کردن پیشه داشت

چون براندیشم ز مردن گاه گاه
عالمم بر چشم میگردد سیاه

لیک وقتی هست کز شادی مرگ
پای میکوبم ز سر سبزی چو برگ

زانکه میدانم که آخر جان پاک
باز خواهد رست از زندان خاک
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

بر سر خاکی زنی خوش میگریست
گفت مجنونیش کاین گریه زچیست

گفت چشمم تر دلم غمناک ماند
زین جوان من که زیر خاک ماند

گفت تو در خاکی او در خاک نیست
کو کنون جز نور جان پاک نیست

تا که در تن بود جایش خاک بود
چون بمرد از خاک رست و پاک بود

گرچه تن را نیست قدری پیش دوست
یوسف جان در حریم خاص اوست

چون بغایت بود رتبت روح را
کردتنبیه از پی او نوح را
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

نوح پیغامبر چو از کفار رست
با چهل تن کرد بر کوهی نشست

برد یک تن زان چهل کس کوزه گر
برگشاد او یک دکان پر کوزه در

جبرئیل آمد که میگوید خدای
بشکنش این کوزهها ای رهنمای

نوح گفتش آن همه نتوان شکست
کین بصد خون دلش آمد بدست

گرچه کوزه بشکنی گل بشکند
در حقیقت مرد رادل بشکند

باز جبریل آمد و دادش پیام
گفت میگوید خداوندت سلام

پس چنین میگوید او کای نیکبخت
گر شکست کوزهٔ چندست سخت

این بسی زان سخت تر در کل یاب
کز دعائی خلق را دادی بآب

همتی را بر همه بگماشتی
لاتذر گفتی و کس نگذاشتی

یک دکان کوزه بشکستن خطاست
یک جهان پر آدمی کشتن رواست

خود دلت میداد ای شیخ کبار
زان همه مردم برآوردن دمار

کز پی آن بندگان بی قرار
لطف ما چندان همی بگریست زار

کاین زمانش در گرفت از گریه چشم
تو مرو از کوزهٔ چندین بخشم

یا رب این خود چه عنایت کردنست
این چه شکر اندر شکایت کردنست

که بجانها میکند چندین عتاب
گاه جانها میکند خون بی حساب

صد هزاران بی سر و بن را بخواند
جمله رادر کشتی حیرت نشاند

بعد ازان کشتی بدریا درفکند
صد جهان جان را بغوغا درفکند

بعد ازان باد مخالف روز و شب
گرد کشتی میفرستاد ای عجب

تادران دریای بی پایان همه
سر بسر برخاستند از جان همه

جمله را بگسست در دریا نفس
از همه با سر نیامد هیچ کس

گرچه فرض افتاد مردن پیشه کرد
میندارم زهره این اندیشه کرد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

عیسی مریم که بودی شاد او
چون زمرگ خویش کردی یاد او

با چنان بسطی که بودی حاصلش
آن چنان بیمی فتادی در دلش

کز عرق آغشته گشتی جای او
وان عرق خون بود سر تا پای او




˙·٠·●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●·٠·˙˜"*°·.˙·٠·●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●·٠·˙˜"*°·.



الحکایة و التمثیل


چون برآمد جان باقی از خلیل
باز پرسیدش خداوند جلیل

کای ز کل خلق نیکو بخت تر
در جهان چه چیز دیدی سخت تر

گفت اگر کشتن پسر را سخت بود
در سقر دیدن پدر را سخت بود

در میان آتشم انداختی
روزگاری با بلا درساختی

گر بسی سختی و پیچاپیچ بود
در بر جان دادن آنها هیچ بود

حق تعالی کرد سوی او خطاب
گفت اگر جان دادنت آمد عذاب

از پس جان دادن و مردن ز خویش
هست چندان سختی زاندازه بیش

کانکه را شد نقد افتادن درو
راحت روحست جان دادن درو

چون چنین در کار مشکل ماندهٔ
روز و شب بهر چه غافل ماندهٔ

چارهٔ این کار مشکل پیش گیر
راه بر مرگست منزل پیش گیر

ترک دنیا گیر و کار مرگ ساز
راه بس دورست ره را برگ ساز

زانکه دنیا گر همه بر هم نهی
باز مانی عاقبت دستی تهی

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
الحکایة و التمثیل

چون سکندر را مسخر شد جهان
وقت مرگ او درآمد ناگهان

گفت تابوتی کنید از بهر من
دخمهٔ سازید پیش شهر من

کف گشاده دست من بیرون کنید
نوحه بر من هر زمان افزون کنید

تا زمال و لشکر و ملک و شهی
خلق میبینند دست من تهی

گر جهان در دست من بودآن زمان
در تهی دستی برفتم از جهان

ملک و مال این جهان جز پیچ نیست
گر همه یابی چو من جز هیچ نیست



بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 220 از 270:  « پیشین  1  ...  219  220  221  ...  269  270  پسین » 
شعر و ادبیات

Attar of Nishapur | عطار نیشابوری


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA